برگزیده ها
احزاب؛ بسترساز کادرسازی سیاسی و چرخش نیروها یا مانع؟

مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - تحزب در ایران با چالش های عدیده ای دست و پنجه نرم می کند، از بزرگترین این مشکلات رکود مفرط و ثبات چندین دهه در صدر مدیریت احزاب و مسئولیت های سیاسی کلان کشور است.

مازندمجلس:امید کرمانی‌ها: چرخش نیروهای سیاسی تبدیل به امر غریبی در سیاست ایران شده است، هنوز هم وقتی همایش و کنگره ای برپا می شود یا سیاسیون یک تشکل سیاسی دور هم جمع می شوند تا کرسی های ریاست درون تشکیلاتی را تقسیم کنند باز هم نام چهره هایی از صندوق بیرون می آید که روزگار سیاست ورزی شان را از دهه 60 آغاز کرده اند یا حتی پیشتر از آن در ایام مبارزات انقلابی؛ «مردان نسل اول انقلاب»

گرچه نمی توان منکر شد گاها اسامی سیاسیون جوان هم به چشم می خورد اما گویی جوانان تنها تبدیل به زینت المجالس سیاسی شده اند. نه خبری از کادرسازی سیاسی است نه تمایلی به کنار رفتن از صحنه سیاست از سوی نسل اولی ها. 

بعضی ها می گویند ساختار حزبی در ایران جا نیفتاده است و همین چرخش نخبگان را با دشواری همراه می کند. این رویه نه اصلاح طلب می شناسد، نه اصولگرا. البته گاهی در بین گروه ها بارقه هایی از امیدی دیده می شود. 

پیرمردها در اتاق های فکر
سخن گفتن از جوانگرایی البته به این معنا نیست که پیرمردها به کلی بازنشسته شوند. کهنه کارها در طی چندین دهه فعالیت سیاسی تجاربی به دست آورده اند که انتقالش به جوان ها می تواند چراغ راه تصمیم گیری ها باشد. با این حال برخی بر این اعتقادند که پیرمردها باید خود را از تصمیم گیری های سیاسی دور نگه دارند و بیشتر به سمت تصمیم سازی حرکت کنند. چیزی که علی اکبر ناطق نوری سالها قبل به آن عمل کرد و تاکید کرد که کهنه کاران باید اتاق فکر  تشکیل دهند. تشکیل این اتاق فکر ها که از سوی بعضی چهره های دو جریان مثل عارف و باهنر مورد استقبال قرار گرفته می تواند در بزنگاه ها دو جریان را برای رایزنی و تعامل رو به روی هم بنشاند.(اینجا)

ترس از واگذاری مسئولیت به جوانان

معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور و فعال سیاسی اصلاح طلب می گوید: «به لحاظ احساس شرایط بحرانی حتی احزاب جرأت نمی کنند کار را به جوان ترها بسپارند. کسانی به عرصه فعالیت های سیاسی آمدند آنقدر هزینه دادند، آنقدر آسیب دیدند که روند عادی طی نشد تا امروز جوانان به طور عادی در حزب بالا بیایند و بتوانند به براساس ایده، فکر، خلاقیت و نوآوری شان کار کنند.» (اینجا)

شاید بر اساس همین رویکرد است که وقتی کسانی مثل ناطق نوری از کمی از فعالیت رسمی در عرصه سیاسی دور شدند، مورد نقد قرار گرفتند و بارها در ادوار مختلف انتخابات به آنها برای کاندیداتوری اصرار شد.

چندی پیش حجت الاسلام ناطق نوری درباره دلیل کنارگیری از مسئولیت های مختلف تاکید کرد: «یکی از مشکلات گروه‌های سیاسی، فقدان جوان‌گرایی است، اگر از مسئولیتی کناره‌گیری می‌کنم، دلیل اصلی آن باز گذاشتن میدان برای نسل جدید‌تر است، اگر چه این منافاتی با حضور در موقعیت‌های مشورتی که تجربه افراد در آن‌ها کارساز است ندارد.»(اینجا)

اما در مقابل این نگاه ایثاگرایانه برای فرصت دهی به جوانان، دیدگاه دیگری هم وجود دارد که می توان نمادش را در صحبت های حدادعادل مشاهده کرد، او وقتی مورد سئوال قرار گرفت که به عنوان یک چهره سیاسی، موقع بازنشستگی چهره های سیاسی را چه زمانی می داند؟ جواب داد: «حالا شما چه نگرانی دارید از اینکه یک کسی در هر سن و سالی تا هر وقتی می تواند خدمت خود را کند؟ آن کسی که شما دنبال بازنشستگی اش هستید، جایی بر جوانی تنگ کرده است؟ نگران نباشید. ما وظیفه ای نسبت به انقلاب داریم که سن و سال نمی شناسد. مگر امام خمینی سن و سال داشت که یک روز بگوید من از امروز رهبری را کنار گذاشتم؟ این یک وظیفه است و ما با خدای خود عهد کردیم از اول جوانی تا آخر عمر انشالله در این صراط باشیم.» (اینجا)

فارغ از اینکه کدام جناح سیاسی در چرخش عادی نیروهای جوان پیشروتر عمل می کند، مهم این است که هیچ یک نمی توانند کتمان کنند که تغییر نسلی در عرصه سیاسی ایران به کُندی انجام می‌شود و نمودار متوسط سن نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت از ابتدای انقلاب تاکنون روند صعودی دارد. البته برخی این ویژگی را یک حُسن می دانند چون معتقدند حضور افراد با تجربه در عرصه تصمیم گیری، کشور را از پرداخت هزینه های آزمون و خطا مصون نگه می دارد اما در مقابل گروهی هم هستند که درباره سایه افکندن کم تحرکی و محافظه کاری بر عرصه سیاسی کشور هشدار می دهند و ایده درنظر گرفتن سنی را برای بازنشستگی سیاسیون پیشنهاد می کنند.

اما عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی نگاه دیگری دارد، او می گوید: «قرار نیست به کسی گفته شود، کنار برود تا کس دیگری جای او بیاید. گردش نخبگان جز با رقابت آزاد و منصفانه در درون احزاب انجام نخواهد شد اما در ایران این اتفاق نمی افتد. بر همین اساس آینده کشور الله بختکی خواهد بود.» (اینجا)

مخالفان ایده تعیین سن برای بازنشستگی سیاسی دلیل و برهان شان این است که در کشورهای توسعه یافته فعالیت سیاسی بدون سقف سنی انجام می شود و هیچ قاعده ای هم برای آن وجود ندارد اما باید دو سطح کنش سیاسی یعنی «اجرا» و «نظر» را از یکدیگر متمایز کرد چرا که تنها راه چرخش سیاستمداران در عرصه اجرا، وجود رقابت است.

براساس همین نگرش قرار نیست کسی از عرصه سیاسی کنار برود بلکه اگر رقابت باشد و کسی نتواند نیروهای موجود را در رقابتی آزاد و عادلانه کنار بزند همین نیروها باید بمانند اما در فضای غیررقابتی نیروهایی سرکار می آیند که اساسا معلوم نیست که چه رفتاری از خودشان نشان می دهند.نمونه ای از این رفتار در احمدی نژاد مشاهده شد، نیرویی سیاسی که نظام حاکمیتی ابتدا در مورد آن فکر ديگري می کرد اما در عمل با شکل دیگری از رفتارها از سوی او مواجه شد. 

مصطفی پورمحمدی عضو جامعه روحانیت مبارز تهران نیز بر همین عقیده است که «تعیین سنی برای بازنشستگی اجرایی منطق درستی دارد اما درباره بازنشستگی سیاسی خیر. مدیران اجرایی هرچه جوان تر باشند با انرژی، انگیزه، قدرت تحمل، نوآوری و خلاقیت بیشتر عمل می کنند و مفیدتر هستند ولی در حوزه مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی سن، پختگی و تجربه بیشتر یک ظرفیت و اندوخته بسیار ارزشمندی است که نباید آن ظرفیت را از دست داد. تمام جوامع پیشرو در مدار مدنیت از ظرفیت های نخبگی شان کمال استفاده را می کنند». (اینجا)

البته این را هم نباید از نظر دور داشت که معطل ماندن امر کادرسازی و پرورش نیرو در احزاب کشور فقط به مسئله کُندی جابه جایی نیروها در صدر مدیریتی آنها بر نمی گردد محمدناظمی اردکانی عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین و وزیر دولت نهم بر این دیدگاه صحه می گذارد و تأکید می کند: «اینکه شخصیتها و افراد سیاسی حاضر نیستند هزینه های فعالیت حزبی را بپردازند یک ضعف و عیب بزرگی است. کار حزبی و سیاسی، یک کار نخبگی است و لازم است فردی که در این وادی وارد می شود از خود ظرفیت نشان دهد چه در شرایطی که پیروز یا شکست می خورد. از اینکه در کشور بالغ بر 300 تشکل حزبی و سیاسی وجود دارد که بعضا یک اسم و اساسنامه روی کاغذ هستند به جهت این است که یک فرد تا زمانی که مورد حمایت و معرفی یک حزب و جریان به نفعش باشد و او خود را جدا نمی بیند اما همین که به هر دلیلی در انتخابات یا غیر انتخابات مورد حمایت آن جریان یا حزب قرار نگرفت جدا شده و تشکل جدیدی را خودخواهانه تأسیس می کند که این دور باطلی است و عاملی برای این است که تحزب گرایی در کشور شکل نگیرند.» (اینجا)

از این سخن برمی آید که اساسا حزب واقعی در ایران وجود ندارد که بخواهد کادرسازی کند؛ عبدالرضا مصری عضو شورای مرکزی حزب موتلفه بر همین باور است و می گوید: «این جمعیتی که احزاب ما دارند؛ آن جمعیتی نیست که بتواند تاثیر گذار باشد.حزبی که ما از آن صحبت می کنیم وقتی حاکم شد از کادر جوانی که پیش از این، تربیت کرده، استفاده مي‎کند. در حال حاضر ما حزبی نداریم که بخواهد حاکم شود. همیشه در کشور ما این اشخاص هستند که رای می آورند و مردم به افراد اقبال نشان مي‎دهند نه به احزاب؛ اگر ما حزب داشتیم و حزب رای می آورد، این حزب می توانست چرخش نخبگان را به عهده بگیرد. به اين ترتيب افرادی روی کار می آیند که قبلا در آن حوزه پا به پای دولت فعالیت کرده اند. یعنی وقتی یک حزبی حاکم می شود، حزب رقیب معادل افراد کابینه، از اعضایی که خود پرورش داده است، دولت در سايه تشکيل مي‎دهد. به اين ترتيب در طول یک دوره، تمام امور مربوط به هر حوزه زیر نظر دولت در سايه قرار می گیرد و همانند یک وزیر در حزب کار می کند. چهار سال بعد وقتی آن حزب رای آورد؛ همان فردی که در طول این مدت وزیر سایه بوده است کار وزارت را به عهده می گیرد. اما چنین روندی در کشور نیست.»(اینجا)

اما بعد از گذشته حدود 4 دهه از پیروزی انقلاب زمان آن رسیده که جوانگرایی در عرصه سیاسی و مدیریت کشور از حالت شعار به گفتمان و باور و از گفتمان و باور به عمل تبدیل شود. اما وقتی احزاب کارایی لازم را در این حوزه ندارند، چه باید کرد آیا می شود به سمت آزمون و خطا رفت؟ مسعود پزشکیان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و از وزیران دولت اصلاحات منتقد رجوع به روش آزمون و خطا در جوانگرایی مدیریتی است و می گوید «نمی توانیم بگوییم این فرد خوب است یا بد چراکه اساسا بحث خوبی و بدی افراد نیست بلکه بحث این است که امکان ندارد فردی بدون طی کردن مراحل بتواند تصمیم درست بگیرد و وقتی نمی تواند تصیم درست بگیرد تصمیماتش باعث ایجاد چالش های متعدد می شود و مشکلات عدیده ای بوجود می آورد. اساسا مشکل ما خود احزاب است که اعضای آنها زبان و برنامه مشترک برای حل مشکلات ندارند اگر داشتند قطعا می توانستند برای معضلات امروز کشور گام مثبتی بردارند. متاسفانه در این سالها فقط دست به آزمون و خطا زدیم فردی را به کاری گماشتیم و تا نتیجه مطلوب نگرفتیم مدیر را تغییر دادیم و گفتیم "این که نشد" درحالی که هیچ کسی سوال اصلی را نپرسید یعنی نگفت چه چیزی می خواهیم و باید برای آن چه کاری بکنیم ؟» (اینجا)

گرچه همه فعالان سیاسی منتقد فقدان وجود حزب فراگیر در کشور هستند اما خود بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن. همچون محمدرضا عارف که می‌گوید: «قطعا همه احزاب و نهادها باید مهمترین مسئله خود را کادرسازی بدانند چراکه ما اگر به همین روال بخواهیم پیش برویم قطعا در چندسال آینده با یک بحران روبه رو خواهیم شد». او که امروز با انتقادهای جدی درباره کمرنگ کردن نقش احزاب و پررنگ کردن نقش شخصیت های حقیقی در تصمیم گیری های شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان مواجه است وعده داده که «اصلاح طلبان قطعا خود را اصلاح خواهند کرد و هرجایی ایراد و اشکالاتی داشته باشد با شهامت آنها را می پذیرند و خود را اصلاح می کنیم؛ یادمان نمی رود ما اصلاح طلبیم و و اصلاح را باید از خودمان شروع کنیم».(اینجا)

جوانگرایی از راست تا چپ

البته گاهی در بین گروه های سیاسی بارقه هایی امیدی دیده می شود. مثلا همین هفته گذشته بود که یک تشکل اصولگرا دبیرکل خود را از بین جوانان انتخاب کرد. جمعیت ایثارگران از اردوگاه اصولگرایی اعلام کرد با هدف جوانگرایی حسین فدایی جای خود را در دبیرکلی این حزب به جواد عامری سپرد.محمد فروزنده سخنگوی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در همین رابطه گفت: «اصرار دبیرکل بر رویکرد جوانگرایی و نخبه‌گرایی موجب شد تا چندین جلسه در مورد این موضوع برگزار و بحث شود. نهايتا به این نتیجه رسیدیم که فضا باید برای گردش نخبگان و عرض اندام بیشتر جوان ها باز شود البته این به این معنی نیست که امثال آقای فدایی دیگر در تشکل حضور نداشته باشند بلکه حضورشان فعال‌تر اما با نقش راهبردی برای کمک به جوانترها است تا آینده تشکل تضمین شود.» (اینجا) 

اما در همین اتفاق نیز نقد و انتقاد کم نبود علی یوسف پور عضو هیأت موسس جمعیت ایثارگران معتقد است این جابه جایی راه به جایی نمی برد« آقای فدایی وقت زیاد می گذاشت و نقش محوری داشت اما انتقاد وارد نیز طولانی شدن مدت دبیرکلی بود که باعث شد ایثارگران از آن اوج اقتداری که در سال های 84 و 85 داشت به تدریج نزول کند و الان نقش ضعیفی در رسانه ها و اخبار و تحولات سیاسی دارد. آقای عامری انتخاب خوبی است ولی فکر نمی کنم تحول عمیق و جهشی در عملکر جمعیت ایثارگران ایجاد شود.»

یا در سویی دیگر حزب ندا یک حزب جوان اصلاح طلب که شروعش را با دبیرکلی یک جوان طی کرده بود در جدیدترین رای گیری به یک دبیرکل نسل اولی انقلاب رسید؛ صادق خرازی. گویی باز هم قرعه به نام پیرمردان سیاست افتاده است. (اینجا)


در مجموع راه دیگری غیر از نهادینه کردن تحزب برای کادرسازی و جوان کردن سرمایه مدیریت کشور وجود ندارد هر مجموعه دیگری هم این کار را بخواهد انجام دهد یا ادعا کند بدون رویکرد حزبی ایفاگر این نقش خواهد بود؛ در عمل و نهایت یک نوع حزب نانوشته و غیررسمی است که تعهدات و مسئولیت های حزبی را نمی پذیرد ولی می خواهد از منافع آن بهره مند شود. حال باید دید با وجودی که اکثریت قریب به اتفاق شخصیت های سیاسی کشور اعم از اصولگرا و اصلاح طلب به ضرورت و اهمیت نهادینه سازی جایگاه احزاب برای آینده کشور اذعان دارند خودشان چقدر در عمل آستین ها را بالا می زنند و حاضر خواهند بود به دور از شعارگرایی در این حوزه اقدام موثر انجام دهند.
29214

 

سیاسی اینجا اصلاح احزاب فعالیت جوانگرایی تصمیم دیگری افراد البته بازنشستگی انقلاب کادرسازی ندارد سیاست شورای ایثارگران جوانان نخبگان درباره امروز ظرفیت اساسا آینده جریان تواند آزمون اسلامی بیشتر اینکه مختلف بخواهد رقابت انتخابات مشکلات نیروها جوانی بگیرد تجربه مسائل اتفاق هزینه سیاسیون فدایی دبیرکلی پیرمردها اصولگرا جمعیت رویکرد دبیرکل نیروهای تبدیل مسئولیت حمایت جمعیتی استفاده پرورش مسئله مدیریتی مرکزی منتقد طلبان شخصیت خواهیم خواهند عامری نهادینه انتقاد نتیجه ایجاد مدیریت گذشته ترتيب گفتمان ندارند چراکه نخبگی بتواند تغییر آنقدر کسانی تشکیل براساس خلاقیت ادوار نوآوری تاکید سالها بارقه شناسد امیدی چندین دارند بیرون اصرار فقدان خودشان تعیین مواجه جامعه باشند اجرایی اعضای کُندی دیدگاه مقابل مشاهده احزاب؛ وظیفه زمانی نباید