برگزیده ها

مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - مهر نوشت: مقام معظم رهبری تاکید کردند که مراقب باشیم تا در تحلیل حوادث دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود، حسین اکبری و محمدصادق جعفرپور دو جوان بسیجی بودند که در دهه هفتاد با جلادان دهه شصتی آن هم در اردوگاه اشرف دست و پنجه نرم کردند.

مازندمجلس:اهم اظهارات اکبری وجعفرپور به شرح زیر است:

اکبری: زمانی که در زندان اشرفبودیم، آنجا بمباران شد، همه فرار کردند حتی زندانبان ها، موج انفجار درِ زندان مارا باز کرد دیوار زندان هم ترک خورد. ما یک لحظه بیرون آمدیم و سریع برگشتیم داخلسلول، بعد از آن در انتقام از آن حمله کتکمفصلی به ما زدند.

* اصلا در زبان ما نمی چرخید که به این ها بگوییم مجاهد، ما جنایات منافقین رادر شهر خودمان دیده بودیم اینها روزنامه فروشی را در عباس آباد همدان به جرم اینکهریش داشت کُشتند. منافقان افراد التقاطی و درنده خو هستند جنایات این ها بیشتر ازداعشی ها بود.

* در روزهای پایانی اسارت که بالاخره منافقینناچار به آزادی ما شده بودند، وعده می دادند که ما شما را به اسرائیلمی بریم آنجا می توانید دانشگاه بروید و زندگی کنید. 

*در ماه های پایانی اسارتمان در اشرف، قصد داشتند در حرکتی تبلیغاتی ما را به کربلا ببرند. ما سوار یک ون بودیم و اتوبوس آبی رنگ دیگری هم قصد جابجایی نیروهای منافقین را داشت. این اتوبوس جلوی ماشین ما حرکت می کرد. دوتا تیربار نیز اطراف کاروان ماشین‌ها وجود داشت. اتوبوس از ما جلوتر بود که یکدفعه منفجر شد. سریع پرده‌های ون را کشیدند. ما متوجه شدیم که اتوبوس منافقان منفجر شده و بسیار خوشحال شدیم اما کربلا رفتن ما هم منتفی شد.

جعفرپور: منافقین بهسازمان های بین المللی اعلام نکرده بودند که ما را به اسارت گرفته اند لذا خانوادهمن مراسم ختم  برایم گرفته بودند و حتیمراسم چهلم ما هم برگزار شده بود یکی از دوستان به خانواده من گفته بود که من دیدیمشهید شده و تانک از روی او رد شد.

* سلول ما در اشرف هم هیچنوری نداشت ورقه های آهنی به پنجره ها جوش داده بودند.

* بعد از بازجویی ها به زندانی که متعلقبه منافقان بود اما نمی دانستیم در کجاست انتقال داده شدیم وضعیت این زندان به حدیوحشتناک بود که بین خودمان نام «پاپیون» را برای آن زندان گذاشتیم. پاپیون اسم فیلمیبود که همان ایام پخش شده و درباره یک زندان مخوف در فرانسه بود. حدود یک سال درآن زندان در سلول های انفرادی بودیم.

* زمانی که در زندان پاپیون بودیم یک روز همه ما را به دیدار سران گروهک منافقینبردند در آن دیدار ما را به عنوان، فرماندهان سپاه معرفی کردند. در آن دیدار دستهای ما بسته و اسیر آنها بودیم اما آنها از ما آنقدر ترس داشتند که جلسه پر ازمحافظان بود تا جایی که به یاد دارم در این جلسه، گنجه­ ای، نقدی، هشترودی، منوچهرهزارخانی، متین دفتری و ... حضور داشتند. یکی از سران منافقان در آن جلسه از ماسوال کرد اگر دست شما اسلحه بدهند الان چه کار می کنید؟ ما سکوت کردیم اما نقدی یکیدیگر از سران منافقان گفت سوال کردن ندارد ما را به رگبار می بندند. نوه مصدق همآنجا بود، ما را به دیدار سران منافقان برده بودند تا به آنها روحیه بدهند. آنجابه ما می گفتند که الان ایران خرابه شده و همه جا را ویران کرده ایم.

*ما در اشرف اعتصاب غذاکرده بودیم. این ها به خاطر اعتصاب غذا ما را کتک می زدند. یک روز جیب لباس من پارهشد، کتک مفصلی خوردم که چرا این لباس پاره شده. به ما هفته ای یک بار قاشق یک بارمصرف و لیوان یک بار مصرف می دادند و اگر لیوان می شکست ما کتک داشتیم.

*منبع های آبی که استفادهمی کردیم بیرون محوطه بود در فضای باز داغ داغ بود در تابستان باید با آب داغ داغسر ظهر حمام می کردیم در زمستان هم باید با آب سرد سرد حمام می کردیم.

*در روستای «گلاله» کردهااجازه نداده بودند که منافقین از روستا عبور کرده و به ایران حمله کنند. منافقانهم در انتقام دو خانواده کرد را در ماشین محبوس کرده و زنده زنده آتش زدند. 

*در زندان اشرف به ما خیلیگرسنگی می دادند من به یاد دارم که روزی دوبار ما را برای دستشویی به بیرون اززندان می بردند. کنار دستشویی سطل های آشغال شان بود، یک بار می خواستم از شدتگرسنگی پوست موزی که آنجا افتاده بود را بردارم و بخورم.

*از صلیب سرخ کتاب دعا وقرآن خواستیم، وقتی می خواندیم، زندانبان ها می آمدند و ما را کتک می زدند، میگفتند کتاب قرآن را آرام برای خودتان بخوانید. در زندان اشرف یک بار قران می خواندمزندان‌بان دریچه زندان را باز کرد و گفت: کی داره عر عر میکنه بعد در زندان را باز کردو قرآن را گرفت و گفت برای خودت قران بخوان چرا داری عر عر می کنی. متاسفانه امروز جای این جلادان را با شهید عوضمی کنند!

*همان لحظه ای هم که با پایان اسارت وارد ایران شدیم، یکی از بچه های وزارت اطلاعات که من را بغل کرد گفت «ما از همه چیز خبر داریم می دانیم چه گُلی کاشتید و چه مقاومتی کرده اید» قبل از ورود ما همه اطلاعات به آن ها رسیده بود. همه اخبار ما که چه کسانی مقاومت کرد.

27214

زندان بودیم منافقان منافقین اتوبوس دیدار کردیم دادند جنایات پاپیون اسارت داشتند بیرون بدهند زندانبان اکبری لیوان اطلاعات دستشویی اعتصاب خانواده کربلا خودمان انتقام ماشین گرفته منفجر پایانی