برگزیده ها

مازندمجلس: آذر منصوری عضو شورای مشاوران رئیس دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی و معاون سیاسی دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی در گفت وگوی با نامه نیوز از ضرورت حرکت اصلاح طلبان بر مدار مطالبه گری سخن گفت و تاکید کرد که این جریان در کنار حمایت از روحانی باید منتقد منصف باشد.

مازندمجلس: گروه سیاست نامه نیوز: انتخابات 92 و حمایت اصلاح طلبان از حسن روحانی را می توان نقطه عطفی در رویکرد این جریان به حساب آورد. این جریان سیاسی به جای انزوا و قهر با صندوق های رای، راه آشتی را در پیش گرفت و به حداقل موجود یعنی حمایت از یک کاندیدای میانه‌رو رضایت داد. در انتخابات بعدی این حمایت بیشتر هم شد و کار به معرفی کاندیدای پوششی رسید. 
حسن روحانی اما دولت دوازدهم را محافظه کارتر از آنچه برخی از اصلاح طلبان انتظار داشتند، شروع کرد و از همین رو انتقادی مطرح شد. در این میان گروه دیگری اصلاح طلبان انتقادات را رد کرده و اطمینان دارند که مسیر طی شده بهترین راه موجود بوده است. این گروه توصیه می کنند که باید به همین طریق ادامه داد و دیگر دوره رادیکالیزم گذشته است. آنان توصیه می کنند که استراتژی بر ایدئولوژی تقدم داده و به نتیجه کار فکر شود، فارغ از آنکه نامش چیست و چه کسی انجام داده است. برخی از اصلاح طلبان نیز تاکید دارند که عبور از رادیکالیزم و یافتن راهبردهای مقتضی شرایط به شرطی پذیرفته است که مطالبه گری فراموش نشود. 
آذر منصوری عضو شورای مشاوران رئیس دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی و معاون سیاسی دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی یکی از این افراد است. آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفت وگوی او با « نامه نیوز» است:
***
با ایده تقدم استراتژی بر ایدئولوژی که از سوی برخی اصلاح طلبان مطرح می شود، موافق هستید؟ تجربه ما حداقل در دو دهه اخیر نشان می دهد که توجه به استراتژی بدون توجه به ایدئولوژی یا برعکس به هر دو آسیب می زند. یعنی ممکن است بحث اسلام و دموکراسی به عنوان ایدئولوژی تحت الشعاع استراتژی قرار گیرد. تاکید صرف به ایدئولوژی و در نظر نگرفتن استراتژی مورد نیاز برای پیشرفت اصلاحات، تامین منافع ملی، کارآمدی نهادهای مختلف دموکراسی و توسعه همه جانبه پایدار کارآیی ندارد.قاعدتا اصلاح طلبان وقتی صحبت از مردم سالاری سازگار با دین می شود، باید حساسیت لازم را داشته و این موضوع را به عنوان یک مبحث جدی در دستورکار قرار دهند تا به یک اشتراک گفتمانی دست یابند. 
یعنی مخالف اولویت دادن یکی بر دیگری هستید.
واقعیت این است که من نگرانم پرداختن به استراتژی و عدم توجه به مبانی ایدئولوژیک سبب بی توجهی به اصل مبنایی گفتمان اصلاح طلبی شود. در فواصل مختلف نیز عدم پرداخت به این موضوع تبعات و مسایل خاص خود را داشته است. 
اصلاح طلبان به لحاظ استراتژیک در فرایندی که منتهی به اثرگذاری بیشتر اصلاح طلبان در فضای سیاسی کشور می شود و تا اطلاع ثانوی معطوف به انتخابات است به یک وحدت رویه و یک گفتمان مشترک رسیده اند اما این به معنی آن نیست که در حوزه های دیگر موفق بوده اند. جامعه امروزی سوالاتی در مورد اسلام دارد که مولود رویکرد داعش است. شاهدیم که اسلام مترادف با تروریست تعریف شده و متهم به افراطی گری می شود. در این شرایط توجه به ایدئولوژی به اندازه استراتژی موثر و لازم است. اصلاح طلبان باید برداشت روشن خود را از دموکراسی سازگار با اسلام به دنیا عرضه کنند. در واقع باید مبدع گفتمانی باشند که به همه سوالات موجود در این زمینه پاسخ دهد و از اسلام در مورد مسایل مهمی مثل حضور و مشارکت سیاسی زنان رفع اتهام کنند.
ایجاد تعادل میان توجه به ایدئولوژی به عنوان مبانی اعتقادی و رویکرد سیاسی طی سال های گذشته مورد توجه اصلاح طلبان بوده است اما اکنون که کارگزارنی ها از تقدم استراتژی صحبت می کنند؛ اصول اصلاح طلبی در مقام ایدئولوژی است و استراتژی همان تلاش گام به گام برای گرفتن سهم بیشتری از قدرت. نظرتان در این باره چیست؟ این رویه موجب فاصله گرفتن از اصلاح طلبی و زایش گفتمان دیگری همچون میانه روی نمی شود؟
میانه روی و اعتدال بخشی از اصلاح طلبی است. البته در طی سال های گذشته خیلی تلاش شد که از دل اصلاح طلبی یک گفتمان و جریان جدید ایجاد شود. به نظر من این تلاش بی نتیجه ای است و همه کنش های سیاسی قابل تعمیم به دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا است. اینکه فکر کنیم برای نرمالیزاسیون و قدرتمند شدن رویکرد اعتدالی باید گفتمان اصلاحات را نفی کرد یا به حاشیه راند، یک بحث انحرافی است و تا حدود موجب ریزش بدنه جریان اصلاحات می شود.
پس ایدئولوژی را مقدم می دانید؟
البته عدم توجه به گفتمان اصلاحات با اینکه به اقتضای محدودیت ها و شرایط از راهبردهایی برای پیشبرد اصلاح طلبی در کشور استفاه کنیم؛ فرق دارد.
همان راهبردی که در انتخابات 92 به کار گرفته شد؟
اساسا جریان اصلاحات در چارچوب وزن قدرت سیاسی مستقر در کشور تعریف شده است. نباید به این امر بی توجه بود. این جریان به هرحال اشتراکاتی با جریان اصولگرا دارد که اتفاقا بیشتر از اختلاف ها است. در حقیقت اصلاح طلبان با تکیه بر همین اشتراکات باید از راهبردها و تاکتیک هایی استفاده کنند که بتوانند همزمان منافع ملی کشور را تامین و کشور را از بحران های منطقه ای و بین المللی دور کنند. بهبود کارکرد نهادهای منتخب دموکراتیک و افزایش مشارکت در انتخابات علی رغم همه مسایل موجود نیز از همین طریق حاصل می شود. این به معنی نفی گفتمان اصلاح طلبی نیست و به اعتقاد من تکیه بر همین گفتمان موجب شد که اصلاح طلبان در بزنگاهی مثل انتخابات 92 بتوانند بهترین استفاده از فرصت های موجود را داشته باشند و کشور را که در سراشیبی بحران قرار گرفته بود، نجات دهند.
از آنجایی که اصلاح طلبان پذیرفته اند که رفتارهای خود را در چارچوب قانون اساسی و نظم سیاسی مستقر تعریف کنند، می توانند در همین چارچوب از همه ظرفیت های موجود استفاده کرده و به اقتضای شرایط راهبرد مناسب را برای ثبات و تقویت منافع ملی کشور و رضایتمندی مردم بیابد. در این مسیر است که می توان گام اول را برداشت و با توسعه همه جانبه فرایند دموکرازیسیون را در یک چشم انداز قابل اندازه گیر پیش برد. صورت مساله مشخص است و این به معنی فاصله گرفتن از اصلاح طلبی نیست. در واقع اصلاحات یک راهبرد و استراتژی برای تقویت مردم سالاری است.
اصلاح طلبان که به اقتضای شرایط کاندیدای جریان خود را نداشتند در انتخابات 92 از یک کاندیدای غیر اصلاح طلب حمایت کردند. این راهبرد همان قدر که انتظار می رفت در راستای پیش برد اصلاح طلبی موثر بود؟ 
بعد از انتخابات 92 به رغم موانعی که پیش روی اصلاح طلبان وجود داشت، اصلاح طلبان توانستند با حمایت از یک دولت میانه رو مجلسی را تشکیل دهند که همراهی بیشتری با دولت داشته باشد و کمتر تندروی کند. دومین اثر این رویکرد اصلاح طلبان را نیز در انتخابات شوراهای شهر مشاهده کردیم. تصور می کنم که این حرکت گام به گام و تدریجی کمک کرد که انتخابات شورای پنجم به مراتب آزادتر از انتخابات شورای چهارم باشد. به هر حال ما پذیرفته ایم که در چارچوب قانون اساسی حرکت کنیم و این حرکت گام به گام است. حضور کاندیدای اصلاحات به عنوان کاندیدای پشتیبان در انتخابات اخیر یعنی اصلاح طلبان با اتکا به همین راهبرد ظرفیت قابل توجهی در کشور دارند و همین ظرفیت به آن ها کمک می کند که در انتخابات 1400 کاندیدای خود را داشته باشند. 
اگرچه سیاست در هیچ کجای دنیا قابل پیش بینی نیست اما این چشم انداز پیش روی اصلاح طلبان است. البته تحقق این امر تا حدی نیز به کارنامه ای که نهادهای انتخابی در چهارسال آینده از خود به جای می گذرند، بستگی دارد. باید دید که دولت، مجلس و شورا در این مدت عملکرد قابل قبول و دفاعی خواهند داشت یا خیر.  به عبارت دیگر صیانت از دستاورد چهارسال گذشته باعث می شود که اصلاح طلبان در انتخابات 1400 حرفی برای گفتن داشته باشند. 
به نظر می رسد که آقای روحانی دولت دوازدهم را محافظه کارتر از قبل آغاز کرده اند، ادامه این رویکرد در چهارسال آینده از خوشبینی شما نمی کاهد؟
همین طور است . ما به عنوان یک جریان شناسنامه دار در کشور در انتخابات 96 از آقای روحانی نه به عنوان کاندیدای اصلاح طلب بلکه به عنوان تنها گزینه ای که پیروزی او قابل پیش بینی بود، حمایت کردیم. قطعا عملکرد او در چهارسال پیش رو بسیار تعیین کننده است. شوراها و مجلس نیز همین قدر اثرگذار هستند. آقای روحانی خودشان گفتند که کابینه را بدون هیچ فشاری معرفی کردند اما قطعا ملاحظاتی داشته اند که باعث شد کابینه دوازدهم با مطلوبی که مفروض ما بود فاصله داشته باشد. کابینه دوازدهم شاید در بخش هایی از قدرت و انسجام کابینه یازدهم برخوردار نباشد. 
اما اصلاح طلبان در مجلس نیز آنطور که انتظار می رفت عمل نکردند.
همین طور است، پیش بینی می شد که مجلس بتواند ضعف های کابینه پیشنهادی را جبران کند اما آنچه اتفاق افتاد، این نبود. به نظر من نکته ای که نباید نادیده گرفت این است که آقای روحانی در انتخابات گفت ما به عقب برنمی گردیم. اگر این امر در عملکرد کابینه دوازدهم مشاهده شود می توان امیدوار بود. اصلاح طلبان در چهار سال پیش رو باید منتقد منصفی باشند تا بتوانند از اعتمادی که در سال 96 ایجاد شد؛ مراقبت کنند. اصلاح طلبان باید از یک سو حامی دولت و از سوی دیگر مطالبه گر باشند. این جریان سیاسی به عنوان جریان حامی دولت در انتخابات باید تحقق مطالباتی که مردم به آن اقبال نشان دادند را پیگری کنند.
اگر اصلاح طلبان بتوانند در این مدار بماند، حرکت نهادها انتخابی یعنی دولت، مجلس و شورا نیز در این راستا تضمین می شود. از طرفی اگر این نهادها نتوانند به مطالبات موجود پاسخ دهند، اصلاح طلبان نیز در سال 1400 با وضعیت دشواری مواجه می شوند.
پس با تقدم استراتژی موافقید به شرط آنکه آن استراتژی بر پایه مطالبه گری باشد و نه عقب نشینی از اصول اصلاح طلبی و حمایت از چهره های میانه رو.
قطعا همین طور است. اگر این مطالبه گری قطع شود و اصلاح طلبان چشم خود را بر نواقص دولت ببندند؛ شانس خود را در انتخابات 1400 کاهش می دهند و نخواهند توانست کاندیدای جریان خود را معرفی کنند. مطالبه گری در واقع رمز موفقیت اصلاح طلبان در انتخابات آتی است.
اصلاح طلبان انتخابات جریان استراتژی ایدئولوژی عنوان کاندیدای سیاسی گفتمان اصلاحات حمایت موجود روحانی باشند رویکرد کابینه اسلام دوازدهم مطالبه شرایط شورای بتوانند چهارسال راهبرد گذشته چارچوب منافع دموکراسی استفاده اقتضای ظرفیت عملکرد میانه فاصله تعریف ایجاد گرفتن مسایل نهادهای دارند معرفی بیشتر ادامه انتظار دیگری مشارکت پذیرفته قانون بحران مستقر نباید اساسی محافظه حداقل آینده انحرافی نواقص اصلاح‌طلبان نهادها انتخابی کردیم سیاست تقویت انداز مشاهده گرفته البته جانبه سالاری سازگار موضوع توسعه مختلف تامین تاکید نتیجه گفتمانی مبانی بهترین بیشتری اصولگرا اینکه توصیه برداشت توجهی رادیکالیزم اندازه کارتر