مازندمجلس: طی روزهای گذشته تحرکات اصولگرایان برای ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان و روحانی بالا گرفته است. آنان از کوچکترین سخن و نقد درون ساختار اصلاحطلبان ابراز شادمانی میکنند و با فشار رسانهای درجهت ناامیدکردن مردم میکوشند.
علی صوفی در گفتوگویی به توضیحاتی در اینباره پرداخته که میخوانید.
به نظر میرسد اصولگرایان درحال شکافانداختن بین روحانی و اصلاحطلبان هستند؛ نظر شما در اینباره چیست؟روحانی نتوانست انتظارات اصلاحطلبان را در چینش کابینه برآورده سازد. عدهای این فعالیتهای روحانی را چرخش بهطرف راست قلمداد کردند و اطرافیان اصولگرای روحانی را شاهدی بر ادعای خود دانستند. ازسوی دیگر، اصولگرایان نمیخواهند اصلاحطلبان به قدرت بازگردند. آنان پیروزی روحانی را برد اصلاحطلبان نمیدانند، بر سر راه حضورمجدد اصلاحطلبان مانعتراشی میکنند و بهدنبال ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان و روحانی هستند. بههرروی، نیروهای جریان اصلاحات نقش تعیینکننده را داشتند و حتی اصولگرایان نیز نمیتوانند تاثیر اصلاحطلبان بر نتیجه انتخابات چهارسال اخیر را انکار کنند؛ از این رو میکوشند مردم را از حمایت از اصلاحطلبان مایوس کنند. آنها میگویند کنشگران اصلاحطلب، مردم را به رأی در 29اردیبهشت دعوت میکنند، اما روحانی اینگونه مردم را میفریبد. ایجاد فاصله بین روحانی و اصلاحات برای تلقین این نکته به مردم است تا جامعه به این جریان سیاسی نیرومند و ریشهدار پشت کند؛آنان از هر فرصتی برای فاصلهانداختن استفاده میکنند.
آیا این افراد میتوانند به نتیجه برسند؟برای اظهارنظر بسیار زود است و در شرایط کنونی نمیتوان تلقین کرد که روحانی از اصلاحطلبان برگشته است. رئیسجمهور وعدههای اصلاحطلبانه به مردم داد و گفتمان اصلاحات را برای کمپین انتخاباتی خود برگزید، از این رو او نمیتواند وعدهها و سخنان خود را نادیده بینگارد و به اصلاحطلبی پشت کند. بهتر است روحانی به اجرای وعدههای خود اهتمامبیشتری نشان دهد تا اصولگرایان را ناکام سازد.
بهنظر میرسد اصولگرایان در اجرای پروژه خود تلاش بسیاری بهخرج دادهاند. فکر میکنید برای مقابله با این پروژه باید چهکاری انجام داد؟باید اصلاحطلبان به حمایت خود از روحانی ادامه دهند. اصلاحطلبان در سال92 در شرایط کاملا نامتعادل، سخت و مایوسکنندهای، از میان روحانی و عارف، به رئیسجمهور روی آوردند و او را نه بهعنوان کاندیدای اصلاحطلب، بلکه بهعنوان نامزد موردحمایت اصلاحات به مردم معرفی و با تمام وجود از او حمایت کردند تا بحرانهای کشور را حل کند.
روحانی چقدر در حل بحرانهای کشور موفق بود؟روحانی در چهارساله نخست خود عملکرد مناسبی از خود نشان داد و باعث شد اصلاحطلبان از او درسال96 نیز حمایت کنند. حمایت از رئیسجمهور بهقوت خود باقی است، چراکه احتمال بازگشت خطرات و تهدیدات همچنان وجود دارد. ازسوی دیگر، روحانی زیر فشارهای متعددی قرار دارد که اصلاحطلبان این موضوع را نیز درک میکنند، اما انتظار دارند رئیس قوهمجریه در برخی مواقع از خود مقاومت نشان دهد تا یأس به جامعه برنگردد. اصلاحطلبان رویکرد حمایت توأم با نقد را درپیش گرفتند. این نقد کمکی به روحانی است که فشارهای چپ، فشارهای راست را خنثی کند و او بتواند اعتدال را رعایت کند و مطالباتمردم را عملیاتی سازد. مردم از اصلاحطلبان تحقققولهای رئیسجمهور را میخواهند و کنشگران این جریان نیز مطالبهگری را سرلوحه کار خود قرار دادند تا ناامیدی بر مردم مستولی نشوند و امید باقی بماند و مشکلات حل شوند.
عدهای معتقدند استراتژی بر ایدئولوژی مقدم است، بنابراین ما لاریجانی را برای انتخابات1400 معرفی میکنیم. دیدگاه شما چیست؟این موضوع قطعا افراط و تفریط محسوب میشود. این جمله یعنی ما از فرط عقلانیت خودکشی کنیم، هویت خود را کنار بگذاریم، اصلاحطلبی را به قدرتطلبی تقلیل دهیم و برای حلوفصل برخی مشکلات اصلاحطلبان در قدرت ذوب شویم. این سخن، حرف ناپختهای است و کسانی که این سخن را مطرح میکنند، میخواهند جلودار شوند تا در آینده به سهمخواهی بپردازد و در سپهر اصلاحات، نقشی را داشته باشند. برخی از اصلاحطلبان بهصراحت میگویند سیاستورزی را بهمعنای کسب قدرت میدانیم و از این رو قدرت را اصل تلقی میکنیم. آنها بهنادرستی ایدههای خاصی را تلقین میکنند که اصلاحطلبان در 1400 مجبور به اتخاذ فلان تصمیم هستند، درحالی که چنین نیست. کنشگران جریان اصلاحات شرایطخوبی دارند و تاکنون در بهنتیجهرساندن برنامههای خود موفق بودهاند. ما اصلاحطلبان توانستیم ترکیب مجلس را دگرگون سازیم، رئیسجمهور تعیین کنیم و شورایشهر را پس بگیریم و این حرفهای واپسگرایانه، بذر یأس و دلزدگی را در جامعه میکارد. عدهای از اصلاحطلبان، هویت اصلاحطلبی را زیرپا گذاشتهاند.
عدهای میگویند در انتخابات1398 با اعتدالگرایان ائتلاف نخواهیم کرد. آیا طرح چنین دیدگاههایی زود نیست؟اکنون بهمیانآوردن هرسخنی از ائتلاف، زود است. ما باید شرایط هر زمان را بهخوبی ارزیابی کنیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم. ائتلاف هنگامی امر عقلایی محسوب میشود که ما در موضع ضعف قرار داشته باشیم و نتوانیم بهتنهایی کارخود را پیش ببریم. در سال94 صلاحیت چهرههای شاخص اصلاحطلب تایید نشده بود و حتی در حوزه انتخابیه تهران نیز نمیتوانستیم بیش از دهنفر اصلاحطلب برجسته را در لیست قرار دهیم. در چنین شرایطی ناچار شدیم فراخوان دهیم و اعتدالگرایان و اصولگرایان معتدل را در لیست قرار دادیم تا میدان را به رقیب واگذار نکنیم، اما در انتخابات شورای شهر، قضیه کاملا دگرگون بود. نیروهای اصلاحطلب در سال 96 چهرههای شاخص فراوانی را در اختیار داشتند و بهدلیل تعدد کاندیداها برای بستن لیست با مشکل مواجه بودیم. در انتخابات امسال بهدلیل تعدد کاندیدا، هرگز بهفکر استفاده از نیروهای اعتدالگرا نیفتادیم. جریان اصلاحات با تمام قدرت و توان خود به انتخابات وارد شد و لیست کاملا اصلاحطلب را معرفی کرد، چراکه ائتلاف از ابتدا از موضوعیت ساقط شد. ممکن است در انتخاباتهای 98 و 1400 شرایط بهشیوه 96 بهپیش رود. جامعه همچنان به اصلاحطلبان امید و گرایش دارد. ما نیز از روحانی حمایت میکنیم تا امید در جامعه باقی بماند. بهنظر من هر دو مورد بالا سخنگفتن در خلأ محسوب میشود، درحالی که سیاست علم واقعیت است. جهانگیری و عارف دو کاندیدای بالقوه اصلاحطلبان هستند. معاوناول رئیسجمهور در ایام انتخابات مورد توجه مردم قرار گرفت و حال یکی از سرمایههایاجتماعی جریاناصلاحات است. عارف نیز در 92 کنار کشید و احتمال کاندیداتوری او در1400 وجود دارد. علاوه بر این دو، کاندیداهای اصلاحطلب دیگری نیز وجود دارند. ما نسبت به اصولگرایان در زمینه تربیت کادر و منابعانسانی دست بازتری داریم و میتوانیم در سطوحمختلف نیرو معرفی کنیم. اکنون طرح چنین سخنانی از هر نظر ایجادتفرقه است و باید شرایطمکانی، زمانی، محاطی و محیطی را سنجید و سپس تصمیم گرفت. نکتهپایانی اینکه از اکنون نباید دست خودمان را برای جناحمقابل رو کنیم، چرا که در این صورت، هویت و اعتبار خود را از دست میدهیم و مناقشاتبیفایدهای را بهوجود میآوریم. اصلاحطلبان میخواهند با دولت کار کنند؛ دولت هم مجموعهای از اصلاحطلبان و اعتدالیون است. طرح چنینمسائلی در فضایکنونی به یأس و شکست منجر خواهد شد.