برگزیده ها
وزیر دولت نهم:سیاسیونِ لایق،تا آخر عمر بازنشسته نمی‌شوند اما...

مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - ناظمی اردکانی گفت: افراد سیاسی، بازنشسته نمی‌شوند ولی باید بدانند در هر مقطعی از زندگی سیاسی خود در چه عرصه ای فعالیت کنند که به نفع ملی باشد و هیچ گاه خود را تحمیل نکنند.

مازندمجلس:امید کرمانی‌ها: چرخش نیروها در عرصه تصمیم‌گیری و مدیریتیکشور موضوعی است که رفته رفته به دغدغه بدل می شود اما سوال اینجاست که محلکادرسازی مدیران آینده کشور کجاست؟ در فضایی که خیلی ها از آسیب های تحزب و خاطرههای تلخ مردم از احزاب قبل از انقلاب و چالش های وارده بر اثر انشقاق و چنددستگیدر حزب جمهوری اسلامی به نظام صحبت می کنند؛ این واقعیت مورد اشاره و تأکید قریببه اتفاق سیاسی کشور است که می شود به سمت تحزب گرایی در راستای تأمین منافعملی پیش ‌رفت و برنامه راهبردی برای کادرسازی مدیریت داشت.

محمدناظمی اردکانی عضوشورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین و وزیر دولت نهم نیز بر این دیدگاه صحه می گذاردو تأکید می کند: اینکه شخصیتها و افراد سیاسی حاضر نیستند هزینه های فعالیت حزبیرا بپردازند یک ضعف و عیب بزرگی است. کار حزبی و سیاسی، یک کار نخبگی است و لازماست فردی که در این وادی وارد می شود از خود ظرفیت نشان دهد چه در شرایطی که پیروزیا شکست می خورد.

مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

***

نگاهی به 39 سال گذشتهبعد از پیروزی انقلاب نشان می دهد دوره به دوره متوسط سن نمایندگان مجلس شورایاسلامی و اعضای هیأت دولت افزایش پیدا کرده است و چرخش نیروها در ارکان حاکمیت وآمدن نیروهای جوان به عرصه مدیریت های کلان کشوری و کادرسازی برای آینده به کُندیانجام می شود، به نظر شما چرا شاهد این اتفاق هستیم؟

اینکه متوسط سن مجلس شورای اسلامی و اعضای هیأتدولت افزایش پیدا کرده متفاوت است، زیرا نمایندگان مجلس در هر دوره به طورمتوسط 60 درصد تغییر می کنند و نمایندگان جدید و جوان وارد مجلس و عرصه قانونگذاریمی شوند و این وضعیت خیلی حسن نیست چون نمایندگان هر دوره تا فرصتی پیدا کنند و باموضوع قانونگذاری که نسبتا پیچیده است آشنا شوند باید جای خود را به دیگری بدهند.ممکن است افراد محدود برای چندین دوره حضور خود را در مجلس حفظ کرده باشند؛ ازطرفی افرادی که برای مجلس شورای اسلامی کاندیدا می شوند رمز موفقیت آنها برایپیروزی در انتخابات و رأی آوری شان برای دوره بعد در گرو پرداختن به مشکلات روزمرهمحلی و منطقه ای است بنابراین نگاه ملی به مسائل کمتر داشت و فرصت پیدا نمی کنندکه به آن بپردازند و اساسا ساختاری برای کادرسازی و ورود کاندیداهای دارای صلاحیتتعریف شده برای ورود به مجلس شورای اسلامی وجود ندارد.

ویژگی هایی چون تحصیلات،تخصص، سن، تجربه، جنسیت و نگاه راهبردی به مسائل کشور. اما درباره اعضای هیأت دولتکاملا درست است. متأسفانه نه تنها کادرسازی وجود ندارد بلکه اراده ای هم نیست کهاز استعدادهای درخشان و جوان استفاده شود. علی رغم عدم وجود ساختار حزبی برایکادرسازی، نیروهایی جوان و خودساخته در بستر انقلاب پرورش یافتند و نشانه های آنرا در فضای علمی و فنی مانند انرژی هسته ای، ساخت تسلیحاتی مانند موشک های دوربردیا حضور در فضا، کشف سلول های بنیادین و بسیاری از دستاوردهای دیگر شاهد بوده ایم.این گونه استعدادهای مشابه درصورتی که به عرصه مدیریت کلان کشوری راه یابند قطعامی توانند با روحیه انقلابی و جوان عامل تحول و سرعت در پیشرفت باشند و ظرفیت هایمادی و معنوی کشور با شور و نشاط بیشتری به کار گرفته شود و شاهد گردش نخبگان درعرصه مدیریت اجرایی کشور باشیم. حال چرا چنین شرایطی به وجود نمی آید یا اتفاق نمیافتد چند دلیل دارد. نخست، عدم وجود چند حزب قدرتمند در ساختار سیاسی کشور باعثشده است تا کادرسازی برای مدیریت کلان اجرایی و سایر ارکان حاکمیتی صورت نپذیرد ودر نتیجه همواره از چهره های معروف و تکراری استفاده شود. ثانیا، روسای جمهورگذشته پس از 8 سال زمامداری با فضای سیاسی- اجرایی خداحافظی نمی کنند بلکه باایجاد ساختار سیاسی دولت ساخته، تلاش کرده و می کنند تا به نحوی اپوزیسیون وضعموجود که بخشی از آن حاصل عملکرد خودشان بوده است بشوند و مجدد خود کاندیدای ریاستجمهوری شده یا از افرادی که نزدیک به خودشان هستند حمایت می کنند.

روسای جمهورپیشین پس از 8 سال حضور در رأس قوه مجریه باید با شیب مناسب کنار رفته و با حضوردر جایگاه هایی مانند مجمع تشخیص مصلحت یا مرکز تحقیقات استراتژیک یا ساختارهاییمانند مجلس راهبردی (سنا) که می توان با اصلاح قانون اساسی برحسب ضرورت های بوجودآمده ایجاد کرد، در تعبین سیاست های کلی ایفای نقش کرده و دولت مستقر را کمک کنندو فکر بازگشت به قدرت در سر نداشته باشند. چراکه هم خودشان آسیب می بینند و هم بهتوان اجرایی دولت مستقر آسیب می رسانند. این موضوع را درخصوص سه رئیس جمهور گذشتهتجربه کرده ایم.

وقتی کسانی مثل مرحومهاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری از این عرصه سیاسی کنارگیری کردند، مورد نقد قرارگرفتند و بارها در هر دوره انتخاباتی به آنها برای کاندیداتوری اصرار شد آیا نیازاست یک حد و مرزی برای بازنشستگی سیاسی در ایران تعریف شود؟

آقای ناطق که در انتخابات سال 76 پیروز نشدتصمیم عاقلانه ای گرفت و با فضای سیاسی- انتخاباتی خداحافظی کرد و خوشبختانه شخصیتسیاسی ملی او حفظ شد و حضورش در جایگاه دفتر بازرسی مقام معظم رهبری و همچنینعضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام از ظرفیت وجودی وی نظام بهره مند می شد کهمتأسفانه در انتخابات اخیر یکی از دو جریان سیاسی قدرتمند در کشور موفق شد بر اوچیره شود و برای کسب حمایت از خود او را به عرصه رقابت های سیاسی بکشاند و شخصیتملی و فراجناحی او را خدشه دار کند اما آقای هاشمی همواره نگاه بازگشت به قدرت ودر اختیار گرفتن قوه مجریه را داشت و در هر شرایطی می خواست یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری باشد. آن زمان هایی که او در مجمع تشخیص مصلحت برای سیاست های کلان نظاموقت می گذاشت مفید بود و خدشه ای به شخصیت ملی ایشان وارد نمی شد ولی در مقاطعی کهاراده می کرد شخصا یا با تشویق اطرافیانش به قدرت بازگردد به شدت آسیب پذیر و باعثمی شد مورد حمله رقبایش قرار گیرد و از طرفی مانعی برای پیشبرد فعالیت های اجراییدولت مستقر وقت می شد چون عملا در عرف سیاسی نقش اوپوزیسیون به خود می گرفت.

منمعتقدم افراد سیاسی، بازنشسته نمی‌شوند و لازم است شخصیت های سیاسی لایق تا لحظهآخر عمر از فعالیت سیاسی دست نکشند ولی باید بدانند در هر مقطعی از زندگی سیاسیخود در چه عرصه ای فعالیت داشته باشند که به نفع ملی باشد و هیچ گاه خود را تحمیلنکنند بلکه همواره چراغ راه هدایت باشند و نظام هم برای استفاده از ظرفیت سیاسیآنها برنامه داشته باشد و از تفکر راهبردی آنها استفاده کند. به عبارتی عامل تنشسیاسی نشود بلکه تنش زدایی سیاسی کرده و از اندیشه سیاسی آنها استفاده شود.

به نظر شما با وضعیت کنونیدر ایران ترس و نگرانی باید نسبت به 10- 20 سال آینده مدیریت کشور داشت چون هنوزدر دولت شاهد حضور وزیران دهه شصت هستیم؟

از اینکه پس از 4 دهه از پیروزی انقلاب،ساختارهای حزبی در کشور نهادینه نشده است و کادرسازی برای ارکان های حاکمیت ماننددولت و مجلس صورت نمی پذیرد باید نگران بود چراکه ظرفیت های مادی و معنوی کشور بهخوبی مدیریت و بهره برداری نمی شود و در نتیجه توسعه و پیشرفت کشور به کُندی صورتمی گیرد. زمانی که باندهای قدرت در نبود احزاب قدرتمند شکل بگیرد همواره این باندهاهستند که در یک ارتباطی محکم و منسجم قادر خواهند بود تا فضای سیاسی کشور رامدیریت و در اختیار بگیرند و به جامعه فرصت داده نمی شود تا برنامه از آنها و سایرجریان ها را مطالبه کنند. اینکه افرادی در دولت های سازندگی و اصلاحات نزدیک به 16سال و در شرایط امروز همان ها در دولت های یازدهم و دوازدهم همچنان حضور خود راحفظ می کنند. شاهد تثبیت مدیران کلان هستیم که نوعی رکود و جمود مدیریتی را دامنمی زند اما در دولت نهم و دهم نیز که شاهد تغییر زود به زود مدیران و چهره هایجدید و تزلزل در مدیریت و عوارض آن بودیم.

سابقه حزب در ایران خیلیخوشایند مردم نبود و مردم از حزب ذهنیت منفی دارند. چه کار باید کرد که این ذهنیتتغییر کند و راه برای نهادینه سازی تحزب در کشور هموار شود؟

مردم ایران قبل از پیروزی انقلاب سابقه خوبی ازاحزاب در ذهن ندارند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال های نخستین پیروزی،احزاب و جریان های سیاسی عملکرد قابل دفاعی نداشتند چراکه تنش ها و درگیری هایداخلی به ویژه در برخی مناطق کشور با حضور قومیت ها توسط احزاب دامن زدند اما بهتدریج مردم در انتخابات مختلف به این نتیجه رسیده اند که برای انتخابات به ویژه درشهرهای بزرگ و کلانشهرها باید به جریان های سیاسی سازمان یافته اعتماد کنند.

اینموضوع در انتخابات اخیر ریاست جمهوری و انتخابات مجلس دهم شاهد بودیم. به نظر میرسد در صورتی که بتوان از ظرفیت قانون اساسی و قانون احزاب و کمیسیون ماده 10 وشورای نگهبان به نحوی استفاده کرد و به سمت سازماندهی دو الی سه حزب قدرتمند سیاسیکه همه سلایق سیاسی موجود را در بر بگیرند، پیش رفت. این احزاب در رقابت های سیاسیمجبور می شوند برای رسیدن به قدرت و حفظ قدرت، برنامه ارائه دهند و با تربیت کادر،پس از رسیدن به قدرت از خود، کارآمدی نشان دهند. تجربه ای که امروز در کشورهایتوسعه یافته تا حدودی شاهد هستیم.

اگر راهکاری برای رفع اینذهنیت منفی در جامعه ایران نسبت به تحزب نیست راهکار جایگزین برای کادرسازی مدیریتیچه می تواند باشد؟

رویکردها، ضرورت ها و ظرفیت های سیاسی کشور نشانمی دهد که می شود به سمت تحزب گرایی در راستای تأمین منافع ملی پیش‌رفت و برنامهراهبردی برای کادرسازی مدیریت داشت.

چرا سیاسیون کشور علاقهدارند از مواهب حزب برخوردار شوند اما هزینه های آن را نپردازند؟ این یک حسن است یاعیب محسوب می شود؟

اینکه شخصیتها و افراد سیاسی حاضر نیستند هزینههای فعالیت حزبی را بپردازند یک ضعف و عیب بزرگی است. کار حزبی و سیاسی، یک کارنخبگی است و لازم است فردی که در این وادی وارد می شود از خود ظرفیت نشان دهد چهدر شرایطی که پیروز یا شکست می خورد. از اینکه در کشور بالغ بر 300 تشکل حزبی وسیاسی وجود دارد که بعضا یک اسم و اساسنامه روی کاغذ هستند به جهت این است که یکفرد تا زمانی که مورد حمایت و معرفی یک حزب و جریان به نفعش باشد و او خود را جدانمی بیند اما همین که به هر دلیلی در انتخابات یا غیر انتخابات مورد حمایت آنجریان یا حزب قرار نگرفت جدا شده و تشکل جدیدی را خودخواهانه تأسیس می کند که این دورباطلی است و عاملی برای این است که تحزب گرایی در کشور شکل نگیرند.

29214

سیاسی مدیریت انتخابات ظرفیت کادرسازی اینکه اسلامی استفاده احزاب انقلاب فعالیت پیروزی جریان قدرتمند باشند شرایطی نمایندگان اجرایی افراد حمایت همواره برنامه راهبردی چراکه مانند ارکان شورای ساختار افرادی قانون مصلحت خودشان مدیران مستقر آینده اعضای گرایی اتفاق نتیجه جامعه تشخیص بپردازند اساسی نزدیک مجریه جایگاه رقابت امروز بگیرند زمانی هستیم بودیم یافته سابقه نهادینه شخصیت بازگشت سیاست انتخاباتی پیروز اختیار ریاستجمهوری ضرورت کاندیداهای هزینه نیستند بزرگی متوسط افزایش شخصیتها تأمین نیروها نمی‌شوند جمهوری تأکید راستای حاکمیت کشوری پیشرفت استعدادهای معنوی روسای خداحافظی تجربه ندارد تغییر هستیم؟ وضعیت مسائل بازنشسته عملکرد