امید کرمانیها: حسن روحانی در انتخاب اعضای دولت دوم خودبراساس ملاک و معیاری عمل کرد که شگفتی اصلاح طلبان را در پی داشت. اصلاح طلبانانتظار داشتند او کابینه ای را بچیند که صدا و نماد گفتمانی آنها در جامعه باشداما به نظر می رسد برخلاف انتظارات، امروز اصلاح طلبان معتقدند رویکرد محافظه کاریبر نگاه روحانی سایه افکنده است تا با این کار هم از حجم انتقادات اصولگرایانبکاهد و هم شکافی بین نیروهای آن جریان ایجاد کند. محمد عطریانفر و عباس سلیمینمین مهمان نامهنیوز بودند تا درباره چینش کابینه دوازدهم و انتظارات وانتقادهایی که به آن وارد می شود به بحث و تبادل نظر بپردازند.
عطریانفر عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی میگوید: اظهارنظرهای رسانه ای چند چهره اصلاح طلب را نباید به مثابه موضع جناحاصلاحات گذاشت چراکه محمدخاتمی چنین دیدگاهی ندارد اما عباس سلیمی نمین می گوید:اگر محمد خاتمی از نوع چینش کابینه اعلام نارضایتی نمی کند به واقع گرایی او ازظرفیت اصلاح طلبان معتدل بر می گردد اما واقعیت قصه آن است که روحانی می خواهداصلاح طلبان را کنترل کند.
نامهنیوز: دربارهچینش کابینه، می توان گفت آقای روحانی در این دوره به دو دلیل همه را شگفتزدهکرد. نخست اینکه در سال 92 اصلاح طلبان اصلا وقت تشکیل کمپین منسجمی را برای حمایتاز او پیدا نکردند و همینطور اصولگراها هم به نوعی نه موضع منفی و نه موضع مثبتنسبت به او داشتند. اما در این دوره اصولگرایان خودشان را کاملا قطب مقابل آقایروحانی تعریف کردند و اصلاح طلبان هم کاملا تمام قد در حمایت از او وارد صحنه شدندبه طوریکه تمام ستادهای آقای روحانی در تهران و سراسر کشور از اصلاح طلبان تشکیلشده بود. اما اینطور تحلیل می شود که کابینه دوم او بیشتر اصولگراتر شده است. راجعبه این پدیده صحبت کنیم ؛ آیا این تحلیل را قبول دارید یا خیر؟
عطریانفر: من خیلی این تعابیر را باور ندارم چون اصلازاویه نگاهم طور دیگری است. خیلی علاقه ای هم ندارم که در مقام تحلیل و تاویلتحولات سیاسی حول و حوش کابینه آقای روحانی با ادبیات سیاسی پیشین گفتگو کنیم. من فکرمی کنم که سال 92، سال بسیار مهمی بود. به این معنا که خیلی در تداوم و تقابل دستبه دست شدن های کابینه بین دو نظریه سیاسی در ایران یعنی چپ و راست، اصولگرا واصلاح طلب نبود. از این جهت یک نقطه عطف و آغاز و شاید پایانی بر چیز دیگری است.البته این تحلیل می تواند محل بحث واقع شود اما چون کلا در حوزه نظریه پردازیسیاسی انسان باید واقع بین باشد –حال آنکه من عمدتا آدم خوش بینی هستم- در مقاماستدلال که چرا سال 92 از روند پیشین خودش متفاوت بود به نکاتی اشاره می کنم؛ نخستاینکه برای اولین بار بود که یک اندیشه سیاسی استمرار و تداوم اندیشه گفتمانی خودشرا به جای اینکه در مقام تطبیق مصداق بر مفهومدر درون نیروهای داخلی خودش جستجو و انتخاب کند این رویکرد را خارج از حیطهو دایره خودش برد. فی الواقع اگر اصلاح طلبی را به عنوان یک گفتمان سیاسی به رسمیتبشناسیم، به جای انتخاب یک چهره از درون خودش مثلا آقای دکتر عارف، به سمت آقایدکتر روحانی تمایل پیدا کرد و دست بر قضا این شخصیت از شخصیت هایی است که از چهرهها و نام آور اندیشه اصولگرایی است که از ابتدای انقلاب تا این تاریخ در این حوزهتنفس سیاسی کرده، قدم برداشته و سخن گفته است. به اعتقاد من فی الواقع این انتخاب،انتخاب از سر جبر و استیصال هم نبود بلکه به عنوان یک انتخاب مبتنی بر تدبیر صورتگرفت. نکته دیگری که می توانیم روی آن تاکید کنیم اینکه در این انتخاب اصلاح طلباندر مقام معامله نبودند. به این معنا که ما آقای روحانی را بر گزینیم که آقایروحانی متقابلا به نفع ما چک بکشد و اصلا چنین گفتگویی رخ نداد. نکته دیگر دوحادثه مهم است که سال 92 از سر گذراند؛ یکی بالاخره دوران تلخ مدیریت هشت سالهجناب آقای احمدی نژاد بود که اصلاح طلبان در خاطر داشتند و به عرصه جدیدی ورودکردند که گذشته و اشکالات خودشان را بازخوانی کنند. در ادامه همین وضعیت خاطره تلخ88 به عنوان یک حادثه نگران کننده که در ادبیات سیاسی جاری از آن یا به فتنه یاسوءتفاهم نام برده شد و خیلی هم برای ما مهم نیست که این رویداد را سوءتفاهمببینیم یا فتنه؟ فتنه از باب اینکه آیا دشمنان ملت و ایران در بزنگاه ها و فراز وفرودها قصد سوءاستفاده داشتند؟ بله، داشتند. ولی آیا اینکه این آشفتگی وسوءاستفاده چه نسبتی با یک جریان فکری داشت؟ از نظر من هیچ نسبتی نداشت وسوءتفاهمی بیشتر نبود که خوشبختانه از آن گذر شد. حالا خیلی هم در مقام اینکهفلانی و دیگری چه گفتند، نیستیم. طبیعی است این وضعیت ما را به یک نقطه جدیدی میرساند که آیا می توانیم به یک سنت و یک تفاهم گفتمانی در دفاع از منافع ملیبرگردیم؟ فی الواقع سال 92 پدیده ای است از جنس سال 60 که بعد از حوادث سیاسیایران از سر گذرانده و درست به یک نقطه توافق می رسد. با این تفاوت که قبل از 60مجموعه ای از جریانات مدعی قدرت به دلایل مختلف مثل نداشتن وابستگی به نظام سیاسیو اسلامی ایران از صحنه سیاسی کشور خارج شدند یا به هر صورت در مقام توطئه وترفندهایی بودند که نظام کشور را بهم بریزند درحالی که در 92 اساسا از این جنسنبود و یک رجعت و توافق مجددی بود که فی الواقع صورت گرفت و ما به یک نقطه متمرکزیمجددا نزدیک می شویم. اگر از این منظر سال 92 را برآورد کنیم، تحلیلی که بداناشاره کردید، خیلی نسبتی با قضیه آقای روحانی پیدا نمی کند لکن از باب صراحت بیشترتصور می کنم که بخشی از فرمایش شما را تائید کنم، به این معنا که موضع همراهی وحمایتی سال 96 اصلاح طلبان و این گفتمان سیاسی در ایران از آقای روحانی با اعتمادبه نفس بالاتر و نیرومندی نسبت به سال 92 رخ داد و این را به رسمیت می شناسیم.نکته دیگر هم اینکه متقابلا گفتید که شاید در سال 92 ظرفیت اصولگرایی خیلی در مقامتقابل با آقای روحانی نبود. این را هم تائید می کنم که از منظر اصولگرایی به آقایروحانی با یک نگاه کج دار و مریز و نگاهی از منظر نگرانی و نیم نگاهی از ناحیهامید نگاه می شد اما آنچه امروز رخ می دهد، مرز بین تردید و امید سال 92 در بیناصولگرایان نسبت به آقای روحانی، در سال 96 کمی روشن تر و دقیق تر شد. شما اشارهکردید که اصولگرایان کلا نگران هستند و با آقای روحانی مرزبندی پیدا کرده اند. اینمرزبندی را در بخش افراطی و رادیکال تائید می کنم اما در سطح گسترده ای از نیروهایمعتدل اصولگرایی اینطور نیست و نگاه شاننسبت به آقای روحانی اساسا آنطور که شما تعریف می کنید که تصویر کاملا شفافی است، توصیفنمی شود. به گفته شما اصلاح طلبان هم نسبت به آقای روحانی کمی دغدغه مند شده اند ونوعی معترض اند. اگر ملاکتان عرصه گفتگوهای رسانه ای که در اختیار چهره هایی است واز آن برداشت کرده اید و مطرح می کنید، درست است اما حقیقت سیاست و سیاست ورزی فقطرسانه نیست و پشت صحنه هم هست. آنچه ما شاهدش هستیم که نمادش آقای خاتمی است-درگذشته قبل از رحلت آقای هاشمی- پشتیبان این نظریه بود و بخش نیرومندی از نیروهاییکه در احزاب کلیدی اصلاح طلب حضور دارند و حول محور شورای عالی اصلاحات نشست ها وگفتگوهایی انجام می دهند، توقعات مصداقی و موردی از آقای روحانی ندارند و خیلیدنبال این نیستند که چه کسی در چه موقعیتی باشد. ممکن است من محمد عطریانفر نسبتبه شخصیتی که مورد انتظارم بوده و به کار گرفته نشده است، نقد داشته باشم ولی ایننقد فردی و انفرادی است ولی آن صدای غالبی که از نهاد شورای عالی به گوش می رسد،این است که توقعاتشان از آقای روحانی از جنس گفتمانی است. چون به هر حال ممکن استصدها نفر دوستان لایقی داشته باشید که قابلیت نشستن روی صندلی بعضی از مسئولیتها ومناصب باشند، ولی به هر حال حوزه انتخاب در اختیار آقای روحانی است. بنابراین اگرخیلی ذهنمان را معطوف به افراد بکنیم، هیچکس راضی نخواهد بود حتی ممکن است خودآقای روحانی هم راضی نباشند. ما در مقام بکارگیری و کاربست نیروهایمان بیش از آنکهذهنمان را معطوف به افراد کنیم باید ببینیم که آیا دولت توقعات مورد انتظار و خواستافکار عمومی را نمایندگی می کند و در درون دولت و مسئولان ارشد نظام اجرایی کشور،گوش شنوایی برای این خواسته ها هست و آیا می توان این را دنبال کنیم؟
نگاه خاتمیبه مسائل سیاسی واقع گرایانه تر است
نامهنیوز: آقایعطریانفر در مورد نگاه شگفت زده ای که در عرصه رسانه هست، صحبت کردند و معتقدندچند چهره خاص این را مطرح می کنند و بدنه اصلاح طلب، شگفت زده نیست و بیشترانتظاراتش از آقای روحانی گفتمانی است که باید محقق شود. به نظر شما زمان فعلی کهکابینه آقای روحانی در حال نهایی شدن است، شگفت زدگی وجود دارد یا اتفاقی در حالرقم خوردن است که انتظار می رفت؟
سلیمی نمین: در ارتباط با فضای سیاسی که در پیش رو داریم،قطعا این فضا تعدیل شده خواهد بود. یعنی تمایل همه جریانات و عناصر وزین گرایش هایمختلف به این است که تنش های ایجادشده در چارچوب رقابتها کاهش پیدا کند. به همیندلیل هم انتقاداتی به آقای روحانی صورت می گرفت چه در دوران فعالیتهای انتخاباتی وچه بعد از کسب آرای اکثریت. حال اینکه به چه دلایلی آقای روحانی وارد فضایی شد کهبیشتر نیروهای تندروی اصلاح طلب به آن اقبال داشتند، بحث مستقلی را می طلبد. امادر مورد فرمایشات آقای عطریانفر اجازه دهید که یک مقدار تفکیک کنم. فکر می کنمموضعی که آقای عطریانفر گرفتند بیشتر موضع کارگزاران است و نه کلیه اصلاح طلبان.حالا درست است که ایشان فرمودند آقای خاتمی با این گرایش موافق هستند اما این بحثدیگری دارد. آقای خاتمی نگاهش به مسائل سیاسی واقع گرایانه تر است نسبت به بسیاریاز نگاه های اصلاح طلب اما اینکه همان نیروهای اصلاح طلب بحث عبور از آقای خاتمیرا مطرح کردند بویژه در دولت دوم ایشان، بنابراین واقع نگری یکی از خصوصیات شخصآقای خاتمی است اما به این معنی نیست که نگاه آقای خاتمی هم به لحاظ گفتمانی و همبه لحاظ متن با گفتمان کارگزاران منطبق باشد. یکی از دلایل واقع نگری آقای خاتمیاین است که واقعا الان اصلاح طلبان منطقی دارای ابزارهای لازم برای اینکه بتوانندگفتمان خودشان را به صورت مستقیم دنبال کنند، نیستند. از این رو، تمایلی بهکارگزاران و منجمله آقای روحانی پیدا کردند. البته نمی خواهم بحثهای در محافلخصوصی را مطرح کنم که خیلی هم درست نیست مبنای تحلیل قرار بگیرد ولی به نظرم رسیدنبه این جمع بندی که آقای خاتمی به لحاظ گفتمانی یک پدیده ای است متفاوت از آقایروحانی خیلی سخت و دشوار نیست. البته تند شدن آقای روحانی در دوران انتخابات، نهبه دلیل گفتمان بلکه براساس تحلیلی بود که به آن رسید و عمل کرد تا بتواند شرایطخودش را در انتخابات بهبود ببخشد. هرگز گفتمان آقای روحانی این نبود چه در ارتباطبا حقوق اساسی جامعه از جمله آزادیها و غیره که قابل بحث است. یعنی آیا مشی آقایروحانی در گذشته با این حرفها خیلی سازگاری داشت یا خیر؟، باز یک موضوع مستقلی رامی طلبد. بنابراین فکر می کنم آقای روحانی در واقع بعد از انتخابات و بعد از اینکهبه این جمع بندی رسید که ادامه مشی انتخابات نمی تواند موجب شود که یک جریان راکاملا حذف کند به طوریکه انتقادی از او صورت نگیرد، فضای انتقادی در جامعه چهانتقاد منطقی یا غیرمنطقی، حتی تداوم بحثهای انتخاباتی در بعد از پیروزی که واقعاتعجب همه را برانگیخته بود، ناشی از این بود که آقای روحانی خیلی انتقاد را نمیپسندد. یعنی خیلی با انتقاد سر خوشی ندارد لذا تصور این بود که ایشان می تواند باتداوم این مشیء کاملا جناح رقیب را در حاشیهو انزوا قرار دهد و آنها را کاملا بایکوت کند و مسئله انتقاد را برای خودشیک مقدار حل کند.
یکی ازبزرگان اصلاح طلب می گفت روحانی با ما هم تعامل ندارد
نامهنیوز: یعنیتحلیل شما این است که آقای روحانی کابینه را اصولگراتر چید تا به نوعی حجمانتقادات اصولگرایان را کاهش دهد؟
سلمیی نمین: من هنوز وارد این نشدم و قبل از مسئله کابینهرا بحث می کنم. فکر می کنم به غیر از بعضی نقاط ضعف آقای خاتمی که نمی توان آن رانادیده گرفت اما به حق یکی از قوت های آقای خاتمی باز کردن فضای سیاسی در ارتباطبا اینکه جامعه بتواند در زمینه انتقاد و ارائه نقطه نظرات یک فضای بازتری راداشته باشد. اما در دوران آقای روحانی این فضای باز را خیلی شاهد نبودیم که فکر میکنم به همان روحیه او برمی گردد که خیلی اهل تعامل و شنیدن حرفهای مختلف نه ازاصولگرایان که از اصلاح طلبان هم نیست. نمی خواهم اسم ببرم ولی این مطلب را نزدیکی از بزرگان اصلاح طلب مطرح کردم، گفت فکر می کنید آقای روحانی فقط حرف شما راگوش نمی دهد؟ او با ما هم تعامل ندارد. بنابراین می خواهم بگویم که گفتمان آقایروحانی بیشتر به گفتمان کارگزاران شباهت دارد. اما اینکه آقای خاتمی به دلیل واقعنگری در عرصه سیاسی، روی خوش نشان می دهد نه اینکه همان گفتمان را می پذیرد. مناین فرمایش آقای عطریانفر را اصلا قبول ندارم. نه حالا اینکه جمله ای را از آقایخاتمی عکس این قضیه شنیده باشم اما به لحاظ شناختی که از این دو بزرگوار نزد منهست، گفتمان هایشان تطبیق ندارد.
نامهنیوز: شما قبولدارید که آقای روحانی کابینه را اصولگراتر چید تا از حجم انتقادات اصولگرایان نسبتبه خودش کم کند؟
سلیمی نمین: به نظرم از این منظر نیست. ببینید! اگر کسیآقای روحانی را از نظر شخصیتی بشناسد، ایشان کسی نیست که بخواهد زیر بلیت هیچکسبرود.
نامهنیوز: حتیاصلاحات.
سلیمی نمین: حتی آقای خاتمی! یعنی فردی است که خودش را یکفرد تمام و کمال می داند. طبیعتا حاضر نیست که یک سکوی سیاسی باشد و یک شخصیتبرجسته سیاسی بر او سایه بیفکند. این در مورد حتی آقای هاشمی هم صادق بود و منمصادیق زیادی دارم که می توانم ثابت کنم که ایشان برخلاف میل آقای هاشمی در زمینههایی کاری کرد که ایشان سایه ای را از جانب آقای هاشمی دریافت نکند.
نامهنیوز: آقایعطریانفر نظر شما چیست؟ در مورد همین بحث چیدن کابینه یک دیدگاه هم این است کهآقای روحانی کابینه را اصولگراتر چید تا از حجم انتقادات اصولگرایان نسبت به دولتکم کند. آقای سلمیی نمین چنین دیدگاهی را قبول ندارند.
عطریانفر: من با آقای سلیمی نمین هم عقیده ام. اصلا بهزبان عوام دست فرمان آقای روحانی اصلا اینطوری نیست که شما باورتان این باشد کهمثلا یک گام اندکی در بحث تغییر چند چهره در کابینه برداشته تا کسانی را راضی وساکت کند تا حجم انتقادات را نسبت به خودش کاهش دهد. اصلا اینطوری نیست. اجازهدهید از یک زاویه دیگری نگاه کنیم. اولا در این نقطه بحثمان مبنای آقای روحانینبود که تیپش چیست و چگونه است؟ اینکه ما ذهنمان اسیر سانترالیزم باشد که درادبیات مارکسیستمی تحلیل کنیم یا حتی تحت تاثیر اندیشه جریان مجاهدین خلق که به یکسازمان تروریستی تبدیل شدند، دنبال چنین ادبیاتی بودند که این تبعیت ها و گوش بهفرمان بودن ها خیلی در عرصه گفتگوهای ما محلی از اعتنا ندارد. اجازه دهید این بحثرا با یک بیان کلان فلسفی آغاز کنم؛ در اندیشه دینی و کلام اسلامی ما هیچ دو موجوداصیلی قابل اتحاد نیستند. اصلا این یک امر ممتنع است. «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌإِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»، چرا خداوند یک موجود اصیل است و هیچ الهه دیگری را بهرسمیت نمی شناسد؟ چون خدا، باید عالی ترین و فوقانی ترین موجودی باشد که انسان وبشریت نسبت به او تبعیت داشته باشند. خداوند این هم عرضی در پدیده اصیل را بهرسمیت نمی شناسد و یک امر ممتنعی تلقی می کند. دو امر فرعی می توانند با هم متحدشوند و یک وجه فرعی می تواند در یک وجه اصیلی اتحاد پیدا کند. خاطرم هست سالهای 60و اوایل انقلاب بحثی تحت عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» داشتیم. خیلی از این صحبتهامی شد ولی خروجی نداشت. خاطرم هست حضرت آیت الله جوادی آملی حفظهما الله، فیلسوفبزرگ، متدین و مخلص بحثی را در همین زمینه آغاز کرد که اصلا این وحدت عملی هست؟ممتنع نیست؟ و این بحث را باز کرد که ما از چه زاویه ای می توانیم این وحدت را بهرسمیت بشناسیم. خروجی فرمایشات آقای جوادی این بود که ما زمانی می توانیم وحدتحوزه و دانشگاه را به رسمیت بشناسیم که حوزه و دانشگاه مستحیل در امر سومی باشندکه این وحدت بتواند حاصل شود که آن را گفتمان اسلامی و اعتقادی می نامید. ولی اگربنا بر این بود که ما به حوزه اصالت دهیم و دانشگاه را فرع تلقی کنیم ایشان معتقدبود که این امر امکان ناپذیر است. کمااینکه بخشی از گفتگوها از همین جنس بود. برخیاز حوزه روشنفکری ما معتقدند که اصلا به حوزه چه مربوط است؟ اگر می خواهند آنهاباید بیایند و در درون ما ادغام شوند. کمااینکه متاسفانه برخی از رویکردهای ما درحوزه مباحث روحانی در حوزه های دینی این بود که 4 تا واحد درسی از آن درس همبگذارند که احتمالا وحدتی حاصل شود. می خواهم بگویم که اصلا در یک سطوحی از حضور وحیات سیاسی که قرار می گیریم، مفهوم تمکین و تبعیت یک امر ممتنعی است.
نامهنیوز: درواقع شما معتقدید که امروز امکان اینکه یکی سایه دیگری باشد،وجود ندارد.
عطریانفر: اصلا اینها یک مقدار شوخی است. نه خاتمی تابع روحانی است ونه روحانی تابع خاتمی است. نه روحانی، تابع هاشمی است و نه هاشمی تابع روحانی. حتیبالاتر بروید، گفتمان سیاسی مقام رهبری و شخص هاشمی رفسنجانی. گفتمان مرحوم شهیدمحمدحسین بهشتی و شخص امام(ره). گفتگوی اکبر هاشمی رفسنجانی با حضرت امام. اینهادر مقام التزام تابع بودند چراکه الان هم هستیم و همه هستند اما در مقام گفتگو وتعدیل یک مفهومی که باید تقویت و روشن شود، اصلا این تبعیت ها را خیلی به رسمیتنمی شناسیم. البته توافق ایجاد می شود یا در ادبیات اجتماعی اش می گوییم در یکامری توافق می کنیم. مثلا امروز توافق می کنیم که با هم بنشینیم و گفتگو کنیم. آیااین توافق به مفهوم تبعیت سیاسی است؟ نه، توافق بر اساس همان مبناست که باور میکنیم. من مثلا خیلی باور ندارم که اگر آقای روحانی حرف آقای هاشمی رفسنجانی را گوشنمی کرد پس این دلالت بر این دارد که گفتمانشان کاملا متفاوت بود. هرچند که در یکسطوحی ممکن است همفکری نداشته باشیم ولی در سایر سطوح ها ممکن است داشته باشیم. واساسا اینکه من می فرمایم و دیگری اجرا کند، اصلا از دستور کار ما خارج است. ازاین جهت فکر می کنم زاویه نگاهمان را نسبت به تمشیت امر سیاست بین این شخصیت ها ازاین زاویه نگاه نکنیم. خاتمی گفتمان خودش را دارد، روحانی گفتمان خودش را دارد،هاشمی گفتمان خودش را دارد و دیگر شخصیتهایی که الان در عرصه قدرت حضور دارند ونقش آفرین هستند هم گفتمان خودش را دارند. در نقاطی با هم تقارن پیدا می کنند و دربعضی از نقاط از هم فاصله می گیرند. ما فرصتی که در میانه این لایه ها پیدا میکنیم باید ببینیم که منافع ملی مان چگونه قابل تامین است و چگونه باید دنبال کنیم؟از این نقطه که عبور کنیم کابینه آقای روحانی براساس آنچه من بپسندم و شما بپسندیدو به دیگری حال بدهیم یا ندهیم، نیست. ایشان یک برداشتی از شرایط موجود دارد کهمبتنی بر تصمیمات و تدابیر خودش اتخاذ می کند. ممکن است در درون این تدابیر، صلاحسنجی ها و صلاحدیدهایی را رعایت کند که بحثی در این مورد نداریم و هر کسی این کاررا می کند. چراکه معمولا ذهنش معطوف به نتیجه و وظیفه است و هرچه که اسمش رابگذاریم، ممکن است ملاحظاتی را به کار بگیرد ولی اینکه شما می فرمایید قصد حالدادن داشته که اصولگرایان سطح مطالباتشان را کاهش دهند، اینطور نیست.
چرا آقای روحانی اصلا جواب این شایعه را نداد
نامهنیوز: وقتی موضع گیری های شخصیت های اصلاح طلب را نگاه می کنیم، به طورمشخص آقای حضرتی خیلی سعی می کرد که خبرهای چینش کابینه را با توئیت ها یایادداشتهایی که در اینستاگرام می نوشت، منتشر کند که چه کسی سکاندار کداموزارتخانه خواهد شد، تا قبل از بازداشت آقای فریدون اعلام رضایت می شد و اصلاحطلبان یک جورهایی لبخند رضایت بر لب داشتند اما بعد از بازداشت آقای فریدون اظهارنگرانی هایشان شروع شد! آیا این نقطه عطفی در موضوع چینش کابینه بود یا یک موضوعکاملا مستقلی از چینش کابینه است.
سلیمی نمین: من فرمایشات آقای عطریانفر را متوجه نشدم که چه قرابتی بینحرفهای من و نگاه مارکسیست ها یا مجاهدین خلق وجود داشت؟! خواننده را گیج نکنیم کهمن چه گفتم که آقای عطریانفر اشاره کردند آن دوران ها تمام شده؟ ببینید! من اینبحث را مطرح کردم که قطعا گفتمان آقای خاتمی با گفتمان آقای روحانی فرق می کند.گفتمان آقای روحانی بیشتر تمایل به کارگزاران دارد و این همانی است که شما همتائید کردید.
عطریانفر: گفتم که در مبادی ممکن است با هم اختلاف سلیقه داشتهباشند.
سلیمی نمین: نه، گفتید که گفتمان هایشان با هم فرق می کند.
نامهنیوز: صحبت آقای عطریانفر این بود که شاید به نحوی زیر بلیت هم نروند.
سلیمی نمین: اما در آخر هم آقای عطریانفر به بحث من رسیدند که گفتمانهایشان با هم فرق می کند که من هم همین را گفتم که گفتمان آقای روحانی یک گفتماناست.
عطریانفر: در قسمت اول هم شما تائید کردید و گفتید که...
سلیمی نمین: اما من خودم نفهمیدم که کجا با چینش های مارکسیتی ومجاهدین خلقی شباهت داشتم و خودم نفهمیدم، خواننده که به طریق اولی گیج خواهد شد.اما بحث سایه سیاسی. سایه سیاسی به آن مفهومی نیست که جناب آقای عطریانفر گرفتند.در رسانه ها هم شما سعی می کنید که انتخاب تعداد خبر از یک خبرگزاری را به تعدادیافزایش ندهید که سایه ای از او بر شما بیفتد که تلقی شود بیشتر مطالباتان را از آنخبرگزاری می گیرید. سایه سیاسی این است که مثلا فرض کنید در چند جا یا چند موردمهم بگونه ای عمل نشود که تلقی شود یک جای دیگری است که آنجا خط مشی تولید می کندو شما از آن خط مشی تبعیت می کنید. چند جا مرحوم آقای هاشمی پیشنهاداتی به آقایروحانی دادند که ایشان مخالفت کردند و عمده اش به خاطر همین بود. مثلا اگر خاطرتانباشد آقای هاشمی در مورد عربستان پیشنهادی به آقای روحانی داد اما آقای روحانی اینرا جدی نگرفت یا در موارد دیگری که در آخر هم آقای هاشمی این مطلب را به نوعیگلایه وار مطرح کردند. این به آن برمی گردد که شخصیتهای سیاسی علاوه بر مشی مستقلخودشان به گونه ای عمل می کنند که حتی در مورد مشاورین شان خیلی خوششان نمی آید کهاینگونه تلقی شود که آنها شخصیت تابع مشاورین خود هستند. یعنی اجتناب دارند ازاینکه اینطور در بیرون تلقی شود که هرآنچه که مشاورین می گویند، انجام می دهند.این سایه ای می شود بر سر آنها می شود.لذا مشاورین خودشان را متنوع انتخاب می کنند که مطالب را از همه بگیرند تا در جامعهتلقی نشود که آقای روحانی همان آقای آشناست یا آقای روحانی همان آقای فلان است.این یک بحث دیگری است که هم در مورد شخصیتهای مافوق و هم در مورد شخصیت های مادونصدق می کند. شخصیتهای سیاسی یک مراقبتهای ویژه ای دارند که آن جایگاه خودشان درجامعه لطمه نخورد و تحت الشعاع دیگری واقع نشود. یک بحث حکومتی است نه اینکه بحثفلسفی باشد. اما در مورد اینکه آقای روحانی تمایل به اصولگرایان خواهد داشت بهدلیل اینکه انتقادات کمتر شود، من برعکس معتقدم. شایعه ای پخش شد که البته بیشتراز سوی اصلاح طلبان بود که آقای روحانی خدمت رهبر معظم انقلاب رفته اند و حتی درحد معاونین وزرا را هم اعلام کردند تابع نظر ایشان انتخاب می کنند اما چرا آقایروحانی اصلا جواب این شایعه را نداد و در واقع این شایعه را تکذیب نکرد تا زمانیکه دفتر رهبرانقلاب تکذیب کرد درحالی که علی القاعده این برای آقای روحانی خیلیمناسب نبود که بگویند برای اولین بار یک رئیس جمهوری حتی در حد معاونین وزارتخانهها هم استقلال ندارد.
عطریانفر: معاونین رئیس جمهور!
سلیمی نمین: بله، به نظر شما چرا آقای روحانی در این قضیه تاخیر یاتعلل کرد و نگفت که چنین ملاقاتی اصلا نبوده و طبیعتا در این جاها، تکذیب از جانبکسانی که شخصیتهای رده پایین تر باشند خیلی راحت تر است تا اینکه دفتر مقام معظمرهبری این قضیه را تکذیب کند. آقای روحانی علت تاخیرش جز این است که می خواهدبرعکس عمل کند یعنی از جانب اصلاح طلبان فشار را کم کند. یعنی سایه اصلاح طلبان برسر خود و دولتش را در کنترل خودش درآورد. آقای روحانی بیش از اصولگرایان نسبت بهاصلاح طلبان حساسیت ویژه دارد. شاید شما بگویید که بعضی جاها همان حرفهای آنها رامی زند بخصوص در انتخابات حرفهای آنان را زد اما این خیلی فرق می کند که خودش دریک زمینه ای پرچمدار باشد یا اینکه تابع کسانی تلقی شود که آنها یک حرفهایی میزنند. بنابراین من فکر می کنم بیش از اینکه آقای روحانی نسبت به اصولگرایان حساسیتداشته باشد، نسبت به اصلاح طلبان تندرو حساسیت دارد و این که ایشان این مسئله راتکذیب نکرد، به خاطر اینکه محدودیتی برای خودش به صورت غیرواقعی ترسیم کند تابراساس این محدودیت خیلی زیر بار حرف اصلاح طلبان نرود. به عبارت دیگر خواست یکمحدودیت فرضی را ترسیم کند و این محدودیت فرضی را به رخ آنها بکشد که من محدودیتدارم و نمی توانم خیلی به شما امتیازاتی در این زمینه بدهم.
روحانی در ماجرای فریدون منطقی تر از هاشمی نسبت به فرزندخودش عمل کرد
نامهنیوز: آیا در قضیه بازداشت آقای فریدون قائل هستید که نقطه عطفی در چینشکابینه بود یا خیر؟
سلیمی نمین: خیر، درست است که ما نسبت به قوه قضائیه انتقاد داشتیم کهقوه قضائیه در زمان باید عمل کند. آقای فریدون یک زمانی تخلف داشت و تخلفش محرز شد.بهتر بود همان موقع نسبت به ایشان اقداممی کرد . چرا می گویند معاون اول قوه و دادستان کل خدمت رئیس جمهور رفته و در مورد انجام این کار، نظرخواهی کرده ؟ من یکتجربه تلخی از آقای احمدی نژاد داشتم. در مورد آقای احمدی نژاد هم این رایزنی صورتگرفته بود. ایشان مثل آقای روحانی در زمانقدرت یا به هر دلیل مخالفت کرد و قوه قضائیه وارد عمل نشد. الان کار برای برخوردبا اطرافیان آقای احمدی نژاد نه اینکه وضعیت سخت تر شده باشد ولی در واقع از آنجاکه فاصله افتاد، باورپذیری اش در میان اطرافیان آقای احمدی نژاد سخت شد. در موردآقای روحانی، ایشان قبل از انتخابات مخالفت کرد و این را نوعی جنگ انتخاباتی علیهخودش ارزیابی کرد. اما برخلاف انتظار آقای روحانی بعد از پایان انتخابات با اینموضوع برخورد منطقی داشت یعنی مخالفت نکرد و حتی منطقی تر از آقای هاشمی نسبت بهفرزند خودش عمل کرد. این یک تجربه جدید بود. من فکر می کنم از آقای روحانی هم یکمقدار شاید دور از انتظار بود که آقای روحانی با علم و بزرگواری البته نه به اینمعنا که خیلی لطف می کند ولی با برخورد منطقی با این بحث، پذیرای برخورد با متخلفبود. لذا فکر نمی کنم که تاثیری در چینش کابینه داشته باشد. فقط آقای روحانی قبلاز انتخابات ظاهرا مخالف این کار بود که قطعا هم قبل از انتخابات اگر این کار صورتمی گرفت، بر عدم توفیق آقای روحانی تاثیر جدی داشت.
به فرهادی هیچ دلبستگی تام و تمامی که اصلاح طلبان برایشیقه پاره کند، نمی بینیم
نامهنیوز: آقای سلیمی نمین معتقدند که آقای روحانی بیشتر به فکر کنترل اصلاحطلبان در چینش اصلاح طلبان است تا به فکر کاهش انتقاد اصولگرایان و اینکه بحثبازداشت آقای فریدون هم تاثیری روی انتخاب وزرای دولت آینده نداشت. نظر شما در اینمورد چیست؟
عطریانفر: ما با آقای سلیمی نمین هم می توانیم چالش سنگینی داشتهباشیم و هم خیلی نرم از کنار هم عبور کنیم. فکر می کنم این جلسه به آنجا نکشد یعنیعرایض بنده و فرمایشات آقای سلیمی نمین خیلی چالش برانگیز نخواهد بود. حالا درواژه ها و عبارات ممکن است با هم تفاوت نظرهایی داشته باشیم. ببینید! اصلا به نظرمن بعضی از این حرفها فضاسازی است. آقای سلیمی نمین فرمودند که اصلاح طلبان فضاییساختند که نشان دهند که آقای روحانی رفته و گفته همه چیز در اختیار رهبری است.حالا اگر بنده را به رسمیت می شناسید که در درون اصلاح طلبان ارتباطات و سر و سریداریم، خیلی این ادبیات در بین اصلاح طلبان حتی بیان هم نشد. یکسری اتفاقات درعرصه رسانه ها رخ می دهد و یک کسی می خواهد با من یا آقای سلیمی نمین مخالفت کند،چیزی را بدون مبنا نسبت می دهد و بعد شروع به محکوم کردن می کند. اول اثبات کنیدکه چنین چیزی وجود دارد و بعد بیایید و حمله کنید. ببینید! این حرف که گفته می شودممکن است از یکی، دو نفر همین طوری یا حتی مبتنی بر یک تحلیل گفته باشند، ولی آیااین یک چیز خیلی جذابی بوده که باید به آن می پرداختیم یا نمی پرداختیم؟ آقایسلیمی نمین اشاره کرد که این بیش از آنکه به نفع آقای روحانی باشد به زیان ایشان استو باید واکنش نشان می داده و اگر واکنش نشان نداده برایش دلیلی بتراشیم. اصلا بهنظرم اهمیتی نداشت و کسی هم این را خیلی باور نداشت که رئیس جمهور این را بگوید. 9وزیر نسبت به دولت یازدم عوض می شوند که دو جنس آدم در میانشان است. یکی از جنساجرایی، اقتصادی، عملیاتی، صنعتی است که بیشتر بر سرنوشت تقویت و توسعه رفاه مردمما می توانسته موثر واقع شود. دست بر قضا امروز به دلیل اینکه حقیقت و واقعیت بهصفت مثبت خودش را بر همه ادبیات های سیاسی کشور حاکم کرده، گفتمان اصلاحات واصولگرایی در این حوزه زبان مشترک زیادی دارند و خیلی بر پایه نظریات سوسیالیستی ولیبرالیستی خودشان را مرزبندی نمی کنند. هم اصولگرایان و اصلاح طلبان دنبال یکاقتصاد سالم تر، تقویت قدرت خرید مردم، آرامش بیشتر، ایجاد زمینه خدمت شخصیتهاییدر این سطوح هستند که بتوانند خدمت بیشتری به مردم ارائه دهند. ببینید در این چهاروزارتخانه ای که دستخوش تغییرات شده، دغدغه چندانی بین اصولگرایی و اصلاح طلبینیست. اگر امروز یک کسی مثل آقای اسحاق جهانگیری به عنوان معاون اول که متعلق بهاین جبهه است و دغدغه دارد و معتقد است این تغییر با این مدلی که آقای رئیس جمهوردنبال می کند، پاسخگوی نیاز من به عنوان فرمانده اقتصاد مقاومتی نیست، از باباینکه کار به صلاح و فلاح نمی رسد چون نمی تواند این کاروان را به سرمنزل مقصودهدایت کند. توافق و اتحاد نظر و همدلی و همفکری بین گروه اقتصادی دولت که جزومصادیق مهم است باید رعایت شود و دغدغه او هم از این جانب است. اما این دغدغه بیناصولگرایان و اصلاح طلبان در این حوزه به نظر من وجود ندارد. 5 تغییر دیگر هم دراین فضا رخ داد که شامل وزارتخانه های دادگستری، دفاع، ارشاد، آموزش عالی و آموزشو پرورش است. اینها را هم تحلیل کنیم. اول کابینه موجود؛ اصلاح طلبان نه نسبت بهوزیر دادگستری جناب آقای پورمحمدی نه نسبت به وزیر دفاع ادعایی ندارند، به دودلیل؛ یک، وزیر دادگستری معمولا شخصیتی است که از ناحیه دستگاه قضایی کشور معرفیمی شود. بیشتر نقش واسطه دارد البته شخص آقای پورمحمدی از نظر من خیلی شخصیت مهمیاست و شخصیت حقیقی خودش از شخصیت حقوقی اش در این کابینه خیلی بالاتر بود. بالاخرهیک روز وزیر کشور و یک وقت معاون وزیر اطلاعات بود و در دستگاه قضایی هم پستمهمتری داشت. وزارت دفاع هم که از اختصاصات توافق بین رهبری و رئیس جمهور است.اتفاقا من دفاع می کنم از این رعایت حق رهبری در سه موردی که خودشان نام بردند؛وزارت خارجه، وزارت کشور، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و من یکی هم اضافه می کنم چوندر قانون اساسی برای رهبری شئونات و ماموریت ها و مسئولیتهایی قائل است که علیالقاعده برای تحقق آن، رهبری باید ابزار تحقق آن را به یک شکلی داشته باشند. حوزههای آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت ارشاد هم هستند که دست بر قضا روی این سهتا هم آنطور که از نامه دفتر رهبری برمی آید، جزو دغدغه های رهبری هست. چراکه حوزهتربیتی، فرهنگی و تربیت نسل آینده است که رعایت این هم هیچ ایرادی از نظر آقایرئیس جمهور ندارد. نکته دوم، اصلاح طلبان در این سه حوزه در کابینه امروز که قراراست تغییر پیدا کند، چه صنمی داشتند؟ مثلا آقای فرهادی اگرچه تعلق اصلاح طلبی داشتولی هیچ دلبستگی تام و تمامی که اصلاح طلبان برایش یقه پاره کند، نمی بینیم. آموزشو پرورش نیز دچار یک دست انداز تغییر در میانه دولت یازدهم شد اگرچه آقای فخرالدیندانش متعلق به اندیشه اصلاح طلبان از جنس مشارکت هست، ولی عملکرد یکساله او گلی رابه ثمر نرساند که خیلی بخواهیم برایش سینه چاک کنیم. بخصوص که گفته می شود آقایفخرالدین دانش خودش هم علاقه مند به ادامه این مسئولیت نیست. فراتر از اینداستانها، آموزش و پرورش وزارتخانه متکثر به لحاظ جمعیتی است که دو میلیون معلمدارد، باید 15 میلیون دانش آموز را در سطوح مختلف تحصیلی تر و خشک کند، آنقدرمشکلات و گرفتاریهای عملیاتی و اقتصادی و به طور کلی زیستی دارد که اصلا فرصتیبرای حرفهای از این جنسی که ما دنبالش هستیم که بتوانیم یک تحول فکری ایجاد کنیم،ندارد و در واقع چنین حرف هایی یک شوخی است. و نکته سوم، وزارت فرهنگ و ارشاد است.تصور شما این است که بین عباس صالحی و امیررضا صالحی فرقی نیست. صالحی که در هر دومشترک است و عباس هم که برادر رضاست، چه فرق می کند؟ کلا وقتی در تجزیه این لیستمی رویم و به صورت جزئی نگاه می کنیم واقعا اینکه بخواهیم خیلی متوقف شویم، شوخیاست که بگوییم یک اتفاق خیلی بزرگی دارد رخ می دهد و یک برجامی دارد پاره یا نوشتهمی شود. یک میمنه ای به میصره ای وصل می شود. اصلا این داستان نیست. نه برای اصلاحطلبان و نه اصولگرایان. بیخود وقتمان را صرف این کار می کنیم. به ادبیات عوامانهما وقتی دلاک ها در حمام بیکار می شدند، سر همدیگر را می تراشیدند. مثل اینکه مابیکاریم و کار دیگری نداریم و کاری برای ملت نباید بکنیم و نباید کارهای مهمتر ازاین را دنبال کنیم، وقتمان را اینطور پر کنیم؛ گویی تمام اصلاح طلبان نشسته اندبرای این 9 نفری که قرار است بیایند، فکر می کنند. حالا چه اتفاقی افتاده؟ 9 نفررفته اند و 9 نفر دیگر می آیند. آقای جلالی پور تحلیل خوبی داشت که هر کسی ازاصلاح طلبان یک لیستی در جیبش گذاشته و می گوید اگر این سر کار نیاید، دنیا کنفیکون می شود و بهم می ریزد. به نظرم خیلی اهمیتی ندارد و خیلی نباید در این نقطه متوقفشویم. شما هم از این نقطه عبور کنید. در مورد بازداشت آقای فریدون هم باید بگویمکه این موضوع با موضوع چینش کابینه اصلا ربطی به هم ندارد همانطور که وی اصلا 48ساعت بیشتر بازداشت نبود و موضوع خاصی نبود. ظاهرا بحث بر سر چرایی دریافت پول ازکسی است که آقای فریدون هم ادعا دارد که اصلا ربطی به حکومت ندارد و پای بخش خصوصیدر میان است که البته در مورد اینها دستگاه قضایی باید قضاوت کند و ما نباید خیلیداخل شویم. ولی من به عنوان یک عنصر سیاسی حتما می گویم که آقای حسین فریدون حتماباید پرهیز می کرد. خیلی باید مراعات کرد. ما در کنار آقای محمد خاتمی یک علیخاتمی داشتیم که سمبل وجاهت و رفتار است و کاملا قابل دفاع است. اینکه هر شخصیتیدر چنین موقعیتی قرار می گیرد حتما باید از ریسمان سفید و سیاه پرهیز کند. مباداکه عارضه ای بر دامان شخصیت بالاتر بنشیند. من در این رابطه حتما توصیه ام این بودکه آقای فریدون باید مراعات می کرد.
نامهنیوز: پس نوع چینش کابینه به موضوع بازداشت آقای فریدون ربطی نداشت؟
آقای فریدون درکابینه اول که رئیس جمهور در مقام تاسیس کابینه بود، ممکن است همفکری داده باشد،علتش هم این بود که در آن مقطع آقای حسن روحانی خیلی درگیر با زندگی سیاسی افرادنبود و حسین آقای فریدون شاید اطلاعاتی را کسب می کرد و مشورت هایی هم می داد ولیدر سال 96 آقای حسن روحانی اصلا نیاز به مشورت آقای حسین فریدون نداشت.
سلیمی نمین: یکی از ضعف های آقای روحانی ناتوانی ایشان در وقت گذاریاست. یعنی اینکه وقت قابل توجهی را به امور دولت اختصاص دهد. طبعا اینجا اطرافیانخیلی تاثیر می گذارند و نقش آفرینی اطرافیان خیلی زیاد می شود. آقای رئیس جمهورخودش بر امور اشراف دارد و امور را به درستی پیگیری می کند یک وقت هم هست کهواگذار می کند. شاید دولت یازدهم به این جهت تنها دولتی است که رئیس دفتر همه جادر کنار رئیس جمهور ظاهر می شود حتی در اعطای جوایز، در حالی که اصلا چنین چیزیسابقه نداشت. همینطور که گفتند اخوی آقای خاتمی یکبار در هیچ جا دیده نشد. واقعاهیچ جا دیده نمی شد و هیچ جا ظاهر نمی شد. قبل از آن هم که آقای ابطحی بود و ماانتقادات جدی به وی داشتیم که در خیلی از مسائل دخالت می کرد، اما در این حد نبودکه آقای خاتمی بخواهد جوایزی دهد و آقای ابطحی هم در کنار ایشان همطراز رئیس جمهوردر اعطای جوایز شرکت کند. اینها شاخص هایی است که نشان می دهد آقای روحانی به دلیلشرایط جسمی، عادت هایی که دارد یا زندگی راحتی که در گذشته داشت، الان که بامسئولیت های جدی مواجه می شده، بخشی از امور را واگذار می کند. وجود آقای فریدوندر کنار ایشان، در دولت یازدهم، بسیار ضربه زد. خیلی از روسای بانکها را ایشان بافشار تحمیل می کرد. ارتباطاتی که برقرار کرده بود، چندان درست نبود. همانطور کهآقای عطریانفر گفتند باید افرادی در حاشیه رئیس جمهور باشند که کمترین ضعفهایی دراینگونه موارد نداشته باشند والا ، لطمات جدی به خود آن شخصیت می زند.
روحانی قطعا نیاز دارد که دولت ائتلافی تشکیل دهد
نامهنیوز: آقای سلیمی نمین گفتند «آقای روحانی قصد کنترل جناح چپ را دارد» وآقای عطریانفر هم گفتند که «نقد آقای جهانگیری نسبت به هماهنگی بین دستگاه هایاجرایی به دلیل مسئولیت ایشان به عنوان فرمانده اقتصاد مقاومتی بجاست». الانبرداشت می شود که آقای روحانی به سمت آقای لاریجانی پیش می رود. یعنی بیشتر دوستدارد، حوزه آقای لاریجانی را در دولت تقویت کند. لذا آقای نهاوندیان را به عنوانمعاون اجرایی برگزید و دست او را در حوزه اقتصادی بیشتر باز گذاشت. از آن طرف هم مسئولیتآقای رحمانی فضلی در وزارت کشور است که سیاست داخلی کشور را در اختیار دارد. بهنوعی این تحلیل وجود دارد که آقای روحانی دوست دارد بعد از خودش آقای لاریجانی در1400 بر کرسی ریاست جمهوری بنشید و دولت آینده را می خواهد اینگونه مدیریت کند کهاصلاح طلبان در حد و حدودی کنترل شوند تا اصولگرایی میانه که خاستگاه خود آقایروحانی است، تقویت شود. ارزیابی شما درباره این تحلیل چیست؟
سلیمی نمین: این تحلیل مدتی است مطرح می شود که یک توافق نانوشته ای دراین زمینه وجود دارد که آقای لاریجانی به آقای روحانی در این انتخابات کمک کند تادر آینده هم به او برای سکانداری امور اجرایی کمک شود. این خیلی شاید دورنگری ایباشد با توجه به اینکه تحولات ایران خیلی قابل ارزیابی اینچنینی نیست. مسائلمختلفی بوده که اصلا این نوع دادوستدها را کاملا منتفی می کند، بنابراین خیلی اینرا قبول ندارم. اما آقای روحانی برای اینکه بتواند مشیء خودش را دنبال کند و زیرسایه هیچکسی قرار نگیرد و خودش باشد، طبیعتا باید ائتلاف را پی می گرفت. هم بهلحاظ میزان آرا یعنی موقعیت اجتماعی اش و هم به لحاظ موقعیت سیاسی اش میان احزاب.یعنی آقای روحانی یک جناح چپ و یک جناح راست دارد، مایل نیست زیر سایه هیچ کدام ازاین جناح ها قرار بگیرد. قطعا تعاملاتی با نیروهای جریان اصلاحات انجام می دهد وتعاملاتی هم با جریان اصولگرا. در جریان اصولگرا، آقای لاریجانی شخصیتی بود کهدارای تحلیل بود که با دولت مستقر نباید رقابت کنیم بلکه باید با دولت مستقر تعاملکنیم. خب، این شیوه را در سال 92 هم پیش گرفت. در انتخابات 96 هم این مشیء را علیرغم انتقادات جدی برخی از اصولگرایان، پررنگ تر کرد. این بحث به این برمی گردد کهآقای روحانی قطعا نیاز دارد که دولت ائتلافی تشکیل دهد و در این دولت ائتلافینیروهایی را از جریان اصولگرا و نیروهایی هم از جریان اصلاح طلب داشته باشد.
نامهنیوز: البته آقای روحانی بیشتر تمایل دارد که به سمت آقای لاریجانی سوق پیداکند.
سلیمی نمین: اصلاح طلبان تندرو تمایل زیادی داشتند که وزارتخانه هایفرهنگی را در اختیار بگیرند. آیا در این زمینه آقای روحانی با آنها همراهی کرد؟خیر. همانطور که آقای عطریانفر به درستی اشاره کردند، همراهی صورت نگرفت. حتی بهنظرم یک مقداری تعدیل هم صورت گرفت یعنی آقای صالحی امیری با برادر ایشان در یکتیم بودند که شاید به نظرم پرونده آقای فریدون، در کنار گذاشتن ایشان بی نقش نبودچون هم در وزارت اطلاعات با هم بودند و هم بعد از وزارت اطلاعات در کابینه قبلیکاملا همدیگر را پشتیبانی می کردند. ولی آنچه مهم است اینکه اصلاح طلبان تمایلاتچشمگیری داشتند که وزارتخانه های فرهنگی را در اختیار داشته باشند اما این کارصورت نگرفت. به همین دلیل هم معتقدم فرمایش آقای عطریانفر خیلی دقیق نیست که آنشایعه را چرا جواب ندادند یا به آن نپرداختند؟ شما حتما مقالاتی که برخی ازنیروهای اصلاح طلب در نشریاتشان نوشتند را خوانده اید که به گونه ای تائید اینشایعه بود که اگر خواستید بعضی از مصداق هایشان را می گویم. برداشتم این است کهدولت هم مایل بود این شایعه مطرح باشد تا در پاسخ خواست اصلاح طلبان نشان دهد بامحدودیت هایی مواجه است و به همین دلیل این وزارتخانه ها را به آنها نمی دهد. خودآقای روحانی در این قضیه انگیزه دارد. البته نمی گویم که امتیازاتی به آنها ندادهولی آن امتیازاتی که مدنظر آنهاست را به آنها نداده است. دولت ائتلافی تشکیل میدهد و قطعا امتیازاتی به جناح ها می دهد اما در انتخاب این امتیازات می خواهد کهخودش طراح باشد نه آنچه آنها می خواهند.
شکاف بین لاریجانی و اصولگرایان به دولت احمدی نژاد برمی گردد
نامهنیوز: به نظر شما چرا آقای لاریجانی؟ برخی می گویند آقای روحانی می خواهددر ائتلافی که با اصولگرایان میانه رو دارد، نماد را آقای لاریجانی قرار دهد ونسبت به دولت یازدهم چتر را گسترده تر و شکافی در جریان اصولگرایان ایجاد کند.همان چیزی که آقای عطریانفر گفتند یعنی شکاف بین اصولگرایان تندرو و اصولگرایانمیانه رو را عمیق تر کند نظر شما چیست؟
سلیمی نمین: شکافی که در مورد آقای لاریجانی با اصولگرایان افتاد،عمدتا به دولت آقای احمدی نژاد برمی گردد. هرچه آقای احمدی نژاد موقعیتش دراصولگرایان ضعیف و ضعیف تر می شود، رویه آقای احمدی نژاد در تخریب شخصیتهایاصولگرا نیز منسوخ می شود یا لااقل مورد نقد جدی قرار می گیرد. یعنی بیشتر افرادیکه تحمل و بزرگواری در پذیرش دیدگاه های مختلف نداشتند، توسط آقای احمدی نژادتحریک می شدند. مثلا ضعفی را از آقای علی لاریجانی بزرگنمایی می کردند و این رامبنای طرد او قرار می دادند. به نظرم ما از این جهت یک جهشی را در درون جریاناصولگرا داشتیم. جریان اصولگرا بعد از روشن شدن برخی جهت گیری های آقای احمدی نژاددر تخریب شخصیتها، به نظرم از یک وادی خارج و وارد وارد جدیدی شد که به عنوان یکفاز جدید از آن می توان یاد کرد. تحمل در درون خود اصولگرایی قطعا افزایش یافت ومشکلی هم که در مورد آقای لاریجانی به آن اشاره می کنید، به نظرم موقعیت بهتریپیدا کرده اند. همانطور که وضعیت آقای قالیباف خیلی بهتر شده چون همان شرایطی که جریانآقای احمدی نژاد برای آقای علی لاریجانی شکل داده بودند، در ارتباط با آقایقالیباف هم همین شرایط را به وجود آورده بودند.
نامهنیوز: نوع چینش کابینه دوازدهم در شکاف بین اصولگرایان تاثیری خواهد داشتو این شکاف عمیق تر خواهد کرد یا خیر؟
سلمیی نمین: خیر.
نامهنیوز: آقای روحانی در حوزه اقتصادی می خواهد که به آقای نهاوندیان میدانبیشتری بدهد که از نزدیکان آقای لاریجانی است و همانطور که اشاره شد آقای جهانگیریبه عنوان فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی انتظاراتی دارد و در حوزه سیاست داخلی همهمچنان وزارت کشور را در اختیار آقای رحمانی فضلی قرار می دهد. پس علت این همنزدیک شدن ها به آقای لاریجانی چیست؟
سلیمی نمین: اما واقعا آقای نهاوندیان خیلی نزدیک به آقای لاریجانینیست. آقای نهاوندیان یک پدیده دیگری است. یعنی خودش یک پدیده سیاسی است.
نهاوندیان به چه کسی نزدیک نیست؟
عطریانفر: اینطور بگویید که آقای نهاوندیان به چه کسی نزدیک نیست؟باید تصوراتی در ضمیرتان نقش ببندد که قابل تصدیق باشد. تصور بلا تصویر منشا نقد وبه نظرم رد است. البته این گرفتاری ای هست که امروز در عرصه بین سیاست و رسانهاسیرش هستیم. دوستان ما در عرصه رسانه دوست دارند از حداقل اتفاقات در مصادیق عملسیاسی کلیتی ببافند، ترسیم کنند و تعمیق دهند که این اشکال اساسی دارد. بزرگان مادر عرصه سیاست و حکومت در مقام تبلیغات معمولا دو شأن از خودشان بروز می دهند. یکیشأن واقعی و یکی شأن تبلیغاتی. آقای هاشمی رفسنجانی در اوج گرفتاریهای جنگ با سینهستبر آنچنان ترسیم زیبایی از موفقیت های مردان نبرد ارائه می داد که خودمان همباور می کردیم که انگار اتفاقی افتاده و ما زمین و آسمان را داریم. این جزو ضرورتهای کار است و شما باید یک هیجان و انسجامی را بین مردم ایجاد کنید. رهبری در مقامتبیین مواضع سیاسی برای عموم یک نحوه بیان به کار می گیرند ولی در گفتگو باشخصیتهای موثر برای امر سیاست، ماموریت های دیگری واگذار می کنند. اینها با همتعارض نیست بلکه جنس و سنخ کار حکم می کند. ما باید حتما رعایت کنیم. بفرماییدآقای نهاوندیان به چه کسی نزدیک نیست؟ به آقای لاریجانی همانقدر نزدیک است که بهآقای ولایتی. به آقای ولایتی همانقدر نزدیک است که به آقای حسن روحانی. خیلی ازاینها در ذهنتان نمادسازی نکنید. اجازه دهید نکته ای را بیان کنم؛ تحلیلی که درابتدای کار عنوان کردم، خوشبختانه خواسته یا ناخواسته اتفاقی را رخ می دهد. ماداریم بر می گردیم و دوباره خودمان را بازخوانی می کنیم که چقدر از این خصومت ها،پنجه در افکن ها و رقابتها اصل است و چقدر فرع و جعلی. ما داریم جعلیات را از بینمی بریم. علی لاریجانی کسی است که منِ محمد عطریانفر از ریاست مجلس ایشان در برابرآقای عارف دفاع کردم. علی لاریجانی کسی است که در لیست اصلاح طلبان در قم موردحمایت واقع شد. این یک پیام دارد که عرصه سیاست ورزی، عرصه نسبیت است و مطلق گراییدر آن غلط است. آقای مهندس غرضی یک جمله تاریخی دارد، او از مدیران قبل ماست،اگرچه در این ایام دیگران بیشتر به طنز به ایشان نگاه می کنند ولی یک جمله زیبادارد که می گوید «در این کشور چپ، دولت را نمی تواند نگه دارد و راست، ملت را». مامی خواهیم بگوییم که حسن روحانی اتفاقا آمده بگوید که نقطه مقابل این داستان است چپیکه دولت نگه نمی دارد، یعنی ملت می تواند نگه دارد و راستی که ملت نمی تواند نگهدارد یعنی دولت می تواند نگه دارد. می خواهیم بگوییم در عرصه عمل سیاسی یعنی درمقام حاکمیت، آدمی پیدا کنیم که از ملت نگه داری چپ و دولت نگه داری راست، یکمعجونی بسازد و خودش نماد آن شود. ما می خواهیم بگوییم که حسن روحانی احتمالا میتواند نماد این داستان باشد. جریان چپ در تاریخ بعد از سال 68 تا به امروز همیشهدر جنگ و گریز و در فضای اقلیت هُل خورده و توانسته از موضع مظلومیت پیمان بیشتریبا مردم از خود نشان دهد. یک زمانی عکسش هم بود و راست می توانسته این کار رابکند. حالا واقعیت امر این است که آقای حسن روحانی ظاهرا می خواهد که نماد اینداستان شود که هم این و هم آن باشد؛ نه، نه این و نه آن. به نظرم باید این راقدرشناسی کنیم. حالا از خروجی این آیا مطالبات و منویات اکبر ولایتی یا علیلاریجانی تامین می شود یا نمی شود؟ آیا در این روند خواست باهنر تامین است یاخواست محمد عطریانفر یا خواست آقای سلیمی نمین؟ هرچه می خواهد اتفاق بیفتد. اگر درآن مصالحی برای مردم است، نوش جان هر کسی، هیچ اشکالی ندارد.
نامهنیوز: آقای هاشمی هم می خواست در همین مسیر برود.
عطریانفر: چون جنس آقای هاشمی جنس وابستگی به خطی نبود و خودش را جزوموسسین نظام می دانست و واقعتیش هم همین بود. بالاخره دست راست امام بود و در طولدوران نهضت امام خیلی روی ایشان حساب می کرد و بعد از پیروزی انقلاب هم جایگاهشانبرای همه مشخص است. ایشان همواره حس می کرد که باید معتدلین هر دو جریان را درکنار هم بنشانیم.
نامهنیوز: یعنی آقای روحانی هم راه آقای هاشمی را می رود؟
عطریانفر: نه الزاما این طور نیست. ممکن است برخی از رفتارهایشنباشد. شما سوال مهمی کردید که آقای روحانی دنبال چیست؟ من به شما عرض می کنم کهآقای حسن روحانی با همان شاکله وجودی و هویت سه گانه که در وجودش هست، می خواهد درسال 1400 یک خروج شرافتمندانه و موفقیت آمیز داشته باشد. حالا ممکن است آقایروحانی این خروج شرافتمندانه و موفقیت آمیزش را ناشی از عملکردش بداند و نسبتی باآینده برقرار نکند که یک نگاه است. اما نگاه بنده و آقای سلیمی نمین حتما متفاوتاست. بنده و آقای سلیمی پیشنهادمان این است که اگر آقای حسن روحانی بخواهد اینخروج شرافتمندانه را داشته باشد، باید برای سال 1400 به بعد هم درست فکر کند. یعنیباید فکر کند که این راه ادامه پیدا خواهد کرد. آقای محمود احمدی نژاد که امروزنقد می شود، بخشی محصول نقد عملکرد هشت ساله اش است و بخشی هم ناشی از این است کهپدیده دیگری آمده، و مخالف با احمدی نژاد است. این حجم مخالفت و نقدِ واقع بینانه توسطدولت آقای روحانی و دوستان اعتدال ارائه شده است. باورم این است که اگر حسن روحانیعلاقه مند است که این خروج شرافتمندانه را بعد از 1400 صیانت کند، باید برای بعداز این تاریخ هم محاسبات خود را تنظیم کند. از این جهت اشکالی هم نمی بینم که فکرکند راه آقای حسن روحانی در قامت علی لاریجانی بروز و ظهور پیدا کند یا اسحاقجهانگیری یا شخصیت سومی مثل آقای محمدرضا باهنر. نکته دیگری که من فکر می کنم درگلایه یا تبصره به فرمایشات آقای سلیمی نمین باشد اینکه صحبت از تندروی و تندروهاکرد. من عرض می کنم یک وقت شما در مقام نشان دادن تندروی تاریخی هستید یا تندرویسیاسی در زمان. من تائید می کنم که اگر به عقبه تاریخی ما نگاه کنید، وزن تندرویدر جریان چپ یا اصلاح طلبی در مقاطعی خیلی بروز و ظهور داشت. کمااینکه با همیننگاه به گذشته تاریخی نگاه کنیم، جریان راست و اصولگرا وزن گفتمان افراطی اش کمبود و خیلی به چشم نمی زد و از یک اعتدال منطقی تری برخوردار بود. اما امروز که ازمنظر سیاست به تندروی نگاه می کنیم، تندروی سیاسی امروز در حوزه اصولگرایان خیلیبه چشم می آید. کما اینکه در اصلاح طلبی به چشم نمی آید. این ناشی از جبر زمانه وآموزشهای تاریخی است که به ما داده می شود. بخشی ناشی از در قدرت بودن است و بایدبررسی شود. الان هر مقدار در درون اصلاح طلبان کنکاش و جستجو کنید، اصلا گفتمانتند نمی بینید. ممکن است به لحاظ تاریخی مچ محمد عطریانفر، سعید حجاریان را بگیریدکه در گذشته آنها چنین بودند ولی خیلی عجیب است امروز برخی از دوستان مشارکت دیروز،وقتی نوعا وزن تندروی شان را حساب می کنیم، می بینیم مسماحمه تر از ما حرکت میکنند چون این واقعیت را درک کرده اند کهبا تندروی به جایی نخواهند رسید. حالا 4 نفرشان هم فرار کرده اند و به آن طرف آبرفته اند ولی الان یک پدیده به نام احمدی نژاد و پایداری نماد تندروی شده اند. بهنظرم از این نقاط عبور کنیم و اینها را از دستور کار خارج کنیم. به هر حال در دستبه دست شدن قدرت در دنیای غرب هم هینطوری بوده. بالاخره بعد از 4 دهه یک واقعیتبینی و عقلانیت سیاسی می آید و نحله های سیاسی را در برخی از نقاط در کنار هم مینشاند. ما می خواهیم از این فرصت به نفع مردم استفاده کنیم. بگوییم یک پدیده ای ازجنس اصولگرایی و با وجه عقلانیت اعتدالی به نام حس روحانی آمده و می خواهیمظرفیتهای اصلاح طلبی را در این زمینه همراه کنیم حالا هر کاری از درون آن دربیاید.
همچنان از جریان چپ، تندروی هایی را شاهدم که خانمانبرانداز است
نامهنیوز: فکر می کنید آقای روحانی هم رویه مرحوم هاشمی را در چینش دولت دومخود پی می گیرد؟
سلیمی نمین: مقایسه های اینطوری شاید خیلی دقیق نباشد. گرچه آقای هاشمیهم سعی وافری داشت که دولت ائتلافی درست کند. یعنی از جمله ویژگی های دولت آقایهاشمی این بود که از نیروهای مختلفی استفاده کند چون ایشان هم می خواست ارتباطش رابا جریان اصلاح طلب داشته باشد و هم با جریان اصولگرا. البته بعد از تندی هایی کهصورت گرفت. اما عمدتا تفکر آقای هاشمی با کارگزاران تطبیق داشت. چرا آقای هاشمی کهیک دوره ای به گونه ای بود و بعد یک دوره ای به گونه دیگری شد، درنهایت لنگرگاه فکریخودش را در کارگزاران بنا گذاشت، خودش یک بحث مستقلی را طلب می کند. اما آقایعطریانفر بخشی از بحث تندروی را به درستی گفتند. یک موقع همه بحثها درباره تندروی رافیزیکی می گوییم که تبیین ایشان بسیار درست بود. جریان چپ در کشور تندروی هایفیزیکی داشت که حالا الان ندارد و خیلی متفاوت است. اما امروز برخی از تندرویهاینظری وجود دارد. من الان همچنان از جریان چپ، تندروی هایی را شاهدم که خانمانبرانداز است. آنچه آقای عطریانفر به درستی اشاره کردند الان کشور دارد به این جمعبندی می رسد که ارتباطات خودش را تقویت کند. باید مبانی فکری و دیدگاه های مختلفشرا داشته باشد اما چرا باید ما بیگانه را به خودمان نزدیک تر از خودمان ببینیم؟یعنی کسانی که در این آب و خاک زندگی می کنند و سابقه شان هم نشان می دهد کهتلاششان این بوده که برای این کشور کار کنند. سلامت هم دارند، دنبال سوءاستفادهشخصی هم نبوده اند اما سلیقه ای متفاوت دارند چرا باید آنها را از خودمان برانیم وکسانی را به خودمان نزدیک بدانیم که در استقلال ما دخالت کردند، اقداماتی علیه مادر صحنه های مختلف انجام داده اند، هویت ما را زیر سوال برده اند، شخصیتهای ما را توسطایادی خودشان ترور کرده اند. الان می بینیم دورانی را سپری کرده ایم که شرایط بیننیروهای فعال دلسوز این جامعه آنچنان تند شد که اصلا زبان گفتگو یا زبان تعاملامری ناممکن شد. الان فکر می کنم به این جمع بندی رسیده ایم که خیر، چرا باید چنینبازی ای را از جانب یک عده خاصی بپذیریم در حالی که می توانیم با هم گفتگو کنیم،مسائل کشور را به کمک هم حل کنیم اما در عین حال مبانی فکری خودمان را هم داشتهباشیم و نقطه نظرات خودمان را با قوت بیان کنیم. این تغییری است که دارد صورت میگیرد. آیا در این وادی، تخریب مبانی، تندروی هست یا نیست؟ چون اگر مبانی تخریب شودروی چه چیزی مانور دهیم؟ باید یک وجوه اشتراکی وجود داشته باشد. وجوه اشتراکی کهملت را در کنار هم قرار داده و توانسته تحول بزرگی در ایران صورت دهد. استمرار اینتحول به پایبندی ما به این اصول یک وجه اشتراک یا یک ارتباط تنگاتنگ دارد.
نامهنیوز: اگر بخواهید جمع بندی کنید، آقای روحانی در دولت دوم خود به سمتالگوگیری از مرحوم هاشمی می رود یا خیر؟
سلیمی نمین: خیر، آقای روحانی سعی می کند خودش باشد. من این را قبولندارم. آقای روحانی قطعا خودش خواهد بود.
اظهارات اخیر روحانی مسرت بخش و خوشحال کننده است
نامهنیوز: به نظرتان خروجی موفقی با همین ترکیب متفاوت از دولت یازدهم خواهدداشت؟
سلیمی نمین: آقای روحانی در این مدت کوتاه اخیر یکسری خطاهای خودش راجبران کرده که گام های خیلی خوبی است و از این جهت واقعا خوشبین کننده وخوشایندآور است و ممنون ایشان هستیم. من خودم از ایشان ممنونم که برخی از حرکاتخودش را اصلاح کرد؛ هم در صحبت و هم در روز تنفیذ و هم روز تحلیف. در هر دو جامواضعی که اتخاذ کرد، مواضع خوبی بود. مواضعی بود که می تواند وحدت را تقویت کند وملت را در کنار هم قرار دهد. البته رهبری هم تاکید بر این داشتند که تلاش کندانتقاد و منتقد را بپذیرد. این از ضعف های آقای روحانی بود. ولی فکر می کنم گامهایی که آقای روحانی نه در عمل اما در مکتوب ساختن و به ثبت رساندن برداشت،خوشنودکننده است و امیدوارم که این استمرار پیدا کند و در عمل هم دیگران نتوانندبر ایشان تاثیر بگذارند. در موقعیت های برجسته ای مثل موقعیت ریاست جمهوری،تهدیدات متعددی متوجه شخصیت هاست اما همه تهدیدات ناشی از خصلتهای فردی خود انساننیست. برخی دنیاطلب هستند و دنیاطلبی خودشان را از طریق این راه دنبال می کنند.مراقبتهای ویژه ای نیازمند است تا فرد بتواند تصمیمات بگیرد که براساس آن تصمیماتاز بیشترین توانمندی ها برای حل مشکلات جامعه استفاده شود. اظهارات اخیر آقایروحانی مسرت بخش و خوشحال کننده است و امیدوارم که عملکردهایی بر اساس این اظهاراتبنا گذاشته شود تا بتوانیم این تمایلی که ایجاد شده و خیلی مهم است را ایجاد کنیم.امروز آقای روحانی در شرایطی سیاست ورزی می کند که عناصر معقول جریانات مختلف بهاین جمع بندی رسیده اند که غفلت کرده اند و غفلت عمدتا ناشی از این بوده که عناصرتندرویی روابط بین جریانات را کاملا مخدوش و تیره کرده اند. تندروهای جریان چپ سعیکرده اند بگویند که ما با آمریکا می توانیم مذاکره کنیم اما با رقیب داخلی مان بههیچ وجه و اگر مذاکره بکنیم یک گناه برجسته است. برخی از اصولگرایان هم همینطور کهقافیه ارتباطات را آنقدر تنگ کردند که حتی با برخی نیروهای اصولگرا هم نتوانمذاکره و گفتگو کنند اما به نظرم شرایط در حال تغییر است. آقای روحانی میراث داریک عقلانیتی است که از این عقلانیت می تواند خوب استفاده کند تا بتواند همه را درکنار هم قرار دهد و برای حل مشکلات با این پشتوانه عمل کند.
روحانی باید سطح تقاضاهایش را کاهش دهد
عطریانفر: من هم فرمایشات آقای سلیمی نمین را تائید می کنم. فرمایشرهبری خیلی راهگشاست؛ «زندگی آرام برای مردم». این توصیه ایشان خیلی می تواندمبنای یک توافق عقلی، حسی، دینی و تاریخی باشد. می فرمایند که اتحاد ملت را رعایتکنید و به مجریان توصیه می کنند که دودستگی های مزمن ایجاد نشود. مردم سلایق مختلفو نظرات مختلفی دارند که به اینها احترام کنید و بگذارید مردم در کنار هم آرامزندگی کنند. این چیزی است که حداقل در مقام مفهوم یک بیان مورد توافق همه است. درعمل چه اتفاقی بیفتد باید همدیگر را ملتزم به این کار بکنیم. سوالتان این بود کهروحانی کیست؟ هاشمی هست یا نیست؟ اتفاقا می خواهم بگویم که آقای روحانی هیچ راهیندارد مگر اینکه یا هاشمی باشد یا خاتمی ولاغیر. نمی تواند احمدی نژاد باشد. میتواند بشود اما اگر به خودش علاقه مند است و خروج شرافتمندانه سال 1400 را میخواهد، باید یک شخصیت ماندگار در تاریخ سیاسی شود. شخصیتهای بزرگ ما در یک سطحینشاط سیاسی ارائه می کنند. افتان و خیزان هم کارهایی می کنند. اگر هم خطایی کردهباشند، خطایشان را در زمانی جبران می کنند. ولی هرچقدر رفعت نشین و بالا نشینباشند و از نردبان قدرت بالاتر روند، دو راه بیشتر ندارند؛ یا از پله هزارم بایدصعود کنند و فرازمان شوند یا باید سقوط کنند و برای همیشه حذف شوند. اگر حسنروحانیِ فقط دبیر شورای امنیت، نماینده مجلسِ، عضو جامعه روحانیت مبارز بود، مانعیوجود نداشت. افتان و خیزان یک روز شکست می خورد و یک روز پیروز می شد. کمااینکهآقای محمد خاتمی هم همین بود. آقای محمد خاتمی که وزیر ارشاد اگر بود یا رئیسکیهان اشکالی نداشت ولی در یک نقطه ای قرار گرفت که همه چشم ها به سمت اوست. اوهیچ راهی ندارد که برای خودش آینده ای را ترسیم کند که این آینده فی الواقع او راستایش کنند و حرمت بگذارند و مانعی هم ندارد که نقدش کنند اما باید در منظومهسیاست در فرصتهای بعدی تاثیرگذار باشد. چرا آقای احمدی نژاد شخصیت متعارف مدیردرجه 4 که می توانست صد بار شکست بخورد و صد بار پیروز شود اما در نقطه ای قرارگرفت که همه چشم ها به سمتش رفت، می توانست از خودش شخصیتی بسازد که او همتاثیرگذار باشد ولی چرا شکست خورد؟ چون بالاخره یک چیزهایی را رعایت نکرد. من فکرمی کنم در مقام ثبوت نباید راجع به آقای روحانی سخن گفت بلکه در مقام اثبات بایداز او توقع داشت. همه ما به لحاظ شخصی و به لحاظ اجتماعی و به لحاظ گروهی باید ازآقای روحانی بخواهیم چون برای در این نقطه نشستنش، هزینه شده است، هیچ حق ندارد کهاین ظرفیت را از دست بدهد. این توافق، توافق بسیار تاریخی است که شما به نظریه مهمسیاست ورزی در کشور روی فردی اینچنینی اتفاق نظر ایجاد کنید. این پایه مهمی برایآقای روحانی است و حتما باید توصیه شود که سطح تقاضاهایش را کاهش دهد. این سه تاحرف، حرف درستی است؛ ما سه تا انتظار جدی از آقای روحانی داریم کمااینکه در گفتگویقبل هم مطرح کردم. آقای روحانی حقیقتا باید سطح تعامل، تقویت روابط و کاهش سطحتشنجات را در گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به حداقل ممکن برساند وبتواند بستر این توافقات و تفاهمات را برقرار کند. نکته دوم، مبتنی بر همین نظریهما بلاشک با حفظ همان اصول و مبانی و عزت و مصلحتی که مقام معظم رهبری همیشه بر آنتاکید دارند، باید بتوانیم در سطح جهانی و منطقه ای، سطح تنشجات را کاهش دهیم وزبان مشترک پیدا کنیم و منافعمان را خارج از مرزهایمان به درستی تامین کنیم. مبتنیبر این دو کار است که اتفاقا می توانیم اقتصادمان را که نیاز مردم است، اصلاح کنیمو مطالبات مردم را در این قضیه پاسخ دهیم. این توقعاتی است که از موضع اثبات بایداز آقای روحانی داشته باشیم.
سلیمی نمین: آقای روحانی نه می تواند آقای خاتمی باشد و نه می تواندآقای هاشمی باشد و نه می تواند آقای احمدی نژاد باشد. اما می تواند قوت های همهاینها را داشته باشد و از ضعف های همه این بزرگان به دور بماند. عاقلانه ترین کاراین است که نکته دوم را دنبال کند. البته در بعضی جاها آقای روحانی این هوشمندی رابه خرج می دهد و در بعضی جاها، خیر. مثلا از تنش آفرینی های احمدی نژاد استفاده میکرد که به نظرم نادرست بود ولی اصلاح کرد یا از برخی تجربیات آقای خاتمی استفادهمی کند که آقای خاتمی دست خیلی ها را باز گذاشت و در نتیجه قصد عبور از وی و ایجادیک نافرمانی مدنی داشتند. در این زمینه هم آقای روحانی براساس کسب تجربه از آنایام عمل می کند که خوب است. بنابراین این سخن خیلی خوب نیست که آقای روحانی چه کسیباید باشد؟ آقای روحانی خودش یک توانمندی ها و ضعفهایی دارد. اصلا توانمندی ها وضعفهای او با آقای خاتمی، آقای هاشمی وآقای احمدی نژاد تطبیق ندارد. تنها کاری که او می تواند بکند و به درستی بایدانجام دهد اینکه از تجربیات همه این آقایان روسای جمهور گذشته استفاده مطلوب بهنفع خودش و جامعه ببرد.