اختصاصی مازندمجلس:آقای دکتر روحانی! ما به شما رأی دادیم و از شما انتظار داریم به خواستههای ما توجه کنید و نماینده ما در اجرای امور باشید و این حق ماست. صادقانه اینکه گزینهای بهتر از شما پیش روی ما نبود، ولی شما این فرصت را دارید که به مردم آرامشی بدهید که فکر کنند به هرحال، هستند کسانیکه با عقل و تدبیر حکومت می کنند و قدری این تلاطم بیاعتمادی به مسئولین را کاهش دهید.
شاید در ابتدا قصدتان واقعا تفکر محیط زیستی بوده و رئیسی هم در سازمان مربوطه گذاشتید که این دغدغه را داشت، ولی با گذشت زمان احساس کردید که رعایت اصول زیست محیطی گاهی دستتان را می بندد و پروژههای ارگانهای دیگر دچار اشکالاتی می شود. متأسفانه در انتخاب بین محیط زیست پایدار هزینه بر و بی صدا، با پروژه ها و آدمهای پولدار پرصدا، ظاهرا شق دوم را برگزیده اید. اینجاست که می گویند "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها".
فراموش نکنیم اینکه مسیر کشورهای توسعه یافته، ابتدا توجه به توسعه بوده و سپس با پشتوانه مالی به کمک منابع طبیعی شتافته اند؛ مسیری نیست که برای همه قابل پیمودن باشد. منابع طبیعی در هیچیک از کشورهای توسعه یافته در مرز انحطاط نبود و بازسازی تخریبها ممکن بود ولی در ایران اینطور نیست. منابع طبیعی در کشور ما در مرز انحطاط است، اگر نگویم که از مرز هم گذشته است، و اگر چنین پیش برود بازگشتی برای آن نیست. شاید هنوز باشند کسانی که اهمیت آنرا ندانند ولی شما باید بدانید که قهر طبیعت چه بلایی برای ملت و دولت است.
شما باید بدانید که پس از نوشیدن آخرین جرعه آب، خوردن آخرین کیسه گندم و تنفس آخرین هوای باقیمانده برای یک ملت، چه اتفاقی رقم خواهد خورد! شما باید بدانید که سیل و طوفان ریزگرد و اتمام ذخایر آب، ملت را به قحطی کشانده و طومار دولت و ملت را درهم می پیچد. شما حتما میدانید که چه تمدنهایی در طول تاریخ، فقط بخاطر مسئلهی آب از بین رفته اند! و بترسید از روزی که تمدن ملت ما تهدید شود و چون قحطیزدگان رهسپار سایر کشورها شوند و مدعیان آقایی بر جهان، گدایان دوره گرد جهان شوند. شاید بعضی دوراندیش نباشند و بگویند "چو فردا شود فکر فردا کنیم"، یا بگویند جمعیت را زیاد کنید و " هرآنکس که دندان دهد نان دهد"!
اما ما به شما رأی دادیم چون باور داریم از آن دسته نیستید.
بدیهی است شما نه اشراف کارشناسی به امور منابع طبیعی دارید و نه وقت پرداختن، لیکن انتظار داریم حرف کارشناسان را پذیرفته و مجاری امور را در دست اهل آن قرار دهید. اثر بخشی شما در منابع طبیعی از طریق انتخاب مدیران شماست. لطفا در انتخاب مدیرانتان به حرف کارشناسان توجه کنید و سیاسیکاری و روابط را در این یک حوزه را کنار بگذارید!
نیک می دانیم که منابع طبیعی حوزهای مظلوم، بی صدا و هزینه بر و اتفاقا حیاط خلوتی عالی برای مدیران است. می دانیم درست عمل کردن در این حوزه کاری سخت و پرهزینه و بیتشکر است و اتفاقا عصبانیت صاحبان زر و زور را به دنبال دارد و عملکرد درست در حوزه محیط زیست مثل تخلف نکردن در خفاست و نیازمند فرهنگ و شعور است، که البته ما به شما امید داریم.
حداقل 2 مدیر شما بسیار نامناسب اند. وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان محیط زیست.
وزیر جهاد طی یک ابلاغیه یک صفحه ای در تاریخ 1/8/95 به سازمان جنگلها ،9 اشتباه فاحش فنی (مستند کرده و در یک کنفرانس ارائه کردم) دارد و به اصطلاح ککش هم نمی گزد! از این دست خطاهای فنی و علمی آنقدر دارد که از حوصله این نوشتار خارج است و به نظرم ایشان فقط برای جهاد خوب است و نه کشاورزی! حالا خودتان هرجا صلاح دانستید بفرستید برای جهاد و از نیروی عظیم ایشان استفاده کنید ولی نه در کشاورزی و منابع طبیعی. رئیس سازمان محیط زیستتان هم که اصطلاحاً " گل بود به سبزه نیز آراسته شد"! زشت ترین و بدترین کارنامه محیط زیستی مدیران پس از انقلاب! و حالا هم رئیس سازمان جنگلها با کسی جایگزین شد که سابقه واگذاری منابع طبیعی دارد و به نظر می رسد در تکمیل پازل واگذاری منابع طبیعی جهت توسعه های نافرجام! انتخاب شده است. همان که بود بالاخره لنگان لنگان از هر ده کاری که باید می کرد یکی را انجام میداد و حالا این یکی ده کار مخالف خواهد کرد. شما را به هرکه می پرستید قسم می دهم اینقدر داغ روی دل کارشناسان و طرفداران محیط زیست نگذارید. مگر ما با شما چه کرده ایم که انگار لج کرده اید و کمر قتل منابع طبیعی را بسته اید؟
حتماً شنیده اید که هرکه کور است را عینعلی و هرکه کچل است را زلفعلی می نامند! نمی دانم چه سری است ولی شاید مقوله ای برای روانشناسان باشد اینکه هر مدیری در روز معارفه اولین نکته ای که تأکید می کند را درست برعکس عمل می کند! و شما خود را به عنوان دولت محیط زیستی معرفی کردید!
شنیده اید که جوکی در دست مردم دست به دست می شود که "به حمدالله داعش نابود شد، سایپا را هم از بین ببریم دیگر چیزی ما را تهدید نمی کند جز مسئولین"؟. حتما می دانید از منظر جامعه شناسی این جوکها بسیار پر معنی هستند و فکر می کنید شما مسئول چند درصد از این مسئولین خطرناک و تهدید کننده هستید؟ و آیا نباید چاره ای کنید؟
مثلی داریم که می گوید" کارم از خنده گذشته ست بدان می خندم" و این را هم به مزاح بگویم که پس از خنده، آدم از فرط ناراحتی و ناامیدی به شعر گفتن می افتد و این هم شعرم برای شما. باشد تا توجهی به منابع طبیعی کنید و انسان به امید زنده است و ما از شما هنوز ناامید نشده ایم.
گفته بودی حرف تدبیر و امید/ کرده بودی مردمانی را مرید
من بسازم جنگل و دشت و دمن/ کشوری سازم چنان باغ عدن
از قضا وقتی که نوبت در رسید/ عمر آب و عمر جنگل سر رسید
ما از اول دیده بودیم آن علی/ خود کچل بوده ست و اسمش زلفعلی
پنبه کردی هرچه قبل رشته ایم/ از طلا گشتن پشیمان گشته ایم
ناله های بی صدا را حس کنید/ مرحمت فرموده ما را مس کنید
دکتر مجید لطفعلیان
عضو هیئت علمی رشته جنگلداری دانشگاه کشاورزی و منایع طبیعی ساری