مازندمجلس: احمد غلامی سردبير شرق نوشت:
آینده قالیباف تیره و مبهم است و بعید به نظر میرسد دیگر او در سِمتهای انتخابی جایی داشته باشد. مصطفی میرسلیم روی دیگر سکه قالیباف است. مردی که یکتنه توانست مردم را از طیف مؤتلفه که جناحی تاریخی است، ناامید کند. او تعریف درستی از جایگاهش نداشت و به همین خاطر در میان اهل نظر، آرای میرسلیم حتی از هاشمیطبا هم کمتر است؛ اما او درست یا نادرست خود را رئیسجمهور آینده ایران میدید. باوری که تحقق آن، چنان دور از دسترس است که راه بحث و جدل در این زمینه را میبندد. میرسلیم با این باور مرزهای منطق و انصاف را زیر پا گذاشت. موضعگیریهای او بیش از آنکه مبتنی بر واقعیات سیاسی باشد، نشئتگرفته از اعتمادبهنفسی کاذب بود؛ اعتمادبهنفسی که او را وا میداشت رئیسجمهوری را که هنوز آرای ١٨ میلیون نفر را در سبد خود دارد، به باد طعنه و انتقاد بگیرد. رویکردی که از عملکرد مؤتلفه بسیار بعید بود. اگر میرسلیم دوره ناموفق وزارتش در ارشاد را از یاد برده باشد، روشنفکران و نخبگان جامعه، آن دوران تلخ را هرگز از یاد نخواهند برد. آنچه میرسلیم از آن تخطی کرد فروتنی بود. فروتنی یکی دیگر از آموزههای اصولگرایان سنتی است که همواره خود را منتسب به نیروهای جبهه و جنگ دانستهاند. میرسلیم نماینده خوبی برای مؤتلفه نبود و اغراقآمیز نیست اگر بگوییم او تمام داشتههای تاریخی این طیف را به ثمن بخس فروخت. اما رئیسی بیش از همه به گفتمان اصولگرایی آسیب زد. او نتوانست خودش را از جایگاهش در آستان قدس رها و به عنوان مدیری اجرائی مطرح کند. شاید روحانی میدانست که پاشنهآشیل رئیسی کجاست؛ چیزی که میتواند مخاطبان او را برانگیزاند تا در رأیدادن به او تردید کنند. ازاینرو روحانی بیپرده از اصولگرایی در برابر اصولگرایان دفاع کرد و یادآور شد که رابطه امام رضا(ع) با مردم، رابطهای دلی است نه سیاسی. اما زمانی کار از کار گذشت و اصولگرایی به ورطه بیبازگشتی پا گذاشت که رئیسی در جوار خوانندهای زيرزميني قرار گرفت که نقیض گفتارها و کردارهای قبلیاش بود. آنچه از این دیدار به حق یا ناحق بهدست میآید، نگاهی ماکیاولی به سیاست است که اصولگرایان همواره بیدلیل و بادلیل بر آن تاخته و تلاش کردهاند بگویند برای آنان هدف، وسیله را توجیه نمیکند. دیدار رئیسی با این خواننده، نقطه انقطاع اصولگرایان از اصولگرایی است که نشان میدهد آنان انسجام درونیشان را از دست داده و برای به چنگآوردن قدرت و حفظ آن دست به هر کاری میزنند. اصولگرایان فارغ از نتیجه این انتخابات، دیگر به جایگاه قبلی خود باز نخواهند گشت. آنان بیش از هرچیز اعتماد و اعتقاد مؤمنان را به خود از دست دادهاند. برعکس حسن روحانی که در این انتخابات دوباره متولد شد و شاید بتوان تاریخ تولد سیاسی او را اردیبهشتماه ٩٦ دانست. مردی که به محافظهکاری و مصلحتاندیشی شهرت داشت، نشان داد در هنگامه نبرد اهل مبارزه است و با هیچ ترفندی نمیتوان او را از حامیانش جدا و از میدان به در کرد. روحانی پای باورهای خود ایستاد و نشان داد برای به سرانجامرساندن ایدههایش سخت جدی است. مناظرهها و سخنرانیهای حسن روحانی در دوران تبلیغات انتخابات اخیر از او چهرهای متفاوت خلق کرد؛ چهرهای که مردم توانستند به او باور داشته باشند و تکیه کنند؛ و این دستاورد کمی نیست. ازاینرو حسن روحانی قبل از شمارش آرا پیروز این میدان است. اینک اصلاحطلبان و مردم چهرهای دیگر در کنار خود دارند که میتوانند از طریق او مطالباتشان را پیگیری کنند.