توقع ما از وضع موجود بسیار بیشتر است، عمقریشههای دینی، فرهنگی، سنتی و ادب و آدابی که آموختهایم چنین اقتضایی را نداشته و مارابه يك عمق شايسته نرسانده است، نظر شما چیست؟
بنده به دلایل گوناگون در مراحل مختلف زندگیهمیشه نگاه متفاوتی به آموزههای اسلامی داشتهام، زمان تحصیلم در آمریکا گروههای مختلفدانشجویی با گرایشهای متفاوت فکری ــ که عمدتاً چپ و لیبرالیست بودند ــ آنجا حضورداشتند از سال 48 تا سال 52 با حضور آقایان مرحوم دکتر چمران، دکتر یزدی، دکتر ایزدی،بنده و 40 نفر از عزیزان در آمریکا حضور داشتیم. ابتدا مسلمانان در اقلیت بودند.کم بودن جمعیت مهم نبود و ما در مقابل چپیها به بحث میپرداختیم. آن زمان همیشه دومطلب مدنظرمان بود؛ به آنها میگفتیم که ایدئولوژی خوبی ندارند زیرا در ایدئولوژیآنها هدف وسیله را توجیه میکند، بنابراین میتوانند برای یک هدف به راحتی فردی رابکشند، زندانی یا شکنجه کنند یا حتی از آن دزدی کنند. انها ابتدا هدف را میديدندو بعد وسیلهی رسیدن به هدف را بررسی میکردند. اما در اسلام هدف وسیله را توجیه نمیکند.
آیا اصل هدف وسيله راتوجيه مي كند جزءً هم در اسلامنیست؟
امام از تکالیف صحبت میکردند و نحوه انجامآن مدنظرشان بود، حال اینکه موفق شویم یا خیر مهم نبود. در جنگ نیز امام همین تفسیررا داشتند که ما در حال دفاع هستیم اگر پیروز شویم که خیلی خوب است و چنانچه شکست بخوریمبه وظیفهمان عمل کردهایم، اما در طرف مقابل صدام را میبینید که برای رسیدن به هدفمردم شهر مرزی خود را بمباران شیمیایی میکند. ما به آرمانهای مبتنی بر فرهنگ، اخلاقو ارزشهای اسلامی مینگریم و اکنون که در میدان عمل قرار گرفتهایم به جايى رسيدهايم كه برخی از دوستان میگویند چه فکر میکردیم و چه شد. اصول موجود بیانگر آن بودکه فرد در میدان سیاسی و رقابتی حق تخریب رقیب را ندارد و تنها موظف به معرفی خود استو مردم میتوانند انتخاب کنند. خداوند در آیه «فَبَشِر عِبادي الَّذینَ یَستَمِعُونَالقَولَ فَیَتَّبعُونَ اَحسَنَهُ» (پس به آن بندگان من که به همه سخنان گوش مى دهندو از آن ميان از بهترینش پیروی میکنند بشارت ده!) به صراحت عنوان کرده و بشارت میدهد،اما ما در حال عبور از مسیر دیگری هستیم.
اثرگذاری انقلاب، گذشت زمانو رشد عقل و کمال بشریت کاملاً مشهود است، اما عجیب است که دورهای است كه عدم فهمهم رشد کرده و گویا هرچه ستون عقل بالا میرود ستون بیعقلی هم متعاقب آن بالا خواهدرفت!
در جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی مطالعاتو مقایساتی روی ویژگیهای ملتها انجام شده است، این تحقیقات نشان میدهد بسیاری ازملل دنیا قانونپذیر هستند و از اعمال قانون هراس دارند. اعمال قانون نیز برای سطوحپایین و میانی، جدی عمل میکند. لازم به ذکر است که یکی از ویژگیهای ملت ایران قانونگریزىبوده است، البته این ویژگی از قبل از انقلاب نیز معروف بوده که با تصویب شدن هر قانونیعدهای به دنبال راه گریز هستند. البته باید در ویژگی دوم که طی سالهای اخیر افزایشیافته دقت بیشتری داشت، در فرهنگ ایرانی یا ایرانی ـ اسلامی ظاهراً واژهها و عناوینبشردوستانهی بسیار و زیبایي مانند انساندوستی، صداقت، راستگویی، امانتداری وجوددارد.
آیامیتوان از آنها به عنوان علائم ارزشی پرطمطراق نام برد؟
بله. ما از این کلمات در بیان استفاده میکنیمدر عمل خیر. حدود سالهای 63 یا 64 آقای ارکانی مدیر رادیو بودند، ایشان در ماه رمضانبخشنامه کردند که در رادیو فقط کلام داشته باشیم و از پخش موزیک پرهیز کنیم، جناب زورقنیز معاون سیاسی و مدیر خبر به گویندگانِ آقا اعلام کرده بودند که ریش خود را نتراشندو پس از ماه رمضان نیز اقدام به این کار نکنند. پس از اینکه این خبر به گوش امام رسید،ایشان در روز دوم یا سوم ماه رمضان بنده را خواستند و فرمودند آیا چنین مطلبی درستاست و بنده گفتم بله، ایشان فرمودند برو به آن آقایی که مانع پخش موزیک در ماه رمضانمیشود بگو اگر موسیقی را حرام میدانید قبل و بعد از ماه رمضان هم باید حرام بدانید،پس چرا چنین کاری میکنید؟ به آن آقایی هم که دستور گذاشتن ریش را داده است بگوییدچرا قصد دارید جو ریا و تظاهر در جامعه ترویج شود؟ اجازه بدهید افراد هرطور تمایل دارند ظاهر شوند و اینگونه، چنین دستوراتیرا لغو کردند. این مسائل در حالی اتفاق افتاد که فتوای امام برای نتراشيدن ریش احتیاطواجب بود، اما تمایلی نداشتند که تظاهر و ریا در جامعه ترویج پیدا کند و معتقد بودندمفسدهی چنین کاری بیشتر خواهد بود.
اینبیانات مستقیماً به خود شما ابلاغ شد؟
بله و بنده هم پیام ایشان را منتقل کردم کهاز فردای آن روز روند کاری قبلى پیگیری شد. صحبت این است که در فرهنگ اسلامی یک سریارزش و ضد ارزش، اخلاق حسنه، سیئه و رذیله وجود دارد كه متأسفانه امروزه به وضعیتیرسیدهایم که گاهی برای حفظ ظاهر به اخلاق رذیله متوسل میشویم
میتوان گفت گاهى رذايل غالب است و غلبه دارد؟
بله. اما مسئله مهم این است که خدا نکندمواردی مانند اخلاق رذیله به عنوان کار پسندیده و رایج خریدار داشته باشد.
میتوان گفت حتى تبدیلبه هنجار میشود؟
بله. درست مانند تملقگوییست که فردی بیجهتشروع به تعریف از دیگری کند و او هم از این کار خوشش بیاید. بنده خاطرات دیگری در اینرابطه از امام دارم که یکی از آنها مربوط به مرحوم فخرالدین حجازى است و دیگری سرودیستکه یکی از نیروهای دریایی یا هوایی در وصف امام تهیه کرده و خوانده بودند، این سرودحاوی تملقات فراوان بود و با یک بار پخش آن امام پخش مجدد را منع کردند.
خاطرماست اوایل انقلاب امام صراحتاً با نَصب عکسهایشان مخالفت میکردند و میگفتند اگرقرار باشد همان طور كه در دورهی شاه عکسها را به دیوار مى زدند در این دوره هم همانطورباشد پس اوضاع چه فرقی کرده است؟ من در یزد درس میخواندم و خاطرم است کار به جایی رسیدکه مدرسهی ما چند صباحی عکسها را پایین آورد.
بله همینطور است؛ امام با مسائل اینچنینیمقابله جدی میکردند. حتی گاهی در رابطه با اخبار دیداروزرا با یکدیگر ایراد میگرفتند و میگفتند چه معنا دارد از دیدار اینها صحبت میکنیدبدون اینکه کلمهای از فحوای مکالماتشان بیان کنید، اگر اینطور است من روزی چند باربا احمد ملاقات میکنم پس بگویید که فلانی و احمد روزانه چندین بار یکدیگر را میبینند،منظورم این است که چنین صحبتهایی را نمیپسندیدند. یک بار هنگام نمازجمعه ایشان منرا خواستند و من نیز به خدمت ایشان رفتم، همانطور که نشسته بودند دستشان را بلند کردندو گفتند ابتذال را به اوج رساندهایم، من خیلی تعجب کردم که آقا چه کار کردهایم؟ ایشانپس از اینکه دیدند بنده منقلب شدهام فرمودند نماز جمعه را میگویم که به طور مستقیماز رادیو، تلویزیون و اخبار پخش میشود، مگر مردم چه گناهی کردهاند؟ ما هم گفتیم چشمدیگر این کار را نخواهیم کرد. خاطرهی دیگر هنگامی بود که در پاریس خدمت امام بودم،عموماً به دلیل مسائل امنیتی خرید منزل ایشان برعهدهی بنده بود. یک روز که برای خریدمیوه میرفتم ایشان من را صدا کردند و گفتند نروی بهترین میوهها را بخری و ویژگی میوههایمدنظرشان را عنوان کردم. من گفتم آقا نمیشود كه بروم -زیرا پاريس 80کیلومتر است وصدها مغازه در آن وجود دارد، من نمیتوانم- میوهای که مد نظر شماست انتخاب کنم؛ اینکار از من ساخته نیست. ایشان تبسمی کردند و گفتند نمیگویم همهی پاریس را برای خریدنمیوه بگرد، بلکه به مغازهای که میروی بهترین میوه اش را نخر، ایشان به نکات ریز بسیاردقت میکردند و همان اخلاق عملی که امروز دیده نمیشود و به گونهای دیگر عمل میکنیمرا پیش گرفته بودند.
باید سخن گفت و به تعبیرجنابعالی در مقیاسی تکاملیافتهتر از نقد استفاده کرد. ما براساس وظیفهی دینی بایدبه یکدیگر تذکر دهیم. البته باید پذیرفت که نقد کردنهم ادب و آداب دارد.
در این رابطه میتوانم یک مثال طنز بیاورم،اوایل انقلاب بعضی از آقایان میگفتند وقتی انقلاب به پیروزی برسد هر روز پول نفت رادر منزلتان به شما میدهیم، پس از آن جنگ پیش آمد و نفت کم شد. یک نفر نزد یکی از همينافراد رفته و گفته بود آقا پول نفت هیچ، ما پول میدهیم شما به ما نفت بدهيد! اگر بخواهیدآموزش صحیح داشته باشید باید از دزدی، تکبر و مقاومت در برابر نقد بپرهیزید و امانتداریرا حفظ کنید؛ آموختن به ما پیشکش!
در اين حرف هاى شما جملاتیستکه از عمق جامعه برمیخیزد و مصداق «از طلا بودن پشیمان گشتهایم مرحمت فرموده ما رامس کنید» است. این مسائل از طرف خود شما هنگامیکه مسئولیت داشتید چگونه اعمال میشد؟آیا ترسی داشتید؟ البته فردی مانند امام بالای سرتان بودند و هرازگاهی شما را در امورمختلف دعوا میکردند.
روزی خدمت امام رسیدم و ایشان با یک لحن جدیبه من گفتند با کسی رودربایستی ندارم و اگر خلاف شرع در رادیو و تلویزیون ببینم اعلامخواهم کرد. ابتدا کمی جا خوردم و سپس گفتم مشخص است ما خلاف شرعی انجام ندادهایم کهشما اعلام نکرده اید، امام پس از آن اخم تبسمی کردند. یکی از موارد مهم در سازندگی،نظارت صحیح است در صورتی که تشکیلات نظارتی ما هیچیک وظیفهی جدی خود را انجام نمیدهند.اما این بسیار مهم است که عامل بازدارنده در زندگی، نظارت است. یک فرد میتواند دوناظر برای خود داشته باشد، یکی وجدان اوست؛ باید در نظر داشته باشیم اگر کاری میکنیمو کسی آن را نمیبیند خدا همهجا ناظر و حاضر است. این مسئله برای کسانیست که آدمشدهاند، اما افرادی که مانند من آدم نشدهاند باید یک ناظر فیزیکی و قانونی برایشانگذاشت که نظارت جدی كند. در اسلام امر به معروف و نهی از منکر وظیفهی عمومیست و اگرکسی تخلفی ببیند باید آن را تذکر دهد. بحث این نیست که آبروی کسی را ببرید یا او رامجازات کنید، اما باید راه اشتباه اعلام و مسیر درست مشخص شود، ما چنین ناظری را درزندگی کم داریم، یا بهتر است بگوییم داریم و عمل نمیکند.
27216