برگزیده ها

مازندمجلس: «کناره‌گیری آقای قالیباف شرایط را برای ستاد آقای روحانی راحت‌تر کرد ولی این که حضور آقای قالیباف این وضعیت را از بین می‌برد، خیر، چنین اعتقادی ندارم. یعنی اگر آقای قالیباف در صحنه می‌ماند این دو‌قطبی شکل می‌گرفت، نتیجه این دوقطبی هم آن می‌شد که آقای قالیباف رای پایینی می‌آورد.»

مازندمجلس: هفته‌نامه مثلث نوشت: «مهدی فضائلی از جمله کسانی است که معتقد است اصولگرایان گر چه صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم را به رقیب خود واگذار کردند اما از آنجا که دولت دوازدهم نیز همچون دولت یازدهم یارای پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارد، بسیار قوی در انتخابات ۱۴۰۰ حضور پیدا می‌کنند و چهار سال دیگر شانس پیروزی خیلی بیشتر از امروز خواهد بود.
 
متن این پرسش و پاسخ را با هم می‌خوانیم:
 
وقتی نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام شد، بفرمایید انتظار شنیدن چنین نتیجه‌ای را داشتید؟ الان دو دیدگاه وجود دارد برخی می‌گویند اصولگرایان بر اساس برآوردهایی که داشتند، کسب چنین نتیجه‌ای را پیش‌بینی می‌کردند و فقط آمدند تا حرف‌های خود را بزنند و نقد دولت یازدهم را انجام دهند اما دیدگاه دومی‌ هم وجود دارد که می‌گوید اصولگرایان واقعا قصد و نیت پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری داشتند اما نتوانستند پایگاه اجتماعی مورد نظرشان را به پای صندوق‌های رای بیاورند. نظر شما چیست؟
 
هر دو دیدگاه قابل جمع است و منافاتی با هم ندارند. اصولگرایان آمدند هم حرف‌های‌شان را بزنند و اگر هم بتوانند اقبال اکثریت جامعه را به دست آورند و به پیروزی دست پیدا کنند. بنابراین این طور نبود که تفننی آمده باشند؛ به این معنا که فقط آمده باشند، حرف بزنند و نقد کنند، چون برای بیان صرف دیدگاه‌ها می‌توانستند از راه‌های دیگر استفاده کنند. بنابراین ضمن آن که فرصتی بود اصولگرایان دیدگاه‌ها و نظرات خودشان را مطرح کنند در عین حال با هدف کسب موفقیت به میدان انتخابات ریاست‌جمهوری گام نهادند. البته اصولگرایان تحلیل و درکی درباره شرایط صحنه رقابت داشتند و این طور نبود که گمان کنند دستیابی به این هدف ساده است.
 
این ذهنیت در جامعه ما وجود دارد که رئیس‌جمهور همواره دو دوره‌ای است، شکستن این ذهنیت و این که می‌شود دوره مسئولیت رئیس‌جمهوری یک دوره‌ای باشد، خودش یک بحث مهمی‌ بود چون خیلی از افراد جامعه ما همچنان دو دوره‌ای بودن رئیس‌جمهور را پذیرفته‌اند؛ اگر چه نقدهای جدی به عملکرد آقای روحانی دارند. معتقدم همین اتفاق هم بسیار مهم و ارزشمند بود که دولت مستقر به صورت کم‌سابقه‌ای به چالش کشیده شد و یک لرزه‌ای بر اندام دولت افتاد. یعنی واقعا مسئولان دولت یازدهم به این فکر افتادند که ممکن است دوره حضور آنها در حوزه مدیریت اجرایی کشور یک دوره‌ای باشد.
 
خیلی از اصلاح‌طلبان مثل آقای زیباکلام اواخر سال ۹۵ و قبل از این که رقابت‌های انتخابات شروع شود، پیش‌بینی می‌کردند آقای روحانی ریزش رای داشته باشد اما چطور شد او حتی ۵ میلیون بیشتر از دوره گذشته رای آورد؟
 
اگر شرایط یک شرایط طبیعی و عادی بود، همان اتفاق می‌افتاد. منتها یک شوکی را جریان دولت و آقای روحانی وارد کردند. این شوک دو بخش داشت؛ یک بخش به نوعی سوء استفاده از موقعیت دولت مستقر بود که به شکل ‌بی‌سابقه یا ‌خیلی کم‌سابقه‌ای بسیج امکانات دولت را برای دفاع از رئیس‌جمهور مستقر و علیه رقبا شکل دادند.
 
به کارگیری بعضا غیر قانونی امکانات دولتی مثل انجام پرداخت‌هایی در ‌۳-۲ماه اخیر و برقرار شدن یکمرتبه یارانه‌ها که البته با توجه به موج انتقادها متوقف شد، تا حدودی مورد تحمل بود ولی بسیج همه دولت اعم از وزرا، استانداران و فرمانداران علیه رقبا نیز خیلی عجیب بود. نکته دوم بحث بردن جامعه به سمت دوقطبی بود. یعنی دولت و شخص آقای روحانی احساس کردند اگر روال همین روال طبیعی و در بستر رقابتی معمولی باشد، حتما صحنه را به رقیب واگذار خواهند کرد یا اگر هم بتوانند ببرند و انتخابات دو مرحله‌ای می‌شود و با یک رای نه‌چندان قدرتمندی دوره ریاست‌جمهوری‌شان را می‌توانند تمدید کنند. بنابراین تلاش کردند فضا را به سمت دوقطبی ببرند اما موفق نشدند و شرایط جامعه هم مهیا نبود که آن دو‌قطبی شدید و مذموم و پرهزینه سال ۸۸ تکرار شود‌. به هر حال تا آستانه چنین دوقطبی تلاش کردند جامعه را پیش ببرند. به همین دلیل آقای روحانی خط قرمزها را تا حدود زیادی زیر پا گذاشت تا آنجا که از سوی دوستان خودش نه‌ تنها در خفا بلکه به‌ طور علنی هم نقد شد. برخی اصلاح‌طلبان نامه نوشتند و انتقاد کردند از افراط‌گری که آقای روحانی دارد با شکستن برخی از خطوط قرمز انجام می‌دهد.
 
به نظر شما اگر آقای قالیباف از صحنه انتخابات خارج نمی‌شد، می‌توانست مانع بروز این دو‌قطبی شود؟
 
من نگفتم دو‌قطبی شکل‌ گرفت، بلکه وضعیت را تا آستانه شکل‌گیری این دو‌قطبی بردند.
 
بالاخره ستاد آقای روحانی تلاش کرد که رقیب‌هراسی را با آقای رئیسی انجام دهد. اگر آقای قالیباف می‌ماند فکر می‌کنید صحنه رقابت چه آرایشی پیدا می‌کرد؟
 
خیلی بعید می‌دانم تغییر می‌کرد. البته این اتفاق یعنی کناره‌گیری آقای قالیباف شرایط را برای ستاد آقای روحانی راحت‌تر کرد ولی این که حضور آقای قالیباف این وضعیت را از بین می‌برد، خیر، چنین اعتقادی ندارم. یعنی اگر آقای قالیباف در صحنه می‌ماند این دو‌قطبی شکل می‌گرفت، نتیجه این دوقطبی هم آن می‌شد که آقای قالیباف رای پایینی می‌آورد.
 
برخی اصولگرایان می‌گویند گر چه آقای رئیسی چهره تجربه نشده، سید، تولیت آستان قدس رضوی بود اما او دیر به صحنه آمد، برنامه کاری‌اش برای دولت آینده خوب مدون نشده بود، خیلی از مردم او را نمی‌شناختند اما برعکس آقای قالیباف برای مردم شناخته‌ شده بود، سابقه روشن و موفق کاری در مدیریت شهر تهران و برنامه کاری برای دولت ‌دوازدهم داشت. بر این اساس نیاز نبود که نیروهای جریان اصولگرا خیلی برای شناساندن او انرژی صرف کنند. در واقع چندین گام جلو بودند. با این توضیح بفرمایید اگر آقای قالیباف می‌ماند و آقای رئیسی کنار می‌رفت، برای جریان اصولگرایی نتیجه بهتری کسب نمی‌شد؟
 
سه دیدگاه متفاوت در بین جریان اصولگرا وجود داشت. الان هم طبیعتا هر کسی از دیدگاه خودش دفاع می‌کند. از قبل پیش‌بینی شده بود که تصمیم نهایی در هفته آخر اتخاذ شود. یک سناریو آنی بود که اتفاق افتاد یعنی آقای رئیسی بماند و آقای قالیباف به نفع او کنار برود که نتیجه‌اش را شاهد بودیم. سناریوی دوم کنار رفتن آقای رئیسی به نفع آقای قالیباف و سناریوی سوم حضور هر دوی آقایان در صحنه انتخابات بود. حامیان سناریوی سوم می‌گفتند حضور هر دوی آقایان رئیسی و قالیباف انتخابات را به دور دوم می‌برد. در واقع پشت سر هر سه سناریو منطقی وجود داشت که به هر یک از آنها اشکالات و نقدهایی وارد بود. معتقدم ممکن است طرفداران دو سناریوی دیگر امروز بگویند اگر ایده آنها دنبال می‌شد نتیجه دیگری رقم می‌خورد ولی چون آن سناریوها آزموده نشدند نمی‌شود با قاطعیتی درباره آنها سخن گفت و اظهارنظر کرد.
 
نقش آقای جهانگیری در پیروزی آقای روحانی چقدر بود؟
 
به نظرم خیلی موثر بود از این جهت که فرصت آقای روحانی عملا دو برابر شد، یعنی هم خود او و هم خود آقای جهانگیری از عملکرد دولت یازدهم دفاع می‌کرد. البته از اول هم مشخص بود آقای جهانگیری برای رقابت به صحنه نیامده است. بنابراین هر دو از عملکرد دولت یازدهم دفاع می‌کردند ضمن آن که در تهاجم به رقبا نیز هر دو فرصت داشتند. ضمن آن که در خیلی از حوزه‌های اقتصادی میزان اشراف آقای جهانگیری برای توضیح و تبیین و پاسخگویی خیلی بیشتر از آقای روحانی بود بنابراین به نظرم حضور او در رقم خوردن نتیجه موثر بود.
 
مناظرات تلویزیونی در شکل‌گیری سبد آرای نامزدها چه میزان تاثیر داشت؟ قبل از آغاز رسمی تبلیغات نامزدها تحلیلی مطرح می‌شد که دولت مخالف برگزاری مناظرات است و وقتی هم اعلام شد مناظرات تلویزیونی غیر زنده و ضبط شده خواهد بود تحلیل یاد شده بیشتر و پررنگ‌تر به چشم آمد و برداشت عمومی هم این شد که دولت از رویارویی کلامی‌ با رقبای خود می‌ترسد و هراس دارد و در مقابل این اصولگرایان هستند که دست پر هستند و حرف برای گفتن دارند. چطور دولت چالش مناظرات را برای خود تبدیل به فرصت کرد اما اصولگرایان نتوانستند فرصت بالقوه خود را به حالت بالفعل درآورند؟
 
دولت‌ ترجیحش این بود که مناظرات تلویزیونی زنده نباشد و خیلی هم پیگیری کردند این اتفاق بیفتد ولی نهایتا وقتی موفق نشدند تلاش به این سمت رفت که از این فرصت استفاده بهینه‌ را داشته باشند و موفق شدند. به نظر من آقای روحانی به‌ طور مشخص تلاش کرد زمین بازی را عوض کند. زمین اصلی بازی باید در محدوده کارآمدی و عملکرد اقتصادی دولت شکل می‌گرفت اگر این طور می‌شد قطعا دولت توان و داشته زیادی برای پاسخگویی و برون‌رفت از این وضعیت را نداشت اما در مناظرات نامزدها به ویژه مناظره سوم دیدیم آقای روحانی با یک سازوکار کاملا طراحی شده در چارچوب عملیات روانی وارد این مناظره شدند و وضعیت قرعه‌ها نیز یاری‌شان کرد و کمک کرد که آقای روحانی بتواند آن طراحی صورت گرفته عملیات روانی را خوب اجرا کند.
 
چرا اصولگرایان نتوانستند ‌از فرصتی که داشتند بهتر استفاده کنند؟
 
یک بخشی به ضعف و قوت‌های افراد بر‌می‌گردد. نکته دیگر آن که از ابتدا مشخص بود آقای رئیسی خیلی با احتیاط و ملاحظات اخلاقی بیشتری در مناظرات حضور پیدا خواهد کرد اما آقای روحانی خیلی راحت‌تر در این صحنه‌ها عمل می‌کند.
 
به نظر شما آقای روحانی در چهار سال آینده چه رویکردی را دنبال خواهد کرد چون در نطق بعد از اعلام نتایج گفت: «رئیس‌جمهور همه ملت است» بالاخره تعبیر «همه ملت» شامل منتقدانش هم می‌شود. به نظر شما در صحنه عمل آقای روحانی چطور عمل خواهد کرد؟
 
باید بگوییم امیدواریم ولی خیلی امید جدی وجود ندارد. آقای روحانی در دوره اول ریاست‌جمهوری خود نیز چنین حرف‌هایی را می‌زد اما چهار سال دوم شاهد چالش‌های خیلی جدی در صحنه اداره کشور خواهیم بود. محور اصلی نیز شرایط اقتصادی کشور است که خیلی بعید به نظر می‌رسد اتفاق مثبتی بیفتد به دلیل نوع رویکرد و مواجهه‌ای که دولت با این حوزه دارد. ‌بی‌توجهی و عدم باورمندی دولت به ظرفیت و توانمندی داخلی به نظر نمی‌رسد تغییر کند. البته در یک حوزه‌هایی هم مجددا ما شاهد چالش‌هایی می‌توانیم باشیم، به این معنا که اگر آقای روحانی بخواهد بحث برداشتن تحریم‌ها را دوباره ‌مطرح کند با وجودی که الان هم برداشته شدن تحریم‌های مربوط به حوزه هسته‌ای سرانجامی ‌پیدا نکرده و مردم تصویر و نتیجه آن را احساس نکردند حالا ‌دوباره کشور را بخواهند وارد زمینه‌هایی کنند که موجب معطل ماندن رسیدگی به مسائل اصلی کشور همچون دوره مذاکرات هسته‌ای شود، می‌تواند زمینه ساز یک سری اتفاقاتی در جامعه باشد که به هر حال باید برای آن نگران بود و به هر حال باید پیشگیری کرد. دولت مسئولیت اصلی را در پیگیری مطالبات بر زمین مانده مردم در حوزه اشتغال و خروج اقتصاد کشور از رکود دارد. باید منتظر ماند و دید اتفاقی رخ خواهد داد یا خیر. باتوجه به آن چه در ۴ سال اول گذشت و در جریان رقابت‌های انتخاباتی شاهد بودیم به نظر می‌رسد توجه به اقتصاد محور اصلی کار دولت دوازدهم نخواهد بود.
 
آینده سیاسی آقای رئیسی را چطور ارزیابی می‌کنید‌؟ برخی معتقدند او تا پایان حکمی ‌که دارد تولیت آستان قدس رضوی را ادامه می‌دهد و صرفا روی این حوزه متمرکز می‌شود، نگاه دوم می‌گوید آقای رئیسی در کنار تولیت آستان قدس رضوی، لیدری و شیخوخیت جریان اصولگرا را نیز بر عهده می‌گیرد؛ جایگاهی که بعد از فوت آیت‌الله مهدوی‌کنی متولی نداشت، در واقع نقش سید‌محمد خاتمی را در اردوگاه اصولگرایان ایفا خواهد کرد. تحلیل سوم آن است که آقای رئیسی علاوه بر ادامه فعالیت در جایگاه تولیت آستان قدس رضوی و برعهده گرفتن لیدری و شیخوخیت جریان اصولگرا، در چهار سال آینده خود را برای حضور قوی‌تر در صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ آماده می‌کند و به نوعی با جبران نقاط ضعف خودش در این دوره از انتخابات، قوی‌تر پا به عرصه رقابت ۴ سال آینده می‌گذارد، نظر شما چیست؟
 
به نظرم گزینه سوم محتمل‌تر است. آقای رئیسی در تولیت آستان قدس می‌ماند و دلیلی هم ندارد که نماند. ضمن آن که حضور آقای رئیسی به‌ عنوان نامزد بالقوه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ خیلی دور از ذهن نیست.
 
آقای قالیباف چه سرنوشتی را در عرصه سیاسی کشور خواهد داشت؟
 
آقای قالیباف یک مدیر اجرایی قوی و کارآمد است و حتما از او در عرصه‌های مهمی‌ استفاده خواهد شد اما این که به‌ عنوان فعال سیاسی یا نامزد انتخابات ورود کند مقداری بعید است؛ مگر این که یک شرایط خاص و جدیدی پیش آید.
روحانی قالیباف انتخابات رئیسی اصولگرایان جامعه شرایط جریان ریاست‌جمهوری مناظرات اتفاق نتیجه داشتند البته بنابراین استفاده دیدگاه تولیت دو‌قطبی آستان یازدهم رئیس‌جمهور جهانگیری عملکرد می‌ماند می‌شد سناریوی بیشتر آینده دوقطبی دوره‌ای اصولگرا وضعیت پیروزی رقابت می‌کند ببرند نشدند مستقر اقتصادی تلویزیونی نامزدها تحلیل بزنند نتوانستند می‌کردند اعلام پیش‌بینی سیاسی پاسخگویی ندارد دوازدهم  آقای می‌گرفت می‌برد اقتصاد برنامه ادامه هسته‌ای عنوان شیخوخیت نامزد لیدری قوی‌تر سناریو نداشت مناظره میزان داشت؟ بیفتد راحت‌تر پیگیری طراحی عملیات بودیم بالقوه آقایان دنبال روانی می‌رسد توضیح  خیلی بتوانند چیست؟ واقعا می‌گوید باشند دیدگاه‌ها ذهنیت درباره فرصتی آمدند می‌گویند مطالبات همچون واگذار نمی‌شد بسیار امروز نتیجه‌ای بفرمایید نتایج شکستن مسئولیت احساس امکانات طبیعی رقابت‌های آستانه زیادی تغییر شکل‌گیری می‌دهد اصلاح‌طلبان ماندن دارند افراد مهمی‌ معتقدم کم‌سابقه‌ای اجرایی مدیریت افتاد می‌کرد