برگزیده ها
مطهری: قانون اساسی خوبی داریم اما مدام دورش می‎زنیم

مازندمجلس: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - چهار دوره نمایندگی مردم پایتخت، گرد سفیدی بر موهایش پاشیده، زبده‌تر شده و از صندلی‎های صحن به جایگاه هیات رئیسه رفته است.

مازندمجلس:نسرين وزيري - فائزه عباسي: شايد اقتدار باهنر در اداره جلسات را نداشته باشد اما رودربايستي با نمايندگاني که زمان استفاده از تريبون را رعايت نمي‎کنند يا خارج از موضوع حرف مي‎زنند را کنار گذاشته و مدتي است که دستور قطع ميکروفن‌شان را مي‎دهد.

سخن از اصولگراترين نماينده‎اي است که مواضع اصلاح‎طلبانه دارد و بيش از همه آنها پيگير آزادي‎هاي سياسي مصرح در قانون اساسي است. «علي مطهري»
شخصيت ذووجهين او سبب شده که هم چنين ويژگي‎اي نسبت به نمايندگان اصلاح‎طلب داشته باشد و هم بيش از نمايندگان اصولگرا نگران مسائل فرهنگي و اجتماعي جامعه باشد. مي‏‎گويد «خیلی در متن جریانات سیاسی نیستم چه در اصولگراها و چه در اصلاح‎طلب‎ها»؛ اما حرفش را هم اصولگراها مي‎خوانند هم اصلاح‎طلب‌ها. براي همين است که يک بار با ليست رايحه خوش خدمت به مجلس هفتم راه مي‎يابد و يک‎بار با ليست اميد نماينده مجلس دهم مي‎شود. سخنراني‎هايش را همچون برخي مراسم اصلاح‎طلبان ممکن است بر هم بزنند، اما کوتاه نمي‎آيد و تا مرز پيگيري آمران و عاملان پيش مي‌رود.

اعتراض او به عدم توزیع يکسان تریبون‌های حکومتی ميان جريانات سياسي، پيشنهادش براي حل مساله محصورين، موضعش نسبت به حضور دوباره محمود احمدي‎نژاد در فضاي سياسي کشور و موضع متفاوت شوراي نگهبان به او، نگاهش به قاليباف و رئيسي به عنوان دو کانديداي اصلي اصولگرا در انتخابات گذشته، نسبت اصولگرايان با ولي فقيه، اتحاد ميان اصلاح طلبان و اعتدالیون، موضع جمنا نسبت به اصلاح طلبان، پاسخ به خبرسازي عليه آقازادگي پسرش و ..... از جمله مواردي است که مطهري در کافه خبر مطرح کرد.


مشروح اين گفت و گوي يک‎ساعته‎ را در ادامه بخوانيد:

در گزارشي که از پيگيري ماجرای سخنرانی شما در شیرازدر مجلس قرائت شد، به اسامی آمران آن اتفاق اشاره‎اي نشده بود در حالي که بر اساس پيگيري‎هاي شما اين انتظار وجود داشت هم آمران معرفي شوند و هم پرونده خودسرهايک بار براي هميشه بسته شود. چرا چنين نشد؟

گزارش مربوط به قضیه مشهد بود ولی در هردو ماجرایمشهد و شیراز بحث خودسرها نبود. قضیه مشهد کار دادستان آنجا بود که بدون دلیل و بهطور غیرقانونی سالن را پلمپ کرده بود و قضیه شیراز یک کار سازمان‌یافته از سوی یک نهادنظامی بود. ماجرای شیراز به نتیجه خوبی رسید. دو دادگاه به پيگيري آن اختصاص داده شد.یکی دادگاه مهاجماني که در صحنه حضور داشته و به من حمله کرده بودند؛ که محاکمه شدندو همگی محکوم شدند. در آخرین جلسه دادگاه، آنها عذرخواهی کرده و قبول کردند که اشتباهکرده‌اند. آنها در اعترافاتشان و بازجویی‌ها گفته بودند که به ما دستور داده شده بودو ما دستور را اجرا کردیم و اسم سه نفر از کسانی را که دستور داده بودند اعلام کردند.البته مجازات اين مهاجمان خیلی سبک بود و ما می توانستیم درخواست تجدیدنظر کنيم تااحتمالا مجازات سنگین‎تر شود اما از اینها گذشتیم و گفتیم که از روی نادانی این کار را کرده‌اند.به نظرم مهم آمران این ماجرا بودند که شکایت مجددی از آنها کردیم و اخیراَ محکوم شدند.یعنی بالاخره برای همگی مجازات زندان در نظر گرفتند. به نظرم تا همین مقدار پیگیری ما مثبت و مفید بود و به طور کلی حادثه شیراز باعث تحولیدر استان فارس شد و آن فضای بسته و خفقان‌آور باز شد.

البته برخی همکارانتان در مجلس که نزدیک به جبهه پایداری هستند معترض بودند که مراسم‌های سخنرانی آنها هم بههم خورده و اگر مجلس در مورد شما اقدام به تهیه گزارش کرده باید در مورد آنها هم رسیدگیشود.

اولاً تاکنون جلسه سخنرانی من در جایی به هم نخورده.ماجرای شیراز در فرودگاه اتفاق افتاد و ماجرای مشهد هم مربوط به تصمیم دادستان بود،یعنی هردو قبلاً توسط نهادی تصمیم گرفته شده بود، نه این که افرادی بریزند و جلسه رابه هم بزنند. بنابراین مورد من با موارد افراد دیگر متفاوت بوده است. ثانیاً اگر مثلاتیپ‎های تندرو اصولگراسخنرانی داشته باشند، طرف مقابل معمولا حمله‎ای به مراسم‎ آنان نمی‏‎کند و جلساتشان را برهم نمی‎زند.

معمولا سخنرانی‎های آنها ممکن است لغو شود. مثل سخنرانی انتخاباتی آقای رسایی.

بله ممکن است از طرف مسئولان محل برگزاری چنین تصمیمیگرفته شده باشد. مثلا دانشگاهی مجوز نداده باشد و نگاه سیاسی اعمال شده باشد. ممکناست یک جاهایی تصمیمات غلطی گرفته باشند ولی اینکه بگوییم افرادی از این طرف جلسه آنهارا به هم بزنند، تاکنون نشنیده‎ام یا خیلی کمتر بوده است  چونهم روش اینها این گونه نیست و هم آن پشتوانه را ندارند که نگران از برخورد نباشند.طرف مقابل خودش را در یک حاشیه امن می داند و احساس می کند که کسی مزاحمش نمی شود.بنابراین نوع برخوردها با جلسات سخنرانی چهره‌های سیاسی متفاوت است.

قانون اساسی خوبی داریم ولی دائما آن را دور می زنیم. درواقع همه حرف‌های خوب را در قانون اساسی آورده‌ایم ولی نهادهایی مثل شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ویژه روحانیت و ... درست کرده ایم تا کارهایی که دوست داریم را انجام دهیم.

در قضیه شیراز از همان فرودگاه می‌خواستند از ورودمبه شیراز جلوگیری کنند. ظاهراً هفته قبلش خانم کولایی را مجبور کرده بودند از همانفرودگاه برگردد. در مورد سخنرانی آقای زیباکلام هم اتفاقی شبیه این انجام شده بود اماانعکاسی نداشت یعنی یک نهاد نظامیتصمیم می‌گرفت چه کسی به دانشگاه بیاید و چه کسی نیاید.  ولی در مورد من ماجرا انعکاس داشت و خیلی به ضررشانتمام شد. حتی باعث شد که فضای استان فارس عوض شود و خودکامگی برخی مقامات و نهادهایآنجا خیلی کم شد و به دنبال آن قضیه استاندار هم تغییر کرد. به نظرم حادثه شیراز حادثهخیلی بابرکتی بود و پیگیری‎های قضایی‎اش هم به نتایج خوبی رسید. یعنی هم مباشران و کسانی که مستقیما حمله کردندتنبیه شدند و هم آمران درجه دو. نام آمر اصلی را هم به لحاظ اینکه الان یکی از مقاماترده بالای نظامی استو اخیراً ارتقاء پیدا کرده نخواستیم اعلام شود.

ممکن است بگویید که بهتر بود پیگیری ما ادامه پیدامی‌کرد تا به محاکمه فرمانده اصلی هم برسد. اما به نظرم همه فهمیدند که منظور کیست و البته او هم متنبه شده است.

پرمخاطب‎ترین تریبون‌های عمومی، صداوسیما، نمازجمعه و مساجد هستند. به نظرتانچقدر این تریبون‌ها بین صاحبان گرایش‌های سیاسی به طور متوازن توزیع شده‌اند تا مواضعشانرا اعلام کنند؟

البته حساب مساجد جداست و عوامل مختلفی در آن دخالتدارد. ولی به طور کلی توزیع  تریبون‌های حکومتیما درست نیست. نگاهشان به شکلی است که اگر کسی در جایی انتقادی به نظام کرده باشد،باید در لیست سیاه قرار بگیرد و فقط کسانی باید از تریبون‎های عمومی حرف بزنند که هیچ انتقادی نداشته و صرفا از نظام تعریف و تمجیدکرده باشند. انتقاد از دولت‎ها بحث دیگری است. اگر دولت هم‎راستای خودشان باشد، شاید انتقاد از دولت را هم نپذیرند ولی اگر دولتنقطه مقابلشان باشد، قضیه فرق می‎کند. به نظرم اصل این نگاه غلط است و باید عوض شود چه در تریبون های نمازجمعه و چه در صداوسیما.

شورای نگهبان احمدی‎نژاد را برای ریاست جمهوری صالح نمی داند ولی رهبری ایشان را برای مجمع صالح می دانند. ممکن است نظر رهبری یک چیزی باشد و نظر شورای نگهبان یک چیز دیگر. نباید بگوییم که لزوما باید برهم منطبق باشند. رهبری از قدیم یک علاقه خاصی به آقای احمدی‌نژاد داشتند و ظاهرا همچنان هم این علاقه باقی مانده است.

نماز جمعه‌های ما نباید شبیه نمازجمعه‌های دورهبنی امیه و بنی عباس باشد که دستور و متنی را می دادند و همه باید همان را می‌گفتند!نمازجمعه شیعه نباید به این صورت باشد. امام جمعه‌ها باید نظرات خودشان را بدهند، البتهطبعا مصالح نظام را هم باید رعایت کنند. اگر سخنان امام جمعه حالت طبیعی داشته باشدو امام جمعه نظرات خودش و مردم را بگوید، خیلی مؤثرتر است تا اینکه مردم احساس کننددستوری از بالا می‌آید و ائمه جمعه حرف‌های کلیشه‌ای شبیه به هم می‎زنند. در حال حاضر روشن است که همه از یک مرکز دستور می‌گیرند ‎که این هفته باید علیه فلان شخص صحبت شودیا راجع به فلان موضوع. این امر استقلال ائمه جمعه را از بین می‌برد. البته ائمه جمعه‌ایهم داریم که حرف‎های خودشان را می‌زنند و مستقل هستند ولی تعدادشان کم است.

بازنشسته کردن برخی از این نیروهای مستقل از یکطرف و انتشار مواضع سیاسی یک طیف خاص از این تریبون از طرف دیگر، چقدر روی ارتباط مردمبا ائمه جمعه و اصل حضورشان در چنین جمع های مذهبی تاثیر می‎گذارد؟

طبیعی است وقتی شما افراد متفکر و باکیفیت را کنارمی‌گذارید، در ریزش مخاطبان هم تاثیر می‌گذارد. شخصیت ائمه جمعه و صحبت‎هایی که بیان می‌شود باید به شکلی باشد که اقشار مختلف مردم مایل به شرکتدر این مجامع باشند نه اینکه فقط یک قشر خاصی شرکت کنند و بقیه خیلی تمایلی به شرکتنداشته باشند. به نظرم این قابل اصلاح است و باید روش‎شان را تغییر دهند. هیچ اشکالی ندارد که در نمازجمعه انتقادی هم به دستگاه‌هایزیرمجموعه رهبری شود. در این صورت مردم یک حالت طبیعی احساس می کنند. باید از حالتمصنوعی خارج شویم. در صورت ادامه این روند اعتماد مردم کم می شود. چون احساس می کنندکه حرف دلشان گفته نمی‌شود و طبیعی است که کم کم فاصله بین مردم و نظام ایجاد می شود.

به نظرتان تریبون‎های نماز جمعه از دهه 60 که مثلا در پایتخت در اختیار چهره‌هایی چون مرحومطالقانی و مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، تا دهه کنونی، چه تفاوت‎هایی یافته است؟

در مجموع سطح خطبه‌ها پایین آمده و مسائل فکری واعتقادی و نیازهای روز جامعه کمتر مطرح می‌شود. دافعه خطبه‌ها بیشتر از جاذبه آنهاستو اصولاً دستوری بودن خطبه‌ها به این پایگاه مهم اجتماعی سیاسی اسلام ضربه زده است.باید از علمای بزرگ و مستقلی که زینتی برای این منصب هستند استفاده شود نه کسانی کهاین منصب زینتی برای آنهاست.

گاهی با یک پارادوکس رو به رو هستیم.مثلا اینکه برخی از چهره‎ها علی‎رغم اینکه پرونده‎های متعدد تخلف بر علیه شان وجود دارد همچنان فرصت استفاده از تریبون‎ها را دارد ولی برخي ديگر با اینکه سابقه محکومیت ندارد، با ممنوعیت‎هایی در همین زمینه روبروست. چطور می شود این پارادوکس را برای مردم توضیحداد؟

آنچه که مردم را خیلی ناراحت و بدبین می‌کند، همینتبعیض است. ولی اگر یک سختی‎هایی برای همه باشد، مردم تحمل می‌کنند. مثلا در مورد مسائل معیشتی اگرمردم احساس کنند چنانچه محرومیتی هست برای همه هست، خیلی راحت این را تحمل می کنندولی اگر احساس کردند که تبعیض وجود دارد و عده ای برخوردارند و عده ای محروم، اینجاستکه تحمل نمی کنند.

اصولگرایان باید جلساتی بگذارند و بگویند که اصلا برداشت‎شان از ولایت فقیه چیست؟ آیا می شود در جایی که نظر مخالف با ولی فقیه داریم، نظر خودمان را اعلام کنیم یا نه؟ خود رهبری می گوید هر کسی نظر مخالف دارد می تواند اعلام کند. ولی اینها کاسه های داغ تر از آش هستند و هیچوقت این کار را نمی کنند.

در مسائل قضایی و حقوق اجتماعی افراد جامعه هم همینطور است. اگر احساس کنند که تبعیضی وجود دارد، مثلا در مورد برخورد متفاوت با آقایانخاتمی و احمدی‌نژاد، نمی‌توانند این را بپذیرند. این موضوع به عملکرد قوه قضائیه برمی‎گردد. اگر قضات به دنبال این بروند که حق این آدم چیست و حکم واقعی وعادلانه صادر کنند، مردم به آنان اعتماد بیشتری می‎یابند. نه اینکه نگاه کنند که نظر مقامات عالی در مورد فلانی چیست و همانرا اجرا کنند. این روش منشأ تبعیض می‌شود.

البته قوه قضائیه برخی تصمیمات را به شورای عالیامنیت ملی منتسب می‌کند که مصوبه آن شورا بوده است.

این خلاف قانون اساسی است و ما اصلا چنین چیزی نداریم.اینکه یک موضوع قضایی را به شورای عالی امنیت ملی محول کنید که آنها تصمیم بگیرند ومجازات کنند، کاملا خلاف قانون اساسی است. اصلا شورای عالی امنیت ملی کارش این نیستکه برای افراد مجازات تعیین کند و بگوید که کسی باید حصر خانگی شود. البته در یک شرایطاضطراری در حالی که جامعه در حال آشوب است، در کشورهای دیگر هم این اتفاق می‌افتد وممکن است که رهبران را برای یک مدتی محدود کنند که از اطرافیانشان دور باشند تا اینشورش را کنترل کنند ولی وقتی کنترل شد دیگر شورای عالی امنیت ملی وظیفه‌ای ندارد وبقیه کار با قوه قضائیه است.

اگر بناست حصر ادامه پیدا کند، قوه قضائیه بایدنظر دهد و اگر باید مجازات سنگین‌تری هم باشد قوه قضائیه باید تصمیم بگیرد. تصمیمشهم باید بعد از طی روال قانونی اعم از تفهیم اتهام و صدور کیفر خواست و برگزاری دادگاهصالح علنی با حضور وکیل آنها و استماع دفاعیات آنها باشد. همچنین متهم حق درخواست تجدیدنظرداشته باشد و خلاصه باید مراحل قانونی خود را طی کند. علاوه بر این باید پرونده دوطرف ماجرا به طور همزمان رسیدگی شود. در این صورت جامعه نتیجه چنین دادگاهی را می‌پذیردولی اگر بدون طی این مسیر، بگوییم که اینها خائن بوده‌اند پس بنابراین باید از حقوقاجتماعی‌شان محروم شده و در حصر باشند و هر وقت دوست داشتیم بیرونشان می‌آوریم، اصلاقابل قبول نیست. یعنی در هیچ جای دنیا چنین چیزی قابل قبول نیست.

پیشنهاد شما برای حل این قضیه چیست؟ بالاخره پروندهمسائل سال 88 باید چه طوری تمام شود؟

به نظرم قوه قضائیه باید سال‎ها قبل این کار را می‌کرد. باید متهمان دو طرف را می‌خواست و دادگاه علنیتشکیل می‌داد و پرونده را می‌بستند ولی تا کنون کوتاهی شده و خلاف قانون اساسی عملشده است. اصلا چیزی به نام حصر خانگی نداریم که بدون حکم قضایی کسی را مجازات کنند.این کار خلاف قانون اساسی و غیر قابل دفاع است. به هر حال ماجرا باید به نحوی حل شود.به نظر من محصوران در طولانی کردن اعتراضات و استفاده دشمن دچار خطا شدند. همین هفتسال حصرِ بدتر از حبس را می‌توان به عنوان مجازات درنظر گرفت و مسئله را تمام کرد.

قانون اساسی خوبی داریم ولی دائما آن را دور می‌زنیم.درواقع همه حرفهای خوب را در قانون اساسی آورده‌ایم ولی نهادهایی مثل شورای عالی امنیتملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ویژه روحانیت و ... درست کرده‌ایم تا قانوناساسی و مجلس را دور بزنیم و کارهایی را که دوست داریم انجام دهیم. این قابل قبول نیستو باید درست شود. البته شورای عالی امنیت ملی در قانون اساسی وجود دارد ولی مسائل غیرمربوطرا به آن ارجاع می‌دهیم. اینها اشکالاتی است که در نظام ما وجود دارد و دستگاه‌ها کارخودشان را درست انجام نمی‌دهند و در وظایف یکدیگر دخالت می‌کنند.

بخشی از صحبت‎های شما به احضار طرفین مسائل 88 اشاره داشت. اما آقای احمدی‎نژاد با اینکه بر اساس برخی گزارشات مصوب مجلس و دیوان محاسبات متخلفشناخته شده‎اند، حتی در مورد همین پرونده‎ها هم به دادگاه نرفته است.

همان طور که گفتم این ایراد به قوه قضائیه وارداست که در مواردی استقلال کافی ندارد و این مشکل هست. مثلا وقتی می‌خواهند یکی از نزدیکانآقای احمدی نژاد را بازداشت کنند، به دنبال ایجاد تعادل می‎روند و همزمان فرد دیگری از طرف مقابل را هم بازداشت می‌کنند! برای همین،مردم احساس می‌کنند که این کارها خیلی واقعی نیست و نوعی بده بستان است، نه اجرای حقو عدالت.

درباره پسر من طوری گفتند که ایشان پست گرفته، انگار با شهردار جدید پست گرفته است! در حالی که این موضوع مربوط به دو سال پیش بود.. باید از مسئولان قبلی بپرسند که آیا فرد بهتری بوده و اگر بوده چرا ایشان را انتخاب کردند؟ این موضوع به من ربطی ندارد.

برخی معتقدند آقای احمدی‎نژاد درحال برنامه ریزی برای انتخابات آتی مجلس است. چقدر حضور دوبارهایشان را در فضای سیاسی و مدیریتی کشور جدی می‎دانید؟

بستگی به نظر آقای جنتی و شوراي نگهبان  دارد که بخواهد ایشان را رد یا تایید صلاحیت کند.اگر تایید کنند که ایشان می آید.

به نظرتان آقای احمدی‎نژاد همچنان محبوبیت لازم را دارد و چهره رای آوری است؟

اگر از گرمسار کاندیدا شوند رأی می‌آورند ولی اگراز تهران کاندیدا شوند معلوم نیست رأی بیاورند.

این  پارادوکس نیست که کسی که عضو مجمع تشخیصمصلحت نظام و منصوب رهبری باشد، چه آقای هاشمی باشد چه آقای احمدی‌نژاد و  از طرف شوراینگهبان رد صلاحیت می‌شود؟

این می‌تواند به معنی نظرات مختلف در درون نظامباشد. شورای نگهبان ایشان را برای ریاست جمهوری صالح نمی‌داند ولی رهبری ایشان را برایمجمع صالح می‌دانند. مثلا می‌گویند به خاطر تجربیاتی که در دوره ریاست جمهوری داشتهاز نظرات ایشان استفاده شود. بدون اینکه اتهاماتی که در مورد ایشان است، مورد توجهباشد. ممکن است مقداری سؤال برانگیز باشد ولی به نظرم فعلا مشکلی نیست. ممکن است نظررهبری یک چیز باشد و نظر شورای نگهبان چیز دیگر. نباید بگوییم که لزوما باید برهم منطبقباشند. رهبری از قدیم یک علاقه خاصی به آقای احمدی‌نژاد داشتند و ظاهراً همچنان اینعلاقه باقی مانده است.  محبت و علاقه را کارینمی‌توان کرد و یک امر درونی است. همان طور که علاقه ایشان به آقای حسین شریعتمداریباعث شده است که کیهان سبک ویژه خود را ادامه بدهد.

گریزی به بحث انتخابات بزنیم. در این دوره به غیراز آقای احمدی‎نژاد که رد صلاحیت شد، آقایان رئیسی و قالیباف و میرسلیم به عنوان نامزدهایاصولگرایان هم که تأیید شده بودند، نتوانستند رأی لازم را کسب کنند. سرنوشت آتی اینافراد را چگونه می‎بینید؟

من معتقدم که مدیران خودمان را نباید حذف کنیم.اگر کسی دو، سه تا نقطه منفی هم دارد یک طوری نباشد که او را تحقیر کنیم و اساساً ازگردونه نظام خارج کنیم. بالاخره نقاط مثبت افراد را هم باید در نظر بگیریم و آنجاییکه باید، از او تقدیر کنیم و حالت گروه گرایی و تعصب جناحی در کار نباشد.

آقای قالیباف مدیر قوی‎ای بوده و هست، ممکن است تخلفاتی هم داشته باشد. مثلا خود من نسبت بهمسئله بلندمرتبه سازی در تهران بارها به او انتقاد کردم. چون بسیاری از مشکلاتی کهامروز در تهران هست مخصوصا مسئله ترافیک، ناشی از همین نوع ساخت و ساز در تهران است.اگر ایشان چند تا نقطه ضعف داشته، چند تا نقطه قوت هم داشته و برای تهران زحمت کشیدهو کارهای مثبتی انجام داده. برای همین من در جلسة تقدیر از ایشان شرکت کردم.

نگاه توزیعی تریبون‌های حکومتی ما درست نیست. نگاهشان به شکلی است که اگر کسی در جایی انتقادی به نظام کرده باشد، باید در لیست سیاه قرار بگیرد و فقط کسانی باید از تریبون‎های عمومی حرف بزنند که هیچ انتقادی نداشته باشند.

آقای رئیسی را هم برای ریاست جمهوری چندان مناسبنمی‌دیدم. ضمن اینکه نظر من به تبع نظر شهید مطهری این است که روحانیون تا آنجا کهممکن است پست‌های اجرایی دولتی را اشغال نکنند مگر اضطراراً، یعنی در جایی که شخص غیرروحانی صالح برای آن وجود نداشته باشد.

حضور انتخاباتی آقای حسن روحانی تقریبا چنین شرایطیداشت. یعنی در سال 92 یا 96 کشور در شرایطی بود که مساوی یا بهتر از ایشان کسی نبود.ولی به طور کلی اگر رئیس جمهور غیرروحانی باشد، بهتر است تا روحانیون بیشتر به کاراصلی خودشان بپردازند. آقای رئیسی همین کاری که الان انجام می‌دهد کار بزرگی است ومطابق اطلاعات من در کارش موفق بوده است.

به نظرتان آقای قالیباف ظرفیت اینکه دور بعد نامزدانتخابات ریاست جمهوری شوند و رای بیاورند را دارند؟

الان زود است که در این‎باره اظهارنظر کنیم. این بستگی به شرایط آن روز و نظر مردم دارد.

پس از انتخابات این دوره، ضرورت حفظ 16 میلیون رایآقای رئیسی به عنوان پشتوانه آرای اصولگراها مطرح شد. حتی این تصور ایجاد شده بود کهآقای رئیسی لیدری جریان اصولگرا را عهده دار شود. نظر شما چیست؟

من خیلی در متن جریانات سیاسی نیستم چه در اصولگراهاو چه در اصلاح طلب ها. لذا این را باید از خود اصولگراها که در متن قضایا هستند بپرسید.اگر جریان اصوگرایی به طور کلی یک اصلاحاتی در خودش انجام ندهد، هر کسی که می خواهدرهبر و راس آنها باشد راه به جایی نمی‌برند. تا زمانی که آنها در بعضی مسائل حالت دگمو بسته‌ای دارند نمی‌توانند یک پایگاه اجتماعی قابل توجه پیدا کنند.

اصولگرایان اگر دولتی در راستای گرایش آنها باشد،از او انتقاد نمی‌کنند و کارهایش را توجیه می‌کنند ولی اگر در نقطه مقابلشان باشد،با بدترین روشها به او حمله می کنند و از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدفشان استفادهمی‌کنند. ضمن اینکه در مورد دستگاه های نهادهای زیرمجموعه رهبری به هیچ وجه انتقادنمی‌کنند و اصلا این را جایز نمی دانند. یعنی فکر می کنند که اگر یک انتقادی از دستگاههای زیرمجموعه ایشان داشته باشند، یا حتی از خود ایشان، خلاف اصل ولایت فقیه است. درصورتی که این طور نیست و هرجا انتقادی دیدیم و نظر مخالفی داشتیم باید بتوانیم بیانکنیم، همان طور که مقام رهبری بر آزاد بودن اظهارنظر مخالف نظر ایشان تأکید کرده‌اند.همین حالت دُگم بودن و بسته بودن اینها نسبت به اصل ولایت فقیه و زیرمجموعه ولی فقیهباعث شده که گروه زیادی از مردم از اینها گریزان باشند. یعنی احساس می‌کنند که اینهایک آدم‌های کلیشه‎ای هستند که از یک طرف فقط باید از یک بخشی از نظام تعریف و تمجید کنندو از طرف دیگر اگر دولتی هم‎راستای آنها نبود با بدترین روشها به او حمله کنند.

چنین رویکردی برای مردم مقبول نیست. بیشتر یک حالتمصنوعی دارد. مردم کسانی را دوست دارند که دنبال حق، حقیقت و عدالت باشند و حرف دلآنها را بزنند و واقعیت را بگویند در هر جا که باشد، از زیرمجموعه رهبری گرفته تا دولت‎ها؛ لذا تا اصولگرایان اصلاحی در کار خودشان انجام ندهند، همین مشکلاترا خواهند داشت و در انتخابات ها باز هم شکست می خورند.

پیشنهادات اصلاحی و یا تغییر ساختاری میان اصولگرایانزیاد مطرح می‎شود. نمونه‎هایی مثل سخنان شما یا پیشنهاد نو اصولگرایی آقای قالیباف و تغییر شاکلهجمنا و دموکراتیک شدن آن. به نظرتان این پیشنهادات چقدر مورد استقبال اصولگرایان قرارگرفته است؟

اینها تا برداشت‎های خودشان را از بعضی اصول تغییر ندهند، هیچ پیشرفتی نخواهند داشت. مثلاباید برداشت خودشان را از اصل ولایت فقیه اصلاح کرده و برداشت درستی داشته باشند. همینطور برداشت غلط از مسئله آزادی بیان یا برداشت غلط از موضوع حفظ نظام که فکر می‌کنندبرای حفظ نظام هر کاری می‌توانیم بکنیم و دست به هر کار خلافی می‌توانیم بزنیم، دروغمی‌توانیم بگوییم و از هر وسیله‌ای می‌توانیم استفاده کنیم. این موارد دست و بال اینهارا بسته و اینها را تبدیل به یک گروه جامد کرده است. درحالی که باید این روش را تغییردهند و لازمه آن این است که بیایند و بحث کنند، یعنی باید یک مقدار بحثهای نظری و تئوریبین خودشان داشته باشند.

آنها باید جلساتی بگذارند و بگویند که اصلا برداشت‎شان از ولایت فقیه چیست؟ آیا می‌شود در جایی که نظر مخالف با ولی فقیهداریم، نظر خودمان را اعلام کنیم یا نه؟ خود رهبری می‌گوید هر کسی نظر مخالف دارد می‌توانداعلام کند. ولی اینها کاسه‌های داغ‌تر از آش هستند و هیچ‌وقت این کار را نمی کنند.همین طور از دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری آیا می‌توان انتقاد کرد و ایراد گرفت، می‌شودتحقیق و تفحص کرد؟ اصولگرایان باید در مورد این مسائل بنشینند و بحث کنند. آیا تا بهحال شده که اصولگرایان نسبت به بعضی نهادهای امنیتی انتقاد کنند که چرا برخی کارهارا می‌کنند؟ چرا کسی را که دوتابعیتی است در بدو ورود به ایران بازداشت می‌کنند درحالیکه می‌دانند چیز خاصی نیست ولی عنوان جاسوسی برایش درست می‌کنند تا بعد یک جایی امتیازبگیرند. مثل داستان اخیر آقای امیر حکمتی که دوتابعیتی بود و ظاهرا سال 93 وارد ایرانو بازداشت می‌شود و محاکمه اش می‌کنند؛ در ابتدا به اعدام و بعد از مدتی به 10 سالزندان محکوم می‎شود و بعد از امضای برجام در مقابل پولهایی که از آمریکا گرفتیم او وچند نفر دیگر را آزاد کردند. بعد ایشان به آمریکا رفت و از ایران شکایت کرد که مرا80 روز در انفرادی نگه داشتند و تحت فشار روحی و جسمی قرار گرفتم. در نتیجه ایران بهپرداخت 65 میلیون دلار محکوم و جریمه شد. یعنی این مبلغ را از اموال ما برداشت می‌کنندو به شاکی می‌دهند. خب، اگر واقعا ایشان جاسوس و محکوم به اعدام یا 10 سال زندان بودهو این داستان واقعی است؛ خب باید احکام صادره درباره او اجرا شود، چرا در عوض این کار،معامله می‌کنند؟ اگر اتهامات او دروغ است، چرا این کارها را انجام می دهند و گروگان‌گیریمی‌کنند و باعث می‌شوند چنین هزینه گزافی به بیت‌المال تحمیل شود.

اگر بناست حصر ادامه پیدا کند، قوه قضائیه باید نظر دهد و اگر باید مجازات سنگین تری هم باشد قوه قضائیه باید تصمیم بگیرد. تصمیمش هم باید بعد از طی روال قانونی اعم از صدور درخواست، برگزاری دادگاه صالح علنی و بررسی تمامی ابعاد موضوع باشد و متهم هم حق دفاع از خودش را با انتخاب وکیل داشته باشد.اینها روشهای غلطی است که اسلامی هم نیست. سیرهپیغمبر و حضرت امیر هم چنین چیزی نبوده که از هر وسیله‌ای برای پیشبرد اهدافمان استفادهکنیم. آیا تاکنون شده که یکی از اصولگرایان از این کارها انتقاد کند؟! اینها می‌گویندهر کاری در نظام انجام می‌شود، درست است. هر کاری در دستگاه‌های ذیل ولایت فقیه انجاممی‌شود، همه درست است و همان کاری است که باید می شده و هر کاری هم که انجام نمی شودهمان کاری است که نباید می‌شده! و فقط به دولتی که در جهت آنها نباشد حمله می‌کنندوالا کاری به بقیه مسائل ندارند. هر مقدار حقوق مردم پایمال شود، مهم نیست. اینها روش‎شان این است و می گویند ما اصولگراییم درحالی که برخی از آنها صداقت ندارندو اصولگرا نیستند. چون اصولگرا در همه جا باید پایبند اصول باشد.

گفتید در جریان تصمیمات داخلی جریانات سیاسی نیستید.اما حتما درباره احتمال نقض ائتلاف بین اصلاح طلبان و اعتدالیون شنیده‎اید. به نظرتان اگر این ائتلاف ادامه پیدا نکند، چه آسیب‎هایی ممکن است متوجه جریان اصلاح طلب شود؟

به عملکردشان در این دو سال و نیم باقیمانده تاانتخابات سال 98 بستگی دارد که چه مقدار با صداقت عمل کنند و دنبال حق و عدالت باشندو چه مقدار دنبال گرفتن پست و مقام باشند. به نظرم اتحاد معتدل ها اعم از اصولگرا واصلاح طلب، پدیده مبارکی است و باید ادامه داشته باشد و نباید بین اصول‌گرا و اصلاح‌طلبدیوار بکشیم.

تعبیر اتحاد بین اصلاح طلب و اعتدالیون را قبولندارم بلکه باید بگوییم ائتلاف معتدل‌ها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب. این باید برقرارباشد و ادامه پیدا کند که به نظرم قابل ادامه هم هست. یعنی ملاک اعتدال است نه اصول‌گرابودن یا اصلاح‌طلب بودن. بالاخره فطرت انسانها این را می‌پذیرد و همان طور که گفتمبستگی به رفتار ما طی سالهای آینده دارد.

شما می‌گویید نباید میان این دو جریان دیوار کشیداما مجموع نیروهای اصولگرا و اصلاح طلب طیف خیلی بزرگی را ایجاد می‌کند که نظرات ازصفر تا صد و متفاوت است و تضاد ایجاد می‌شود. مثلا در مورد حقوق شهروندی و مسائل اجتماعیکه مطرح می‌شود یک طیف کاملا موافق حقوق شهروندی و یک طیف قائل به مقایسه می‌شوند.

اصلا فرق اصولگراها و اصلاح طلب‎ها در این است که اصولگراها به حقوق شهروندی و آزادی بیان و حقوق بشرخیلی اهمیت نمی دهند. ولی در بین خود اصولگراها، معتدل‎هایشان، آدم‌هایی هستند که به این امور تا حد قابل قبولی اهمیت می‌دهند.اما همه شان اینطور نیستند.

از آن طرف اصلاح طلب‌ها هم تفاوتشان با اصولگراهادر این است که توجه‌شان بیشتر به بحث‎هایی نظیر حقوق شهروندی، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی است و توجهلازم را به احکام اسلامی ندارند و یک جاهایی قائل به تساهل و تسامح هستند. باز در بیناصلاح‎طلب‌ها هم افرادیداریم که به این شدت اینطور نیستند. یعنی باز اینها هم نسبت به مسائلی مثل حجاب حساسهستند. این است که معتدل های دو گروه می توانند به هم نزدیک باشند و یک نوع اتحادیرا ایجاد کنند. همان طور که در انتخابات 92 و 96 تقریبا همین اتفاق افتاد.

یعنی به نظر شما اصلاح‌طلبان و اصولگرایان بایدمانیفستی داشته باشند که براساس آن حرکت کنند؟

بله، اگر این محقق بشود که خیلی خوب است. امیدوارمکه چنین اتفاقی بیفتد و حزبی تشکیل شود که در برگیرنده همه اینها شود و بر اساس مرامنامهو اساسنامه‌اش معتدل‌های هر دو گروه را جذب کند و تندروهای دو طرف را دفع کند. به نظرماین ایده می تواند موفق باشد و یک تحولی در فضای سیاسی کشور ایجاد کند. در واقع یکگروه اصول‌گرای اصلاح‌طلب تشکیل خواهد شد. اساسا این دو از هم تفکیک ناپذیرند چون یکیاز اصول اصول‌گرایی اصلاح‌طلبی است و هر اصلاح‌طلبی هم اصلاح خود را در چارچوب اصولیانجام می‌دهد.

چقدر شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان یا جمناتوانستند این تئوری را در طیف خودشان عملی کنند؟

اینها نمی توانند چون اصلا قائل به اتحاد اصلاحطلب و اصولگرا نیستند. جمنا اصلاح طلب ها را قبول ندارد و حتی ممکن است برخی از آنانرا منحرف و ضد ولایت بدانند. اصلاح طلبان هم آنها را قبول ندارند یعنی قائل به اتحادبا اصولگراها نیستند. ولی روش درست این است که معتدل‌های اینها با هم متحد شوند و محور،اعتدال باشد نه اصولگرایی یا اصلاح طلبی. افرادی که هم اصولگرا هستند و هم اصلاح طلبو هم معتدل، دور هم جمع شوند. اتفاقی که به صورت نانوشته در سالهای 92 و 96 افتاد،به نظرم قابل ادامه است.

برخی محدودیت ها برای اصلاح طلب‌ها منجر به ورودچهره‎های جدید در لیستانتخاباتی مجلس آنها شد که بعضا پس از ورود به مجلس اعتقادی به این جریان نداشتند.آدم‎هایی که هویت مشخصیندارند چقدر می توانند اهداف یک جریان را پیش ببرند؟

اینکه برخی با یک لیستی وارد مجلس می‌شوند و بعدممکن است که تا حدودی تغییر روش دهند، ناشی از این است که از آینده خودشان ممکن استهراس داشته باشند. مثلا فکر می‌کنند اگر همچنان در فراکسیون امید بمانند ممکن است برایدوره‌های بعدی مجلس رد صلاحیت شوند. یعنی عقیده‌اش عوض نشده و همان آدم است و واقعاهم همان افکار را دارد ولی با خودش محاسبه می‌کند که اگر در این موقعیت باشد، فرداممکن است همین را بهانه کرده و او را رد کنند، لذا مثلا به فراکسیون مستقلان می‌روندولی دلش نزد فراکسیون امید است. این، کار درستی نیست و من آن را نمی‌پسندم و اخلاقینمی‌دانم که کسی در یک لیستی باشد و بعد رها کند و برود.

بازگشت دوباره احمدی‎نژاد به عرصه سیاست بستگی به نظر آقای جنتی دارد که بخواهد ایشان را رد یا تائید صلاحیت کند.

مثلا خود من در لیست امید بودم. آنها خودشان اسممرا گذاشتند و من هیچ درخواستی نکردم. اصلا من اصلاح طلب اصطلاحی نیستم و همه می‌دانند.بعد که وارد مجلس شدیم، من می‌توانستم بیرون بیایم و فراکسیون مجزایی تشکیل دهم. مراجعاتزیادی هم در این باره به من شد ولی معتقد بودم که اخلاقا این کار خوب نیست. حالا کهدر این فهرست بودم نباید به محض ورود به مجلس از آن جدا شوم، لذا تصمیم گرفتم که همانجا بمانم. ولی برخی افراد بودند که اسم شان را به زور در لیست قرار دادند یعنی با فشارهایمختلف از جاهای مختلف اسم شان را در لیست امید قرار دادند و رای آوردند. اما به محضورود به مجلس جدا شدند، که این کار به نظرم اخلاقی نبود.

از طرفی در این فضا یک سری از چهره‌های جدید بهعرصه معرفی می‎شوند که بعضا آقازاده هستند و این هم اختلاف برانگیز است. مشخصا مدپیتی ش سه تا از نمایندگان مجلس به این مسئله اعتراض داشتند. این مسئله چه عواقبی می‌تواندداشته باشد؟

در مورد آقازاده ها باید بگویم که این دیگر به نظرمردم بستگی دارد. اگر مردم به یک کسی رای می دهند و می دانند که فرزند فلان مقام است،نشان می دهد که مقبول مردم است و ما نمی‌توانیم بگوییم که چون فرزند شخصیتی بوده پسنباید به عرصه سیاسی کشور بیاید. ضمن اینکه فقط در تهران مردم به لیست رای می‌دهندو در شهرستان‌ها مردم افراد را می‌شناسند و خیلی به لیست کاری ندارند.

چندی پیش آقای بهمنی مهمان ما بودند و گفتند کهآنقدر به من فشار آمده که اصلا پسرم می‌خواهد فامیلی خودش را عوض کند یا مثلا آقایلاهوتی گفته بودند که اگر یک نفر مسئول شود آیا فرزندانش حق ندارند حتی کارمند شوند؟!واکنش ها مختلف است. یا از آن طرف آقای وکیلی می گوید که اصلا مخالف ورود فرزندش بهوزارت نفت بوده است. آیا به خود شما انتقادی نکردند؟ چون در فضای مجازی در مورد پسرشما هم مسائلی مطرح شده بود.

البته شما خبرنگاران هم به این مسئله دامن می‌زنیدو دنبال این گونه مسائل جنجالی هستید. درباره پسر من طوری گفتند که ایشان پست گرفتهکه گویی از شهردار جدید پست گرفته است! در حالی که این موضوع مربوط به دو سال پیش بودکه او در شهرداری مشغول شده ضمن اینکه سابقه کار مناسب هم داشته و قبلا در وزارت راهبوده است، تحصیلاتش هم فوق لیسانس شهرسازی است. مدتی هم در شهرداری مشاور بوده و حدوددو سال پیش معاون عمرانی منطقه 17 تهران شد که منطقه محرومی است و کار در آنجا سختاست.

من هیچ دخالتی نداشتم. اگر کسی اعتراض دارد به منربطی ندارد. باید از مسئولان قبلی بپرسند که آیا در آن زمان فرد بهتری بوده و اگر بودهچرا ایشان را گذاشته‌اند؟ من تلاشی نکردم که او در چنین جایی قرار بگیرد.

راجع به نایب رئیسی مجلس مقایسه‌ای در فضای رسانه‌ایبین شما و آقای پزشکیان از یک طرف با آقایان باهنر و ابوترابی از طرف دیگر می‌شود.می‌گویند که آقای ابوترابی یک قدرت معنوی داشت و می‌توانست نمایندگان را با خودش همراهکند. آقای باهنر هم که به «لابی‌من» بودن معروف بودند. آقای مطهری و  آقای پزشکیان چه نسبتی با پیشینیان خودشان در اینجایگاه دارند؟ مشخصا در انتخابات هیات رئیسه چقدر توانستید از قدرت لابی خود استفادهکنید؟

البته ضرورت ندارد که بین نواب رئیس فعلی و قبلینسبتی وجود داشته باشد. هرکسی تیپ خودش و شخصیت خاص خودش را دارد؛ آقای پزشکیان بهشکلی و من هم به شکلی. قبل از ما هم آقایان ابوترابی و باهنر تیپ خودشان بودند.

من خیلی بلد نیستم که لابی کنم. هرچند در انتخاباتهیات رئیسه در ابتدای مجلس دهم در این حد که برگه‌ای حاوی کارنامه خودم را توزیع کنمانجام دادم. البته نمایندگان شناخت قبلی از ما داشتند. اما در ابتدای سال دوم طبعانمایندگان شناخت بیشتری پیدا کرده بودند. رأی من 30 تا اضافه شد و آقای پزشکیان هم21 رأی اضافه تر از دور قبل آوردند. اما هر دو ما تلاش ویژه‌ای واقعا نکردیم.

نسبت‌تان با فراکسیون ولایی و بخشی از جبهه پایداریکه همچنان در مجلس است، چگونه است؟

رابطه‎ام با اینها خوب است. اینها در اصل ما را جزو خودشان می دانند. یعنی بازهم ما را اصولگرا می دانند و از اکثر مواضع فرهنگی ما حمایت می کنند. فراکسیون مستقلها هم همین طور، من را از خودشان می‌دانند. در ابتدا هم می‌گفتند که شما بیا این فراکسیونرا تشکیل بده که من گفتم این کار فعلاً اخلاقی نیست. لذا رابطه من با هر سه فراکسیونخوب است و اصلا من خودم را فراجناحی می دانم که در هیچ قالب خاصی جا نمی گیرم.

نظر شما راجع به اظهارات اخير آقای ترامپ چیست؟

به نظر من عملا آثار زیادی ندارد. حرفهای او نشانهضعف او بود. آمریکا از قدرت و نفوذ ایران در خاورمیانه به شدت نگران است و می‌خواهدبه شکلی جلوی آن را بگیرد. از طرفی می‌خواهد با فشار آوردن به ایران کاری کند که ایراناولین خارج‌شونده از برجام باشد تا آنها هم خارج شوند. همچنین ترامپ با این حرفهایشمی‌خواهد نشان دهد که من بر سر تعهداتم در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هستم. همان‌طورکه قول لغو طرح بهداشت عمومی اوباما را داده بود و آن را به کنگره فرستاد، تعیین تکلیفبرجام را هم به عهده کنگره گذاشته است که بعید است به نقطه تعیین‌کننده‌ای برسد.

حضور انتخاباتی آقای حسن روحانی در سال 92 یا 96 در شرایطی بود که بهتر از ایشان کسی نبود. ولی به طور کلی اگر رئیس جمهور غیرروحانی باشد، بهتر است. روحانیون بیشتر به کار اصلی خودشان برسند، بهتر است.

این موضوع آمریکا نشانه قدرت ایران و مفید بودنبرجام برای ایران است. ایران کاری کرد که برای اولین بار در یک مسئله مهم جهانی بیناروپا و آمریکا اختلاف افتاد در حالی که تا چند سال پیش آنها به راحتی اجماع به اصطلاحجهانی ایجاد می‌کردند. به هرحال چندان جای نگرانی نیست و باید منتظر رفتار کنگره در60 روز آینده و میزان ثبات قدم اروپا باشیم.

نظر شما راجع به تغییر نظام ریاستی به پارلمانیچیست؟

این کار را به صلاح نمی‌دانم و در واقع موجب کاهشنقش مردم در سرنوشت‌شان خواهد شد. با توجه به نظارت استصوابی شورای نگهبان، مجلس رابه گونه‌ای می‌چینند که از قبل رئیس‌جمهور هم مشخص باشد . در واقع سرنوشت کشور به دستآقای جنتی می‌افتد.

45172727

اصلاح اینها باشند اینکه خودشان شورای رهبری ادامه قانون سیاسی مسائل اصولگرا البته موضوع اساسی احساس قضائیه نباید ندارد اصولگرایان انتقادی شیراز دادگاه انتخابات مجازات ایجاد اصولگراها داریم ولایت انتقاد جریان تغییر دنبال تهران افراد بگوییم مسئله کسانی ریاست گرفته اعلام جمهوری بگیرد ندارند استفاده دستور فراکسیون احمدی‎نژاد همچنان مخالف نگهبان رئیسی سخنرانی بزنند تصمیم امنیت داشتند بستگی دانند صلاحیت چیست؟ زیرمجموعه آمریکا نظرتان برداشت علاقه بیشتر نظرات نیستند عنوان آمران طلبان مقدار محکوم متفاوت جامعه شهروندی احمدی‌نژاد مربوط نداشته نیستم مختلف نمازجمعه عمومی ماجرا می‌کند درباره تریبون‌های قالیباف می‌دانند بازداشت دولتی ماجرای پزشکیان باهنر اتحاد اتفاق طبیعی بالاخره تشکیل افتاد مقابل اجتماعی اعتدالیون پارادوکس اعتراض بگویند انتخاباتی برگزاری نمایندگان پرونده دادند می‌توانیم آزادی پيگيري مطهری خطبه‌ها قضایی روحانیون گفتند عدالت نباشد کنگره توزیع تاکنون کارها افرادی واقعی وسیله‌ای تصمیمات قانونی بنابراین بزنیم غیرروحانی خودمان مسئولان محاکمه اتفاقی تریبون‎های توانند ائتلاف جریانات آقایان می‌شوند سياسي ابوترابی درخواست آینده کنند؟ نتیجه معتدل فرهنگی مواضع نگران می‌دهد دارند بدترین بزرگی اصلاح‌طلبی دارند؟ میلیون جمهور اضافه اظهارنظر ضرورت معتدل‌های اهمیت ترامپ تقدیر چگونه سرنوشت مسائلی مشخصا اینطور چندان فرزند اصلاح‌طلب روحانی تقریبا اعتدال رفتار سالهای می‌خواهد شرایطی شهرداری می‌کنند؟ دوتابعیتی داستان دستگاه‌های آوردند لیستی درحالی ابتدا اعدام گرفتم نکردم می‌دهند شناخت واقعا منطقه برجام درستی رئیسه زیادی مقبول اخلاقی آقازاده ابتدای روشها نهادهای اصلاحی ندهند احکام اصولگرایی طلب‌ها می‎شود اسلامی صداقت پیشنهادات اختلاف محروم کارهایی ظاهراً بیاید مقامات روحانیت انقلاب درواقع حرف‌های آورده‌ایم نهادهایی صداوسیما مساجد تریبون لزوما ظاهرا مانده مقابلشان گذاشته نگاهشان تعریف دیگری هم‎راستای دائما چهره‌های کرده‌اند شکایت زندان پیگیری کردیم دادستان حکومتی دوباره شوراي گزارش حادثه استان جاهایی مطهري پشتوانه برخورد معمولا نمايندگان نزدیک فرودگاه موارد می‌گفتند سخنان بناست همچنین همزمان داشتیم کنترل می‌افتد نداریم کاملا تعیین خانگی پیشنهاد می‌توان تایید کاندیدا بیاورند می‌گویند بخواهد بهتری حرفهای ایراد شهردار بپرسند بیشتری نمی‌توانند روش‎شان جلسات حالتمصنوعی اعتماد شخصیت تاثیر بگوید استقلال مستقل نیروهای هاشمی مجموع بگذارند برداشت‎شان تواند همینطور جلساتی تبعیض پایگاه زینتی سابقه برانگیز