برگزیده ها

مازندمجلس: رسول منتجب‌‌نيا، قائم‌مقام دبيركل حزب اعتماد ملي معتقد است جريان اصلاحات متكي به شخص نيست.

مازندمجلس: او مي‌گويد نسل اول اصلاحات در حال بازنشسته شدن است و بايد تجربيات خود را در اختيار نسل دوم و سوم قرار دهد و بزرگان نبايد در واگذار كردن تجربيات خود به جوانان بخيل باشند. 
منتجب‌نيا درباره حضور برخي افراد كم نام و نشان اصلاح‌طلب در كرسي‌هاي اجرايي مي‌گويد: «در انتخابات‌هاي اخير بنا به شرايط پيش آمده براي جريان اصلاحات از افراد گمنام‌تري در ليست‌ها استفاده كرديم. اين افراد بايد با استفاده از خلاقيت و تركيب آن با تجربيات افراد ريشه‌دار، انديشه اصلاح‌طلبي را بارور كنند.»
طي ساليان اخير اتفاقاتي افتاده كه منجر به خداحافظي دايمي برخي اشخاص اصلاح‌طلب از جريان حاكميت شده است. كنش اصلاح‌طلبانه اين افراد در اين شرايط چگونه بايد باشد؟
جريان اصلاحات يك انديشه و تفكر است نه يك حزب. شايد يك حزب با كناره‌گيري يك فرد يا فوت او متلاشي شود اما اصلاحات اينگونه نيست. اصلاحات يك جريان است و جريانات سياسي متكي به افراد نيستند. اصلاحات يك فكر و انديشه دايمي است كه قائم به فرد نيست. اين جريان، يك نوع بينش، فكر و انديشه زلال نسبت به مديريت كشور و مسائل سياسي، اجتماعي و فرهنگي است و اين بينش به تفكر افراد وابسته نيست. بايد توجه داشت كه افراد ريشه‌دار در به وجود آمدن اين تفكر نقش ويژه و موثري داشتند و اين افراد مشخصا نقش تكيه‌گاه را براي جريانات مختلف ايفا مي‌كنند اما بايد به اين موضوع توجه داشت كه هر فردي براي مدت مشخصي توانايي فعاليت سياسي و اجتماعي دارد؛ همچنين مدت زمان زندگي يك فرد محدود است بنابراين نبايد جريان و انديشه را به افراد وابسته كرد. 
همراه با بازنشسته شدن يا فوت اين اشخاص، تجربيات آنها مانند ميراث در اختيار نسل بعد قرار مي‌گيرد. وظيفه نسل جوان در چنين شرايطي آن است كه با انرژي و انگيزه خود از تحريف و استحاله اصولي كه توسط بزرگان طراحي شده است، جلو‌گيري كنند. نسل اول انقلاب اين روز‌ها پير و فرتوت شده و ديگر توان فعاليت اجرايي ندارند از اين رو نسل دوم اصلاح‌طلبان انقلابي جايگزين اين افراد شده است و بار سنگين مسووليت را اين روزها نسل دوم اصلاح‌طلبان به دوش مي‌كشند. در كنار نسل دوم، نسل سوم نيز ظهور كرده است. نسل سوم با انرژي، پويايي و خلاقيت در كنار نسل دوم قرار گرفته است و اين موضوع مهم در جريان اصلاحات را بايد به فال نيك گرفت. اگر روزي فرا رسد كه نسل اول و دوم ديگر توانايي حضور در صحنه را نداشتند، اين به آن معنا نيست كه نسل سوم آنها را حذف بلكه نسل سوم بايد از تجربيات دو نسل گذشته استفاده كند. مهم‌ترين كنش سياسي نسل اول و دوم اصلاحات واگذاري تجربه به نسل سوم است. بايد تمام اندوخته‌هاي علمي، اجتماعي، سياسي و تجربي اين دو نسل تجميع شده و در اختيار نسل جوان كه انرژي بيشتري دارند قرار گيرد. يعني ما بايد يك آميزه‌اي از توان، قدرت، نشاط جواني و تجربيات افراد مسن و سابقه‌دار تهيه كنيم تا بشود اين مسير را دنبال كرد. چنين وضعيتي بايد به وجود‌ آيد تا از افراد در جايگاه خودشان استفاده شود.
يعني مهم‌ترين وظيفه افرادي كه از جريان حاكميت دور شده‌اند انتقال تجربه به نسل جوان است؟
دقيقا؛ اين عزيزان بايد علاوه بر پرورش نيرو‌هاي جوان و با انگيزه، تجربيات ارزشمند خود كه شامل رمز‌هاي پيروزي و موفقيت و همچنين اشتباهاتي كه سبب شكست در برخي مقاطع شده است را در اختيار جوانان قرار دهند. نسل اول نبايد در واگذاري تجربيات خود بخل بورزد و همچنين نسل جوان نبايد خود را از اين تجربيات بي‌نياز بداند كه اين دو عامل سبب ايجاد بحران در جريان اصلاحات خواهد شد.
در دهه ٩٠ شاهد حضور برخي چهره‌هاي گمنام در انتخابات‌ مجلس و شوراي شهر بوديم كه با حضور در ليست اميد اصلاح‌طلبان توانستند به كرسي‌هاي اجرايي دست پيدا كنند. كنش اصلاح‌طلبانه اين افراد چگونه بايد باشد؟
در انتخابات‌هاي اخير بنا به شرايط پيش آمده براي جريان اصلاحات، برخي افراد كمتر شناخته‌شده توانستند با اعتماد مردم به كرسي‌هاي اجرايي دست پيدا كنند. اين افراد كه داراي تفكرات اصلاح‌طلبي نيز هستند، بي‌نياز از تجربه نيستند. همچنين اين افراد بايد با استفاده از خلاقيت و تركيب آن با تجربيات افراد ريشه دار، انديشه اصلاح‌طلبي را بارور كنند. مهم‌ترين وظيفه افراد اصلاح‌طلبي كه امروز مسوول هستند گسترش و بارور كردن اصلاح‌طلبي است تا ‌اين جريان بتواند چون گذشته، پويا و شاداب به فعاليت خود ادامه دهد.
اين روز‌ها احزاب كمي منفعل شده‌اند. با توجه به سفارش شما به تربيت نيرو‌هاي جوان، نقش احزاب در اين كادر‌سازي چيست؟
كادر‌سازي يك زماني در حكومت رخ مي‌دهدكه موضوع متفاوتي است. يك زماني كادر‌سازي در متن جامعه و بدون تكيه بر امكانات عمومي، حكومتي و دولتي رخ مي‌دهد كه اين مهم وظيفه احزاب است. مهم‌ترين وظيفه احزاب يافتن، تربيت كردن و بارور كردن نيرو‌هاي جوان است كه اين موضوع همان كادرسازي است. احزاب بايد روز به روز خود را تقويت كنند. اگز احزاب قوي باشند مي‌توانند تبديل به دولت در سايه شوند. اين نقش به دولت‌ها نيز كمك خواهد كرد و دولت‌ها مي‌توانند از احزاب به عنوان بازوي اجرايي خود كمك گيرند. احزاب نبايد تبديل به ستاد انتخاباتي شوند و مردم در جامعه متصور شوند كه احزاب فقط كاركرد انتخاباتي دارند. اين رويه‌اي كه احزاب در پيش گرفته‌اند غلط است و بايد اصلاح شود. حاكميت نبايد تشكل‌هاي مردمي يا سازمان‌هاي مردم نهاد را جايگزين حزب كند بلكه بايد با فراهم كردن شرايط به تقويت احزاب كمك كند. حزب بايد مانند يك كارخانه مولد نيرو توليد كرده و آن را تربيت كند تا بتوان از اين افراد تربيت شده در مقام‌هاي اجرايي و سپهر سياسي كشور استفاده كرد.
افراد احزاب تجربيات اصلاحات جريان اجرايي انديشه استفاده سياسي نبايد اصلاح‌طلبي وظيفه بارور موضوع همچنين اختيار مهم‌ترين تربيت شرايط فعاليت نيرو‌هاي كرسي‌هاي اجتماعي تجربه حاكميت اصلاح‌طلبان انرژي خلاقيت تبديل جايگزين انتخاباتي واگذاري گذشته دولت‌ها شده‌اند كادر‌سازي زماني جامعه مي‌توانند توانستند تقويت بي‌نياز دارند توانايي تركيب ريشه‌دار مي‌گويد دايمي بازنشسته انتخابات‌هاي باشند اصلاح‌طلب بزرگان اشخاص اصلاح‌طلبانه جوانان مانند انگيزه وابسته نيستند چگونه جريانات انتقال روز‌ها