برگزیده ها

مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - تسنیم نوشت:محمدمهدی جعفری می‌گوید: دیدیم که آیت‌الله طالقانی به مسعود رجوی تَشَر می‌زند که "بله؛ رفتید با کمونیست‌ها یکی شدید، دیگر من چیکار می‌توانم بکنم."

مازندمجلس:

"محمدمهدی جعفری" از جملهشخصیت‌هایی است که شاید بیش از سایرین بتواند درباره استادش آیت‌الله طالقانی سخن بگوید.محمدمهدی جعفری برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد و همزمان به فعالیت‌های سیاسیـ مذهبی در نهضت آزادی ایران و انجمن اسلامی دانشجویان روی آورد تا این که در سال‌های1342 و 1343 همراه با سران و اعضای نهضت آزادی ایران در دادگاه‌های بدوی و تجدید نظرنظامی، محاکمه و به چهار سال زندان محکوم شد.

بخش هایی از خاطرات او را بخوانید؛

آیت الله طالقانی، آقای سحابی و مهندس بازرگان در اوایل بهمن ماه1341، قبل از رفراندوم «انقلاب سفید شاه و مردم» دستگیر شدند. من هم به فعالیت خوددر نهضت آزادی ادامه دادم تا اینکه در خرداد ماه 1342 در جلسه نهضت آزادی دستگیرشدم البته آیت الله طالقانی را بعد از چند روز در بهمن 1341 از زندان آزاد کردهبودند چون محرم آن سال آبستن اتفاقات بزرگی بود و رژیم هم این موضوع را می‌دانستلذا ایشان را آزاد کردند تا با پرونده سنگین‌تر دستگیر کنند و به‌ خیالخودشان شاید بتوانند ایشان را از بین ببرند اما آیت‌الله طالقانی هوشیار بودو این موضوع را می‌دانست لذا تا شب هشتم ماه محرم به مسجد هدایت می‌رفت اماشب نهم به مسجد هدایت نرفت. همان شب از کلانتری بهارستان و اراذل واوباش به مسجد ریختند، در مسجد را شکستند و به داخل رفتند و مردم را کتک زدند.

* در زندان به این نتیجه رسیدیم که مبارزه پارلمانتاریستی و مسالمت‌آمیزجواب نمی‌دهد

در خرداد 1342 که ما دستگیر شدیم جلسه کمیته سیاسی دانشجویی در منزلآقای صدر حاج سید جوادی برگزار می‌شد که اتفاقا به دنبال من بودند چون توسط یکی ازساواکی‌های شیراز لو رفته بودم.ما اولین گروهی بودیم که به نام نهضت آزادی دستگیرشده بودیم که از بین 8 نفر، 3 یا 4 نفر به صراحت گفتیم عضو نهضت آزادی هستیم.تقریبا در شهریور 1342 همه راه آزاد کردند به غیر از افراد نهضت آزادی که می‌خواستندآنها را محاکمه کنند که به ترتیبِ اتهام مهندس بازرگان، آقای سحابی، آیت‌اللهطالقانی، آقای احمدعلی بابایی، عباس شیبانی، عزت الله سحابی، ابوالفضل حکیمیو بنده بودیم. در زندان که با حنیف نژاد صحبت می‌کردیم همه به این نتیجه رسیدهبودیم که با این رژیم نمی‌توان مبارزه پارلمانتاریستی و مسالمت آمیز کرد و باید باروش دیگری مبارزه کرد.

*آیت الله طالقانی می‌گفت اگر وظیفه نداشتم لباس چریکی می‌پوشیدم وبه کوه می‌زدم

سازمان مجاهدین خلق انشعابی از نهضت آزادی نبود چون بعد از آن دادگاهدیگر نهضت آزادی تعطیل شده بود و افرادی هم که بیرون از زندان بودند دست از فعالیتبرداشتند و فقط ارتباط دوستانه و خانوادگی با هم داشتند. آیت‌الله طالقانی می‌گفتبه خدا قسم اگر این وظایف اجتماعی که بر گردنم هست نبود، لباس چریکی می پوشیدم وبه کوه می‌زدم. واقعاً هم آماده بود و تعارف نمی‌کرد.

** اعضای سازمان مجاهدین سال 47 درباره مارکسیسمبه جمع‌بندی رسیدند/حنیف‌نژاد نوحه‌خوان بود

اعضای موسس اولیه سازمان مجاهدین بنظر منکاملا معتقد به مسائل مذهبی بودند به طوری که در سال 1347 یک بار جمع بندی می‌کنندتا ببینند که آیا آمادگی دارند که توجهی به مارکسیسم یا تفکرهای دیگر کنند که گفتندهنوز آمادگی ندارند. حنیف نژاد -که من به خصوص به ایشان تاکید دارم- یک انسان بسیارصادقِ محکم و قرآنی بود. وی نسبت فامیلی با آقای سید هادی خسرو شاهی دارد و خسرو شاهیمی‌گوید وقتی که حنیف نژاد در تبریز بود نوحه خوان بود که من او را به مکتب حاج یوسفشعار معرفی‌ کردم.

**رجوی در زندان خود را رهبر خودخواندهمجاهدین کرد

من آن وقت شنیده بودم که می‌دانستندآقای بهمن بازرگانی مارکسیست است و برای  اینکه افراد سازمان از یک شخص دستاولی مارکسیسم را یاد بگیرند ایشان را به سازمان آورده بودند. بعدا هم که به زندانمی‌افتد مسعود رجوی در زندان رهبری افراد را به عهده می‌گیرد که البته رهبریخودخوانده بود و افرادی مانند محمدی گرگانی و میثمی، مسعود رجوی را قبول نداشتند،از بازرگانی می‌خواهد که پیش نماز بایستد با اینکه می دانسته مارکسیست است واعتقادی به اسلام ندارد.

** معادی‌خواه به دکتر شریعتی گفت آیت اللهطالقانی مارکسیست‌ها را نجس می‌داند

آقای معادیخواه پرسیدند که کسی در موردسخنان آقای شریعتی حرفی ندارد. کسی چیزی نگفت. آقای معادیخواه گفتند من پیامی از زندانو از طرف آقای طالقانی دارم که می‌گویند مارکسیست‌ها نجس هستند و اصلا  شهید نیستند و همین  مجاهدین را می‌گفت. همه تعجب کردند. البته ما قضیهنجسی و پاکی را قبلا شنیده بودیم اما نه به این شدت که آقای معادی خواه گفتند.

 آقای دکتر شریعتیگفت که آقای معادیخواه اینگونه نیست. بعد از بحث هایی که شد، شریعتی گفت اگر این پیامرا شما از زندان آورده‌اید پس بگذارید که این جریان در زندان بماند، بیرون از زنداناین صحبت‌ها نیست. آقای معادیخواه گفت "من این پیام را فقط برای شما گفتم و جایدیگر بیان نمی‌کنم."

چند روز بعد حاج مهدی عراقی از زندان آزاد شد. یعنی گروه 66 نفر آزادشدند که 44 نفرشان مارکسیست بودند و 22 نفرشان از مسلمان ها مانند. آقای کروبی،آقای انواری، حاج مهدی عراقی جزو مسلمان ها بودند. ما به دیدن حاج مهدی عراقیرفتیم، من از آقای عراقی پرسیدم که این جریان نجس و پاکی چیست؟ گفت: ساواک این هارا از نظر نظامی به طور کامل شکست داد، از نظر مالی هم که وقتی به بازاری‌ها گفتهشد که اینها روابط را رعایت نمی‌کنند و دختر و پسر در خانه های تیمی با هم هستنددیگر حامی مالی نداشتند و فقط مانده بود که از نظر فکری شکست بدهند که نمی‌دانستندچگونه این کار را بکنند، پس با نقشه ساواک و سیا و موساد عنوان شد که اینهامارکسیست‌های مسلمان هستند و بعد به متشرعین و روحانیون وانمود کنند که بلهاین کارها را انجام دادند و با مارکسیست‌ها یکی شدند اما آیت اللهطالقانی این موضوع را تایید نکردند و گفتند که اینها مارکسیست نیستند و فقطاشتباهشان این است که با مارکسیست‌ها وحدت طریق دارند.

از آن طرف هم مسعود رجوی و موسی خیابانی که این موضوع را شنیده بودندبیشتر به مارکسیست ها خودشان را نزدیک می‌کردند که جاذبه ایجاد کنند. در آنموقع بهزاد نبوی که این ها را می‌شنود از مجاهدین جدا می‌شود و با شهید رجایی دریک اتاق قرار می‌گیرد.

 ** بهزادنبوی تحت تاثیر رجایی مسلمان و متشرع شد

آقای بهزاد نبوی به این شکل مارکسیست نبود بلکه بیشتر تحت تأثیر مصطفیشعاعیان بود اما تحت تأثیر آقای رجایی کاملاً مسلمان و متشرع شده بود. نهایتااین ها هم از مجاهدین جدا می‌شوند ولی خود ساواکی ها وقتی غذا می‌بردند می‌گفتندکه باید این غذای مسلمان ها را از مارکیست ها را جدا کنید.

** ماجرای برخورد تند آیت‌الله طالقانیبا «رجوی»

محسن رضایی پسر خلیل رضایی(ازقدیمی‌های سازمان مجاهدین خلق) آمد و گفت که مسعود رجوی می‌خواهد بیاید پیش آیت‌اللهطالقانی و شما اجازه بگیرید که بیاید. گفتم که آقا سخت عصبانی است و اجازه نمی‌دهداما بگو سرزده بیاید. مسعود رجوی وارد شد و بدون اینکه به ما اعتنایی بکند به داخلاتاق آقا رفت. همین که داخل شد صدای آقای طالقانی بلند شد، هر دوی ما سریع دویدیم وبه داخل رفتیم. دیدیم که آیت‌الله طالقانی به مسعود تَشَر می‌زند که "بله؛ رفتیدبا کمونیست‌ها یکی شدید، دیگر من چیکار می‌توانم بکنم" که مسعود رجوی با یک قیافهموش مرده ای کنار  ایستاده بود.

بعد از این ماجرا، مهندس بازرگان به آقایصباغیان که وزیر کشور بود گفت با سید احمد آقا تماس بگیر و جریان تجمع مقابل دفتر مجاهدینرا به امام بگو. ایشان تماس گرفتند. مهندس بازرگان هم به مسعود گفت بالا غیرتاً من2 هفته به شما فرصت می‌دهم که آن مکان را تخلیه کنید چون برای مردم است و امام هم دستورداده که اسلحه هایتان را تحویل دهید که مسعود گفت ما اصلا اسلحه نداریم و اگر جا پیداکردیم تخلیه می‌کنیم!

** علت سکوت امام خمینی در برابر دادگاهیشدن مرحوم طالقانی و بازرگان

در جریان تاسیس نهضت آزادی نیز آیت‌اللهطالقانی همراه مهندس بازرگان به قم می‌روند. آیت‌الله طالقانی می‌گویند که آیت‌اللهخمینی نسبت به مصدق نظر خوبی ندارند و بیشتر طرفدار کاشانی است و در آن جا صحبت ازمصدق نشود. به هر حال در آنجا که می‌روند امام آنها را تحویل می‌گیرند البته نه بهعنوان نهضت آزادی بلکه به عنوان شخصیت‌های مذهبی. در جریان دادگاه نهضت آزادی نیز امامخمینی تا رای دادگاه صحبتی نکرد ولی بعد از اعلام رای دادگاه به آیت الله طالقانی نامهزدند و از احکام صادر شده ابراز تأسف کردند و گفته بود که اگر تاکنون اقدامی نکرده‌امخوف این را داشتم که اقدام من باعث تشدید حکم شما بشود.

** ماجرای رای کبود آیت‌الله طالقانی بهاصل ولایت‌فقیه

بچه‌های آیت الله طالقانی ایشان را برایاستراحت به شمال برده بودند، وقتی به آنجا رفتند برای اینکه شناخته نشوند به کلبه پیرمردیبرده بودند. روز بعد آیت الله طالقانی می‌گوید که خستگی‌ام بیشتر شده است و برگردیمبه سمت شهر خودمان. در راه برگشتن به تهران که جاده کرج تهران شلوغ بوده، 4 ساعت رادر جاده بودند. وقتی به تهران می‌رسند می‌گویند که چند دقیقه من در مجلس خبرگان کاردارم،  بعد مطرح کردند که روز 16 یا 17 شهریوردر  مجلس خبرگان رفتند اصل 4 قانون اساسی مطرحبود، وقتی که می‌خواستند رای بدهند خبرنگار روزنامه اطلاعات می‌پرسد که رای شما سفیداست یا کبود، که ایشان می گوید مگر تو فضولی؟ رای من مخفی است. بعد این را مطرح کردندکه آیت‌الله طالقانی به ولایت فقیه  رای کبود(منفی)داده است.

در حالی که اصل ولایت فقیه 21 شهریور مطرحشد و آیت الله طالقانی در 19 شهریور فوت کرده بودند و وقتی صوت جلسات مجلس خبرگان را  برای بررسی اصل 5 قانون اساسی گوش کردم و صورت جلسه‌هارا نگاه کردم، خبری از آیت‌الله طالقانی نبود و در آن روز شهید بهشتی با یادی از آیتالله طالقانی  رای گیری  در مورد اصل ولایت فقیه را شروع کردند. در مورداین اصل هم یک نفر مخالف صحبت کرد که مقدم مراغه‌ای بود و آقای شهید بهشتی هم موافقصحبت کردند ولی آیت الله طالقانی حضور نداشتند که رای سفید یا کبود بدهند.

29216

 

 

طالقانی آزادی زندان مسعود آیت‌الله مجاهدین بازرگان مارکسیست مسلمان مهندس جریان مارکسیست‌ها اینکه موضوع رجایی بودیم تهران البته ولایت معادیخواه بیشتر شهریور افراد آیت‌اللهطالقانی شنیده شریعتی گفتند می‌گویند نداشتند بدهند عراقی ماجرای رفتند اعضای خبرگان دستگیر دادگاه مذهبی بیاید بهزاد سحابی مبارزه می‌روند نیستند بهشتی اساسی قانون ساواک تخلیه تأثیر رضایی اجازه اسلحه متشرع تحویل اینها عنوان نفرشان بیرون خرداد محاکمه هدایت نتیجه پارلمانتاریستی همراه ادامه تاثیر محمدمهدی جعفری درباره می‌گفت چریکی می‌گیرد بازرگانی مانند می‌خواهد ندارد ندارند مارکسیسم می‌زدم افرادی آمادگی دارند اللهطالقانی