برگزیده ها
رسانه ها از خشونت کلامی فاصله بگیرند

مازندمجلس:امروزه در قرن ۲۱، جهان با یک پدیده جدید مواجه است. اعتراضات اجتماعی و یا فوران احساسات اجتماعی که هیچ گروه خاصی آن را رهبری نمی‌کند، در فضای مجازی خود را در قالب یک رویکرد اجتماعی نشان می‌دهد.

مازندمجلس:اخیرا عده‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که امید اجتماعی در ایران، کمرنگ شده و بعضا درمواردی از بین رفته است. شما راه بازگشت به این امید را در چه می‌بینید؟
ابتدا باید بحث امید و در کنار آن، بحث اعتماد، توضیح داده شود تا شرایط نبود آن را درک کنیم. باید دید امید و اعتماد در جامعه به عنوان یک موجود متعین شناخته شده یا به‌عنوان یک پدیده ساختاری قابل ساخت و ازبین رفتن. دسته‌ای از جامعه‌شناسان معتقدند که این دو مساله یک موجود دارای شکل در بیرون ذهن انسان‌هاست و برخی دیگر معتقدند که امید و اعتماد پدیده‌ای است که در کنش بیناذهنی شکل می‌گیرد. ذهنیت انسان و ایده‌های ذهنی آنها بایکدیگر درهم آمیخته و مدام درحال تعامل و تقاطع می‌باشند. در این برخوردها نقاط اشتراکی به‌وجود می‌آید که این نقاط به پدیده‌های اجتماعی بدل شده و امید و اعتماد را به‌وجود می‌آورند. این پدیده‌ها با مسائلی چون نرخ قابل مقایسه نیستند. به این معنا که مسئولان برای نرخ رشد جمعیت آماری از گذشته و برنامه‌ای برای آینده ارائه می‌دهند یا رشد اجتماعی جامعه. اما برای پدیده‌های ساختاری مانند امید و اعتماد نمی‌توان آمار دقیقی ارائه داد. نکته قابل اهمیت دیگر این است که بسیاری از روانشناسان معتقدند بدون امید، امکان تداوم اجتماعی زندگی وجود ندارد. کتاب انسان در جست و جوی معنا اثر ویکتور فرانکل نشان می‌دهد که افراد چگونه در اردوگاه آشویتس، تمام فشارها و شکنجه‌های وارده توسط نازی‌ها را متحمل می‌شدند؛ با امید! برای نمونه علاقه به یک انسان، یکی از این افراد را امیدوار کرده بود و وقتی خبر دو طرفه نبودن این علاقه به وی رسید، آنقدر نا امید شد که جانش را از دست داد. باید بدانیم که فرانکل یکی از نظریه پردازان شناخت درمانی و معنادرمانی محسوب می‌شود. بنابراین اگر امید نباشد، امکان زندگی فرد نیست، پس معنا از زندگی فرد ربوده می‌شود و انسان در یک وضعیت نابهنجار قرار می‌گیرد و همین مساله باعث از هم پاشیدگی یک نظام می‌گردد. اما امید رابطه بسیار نزدیکی با اعتماد دارد. به‌خصوص در نوع اجتماعی آن، اعتماد به دولت. دولت اینجا به معنای کلیت حاکمیت است و نه فقط قوه مجریه. اعتماد بنابر نظر بسیاری از جامعه شناسان، عنصر اصلی شکل گیری بافت اجتماع است. به این شکل که همه چیز براساس اعتماد شکل می‌گیرد. برای مثال وقتی شما سوار یک اتومبیل می‌شوید، در واقع به راننده، قوانین رانندگی، راه‌سازی، پتروشیمی، سازنده خودرو و بسیاری از عوامل دیگر اعتماد می‌کنید. در غیر این صورت سوار شدن بر آن خودرو دیوانگی است. همینطور قدم زدن در خیابان، اگر بر بی‌اعتمادی بر افراد باشد ناممکن است. و بسیار مثال‌های واضح دیگر مثل هواپیما یا دانشگاه. درواقع یک دانشجو با حضور در دانشگاه، بر یک سیستم اعتماد سوار می‌شود که کتابخانه، استاد، کادر دانشگاه و غیره از عناصر تشدید این اعتماد هستند. ما در شرایطی هستیم که جریان منازعات سیاسی بین جناح‌ها و جریان‌های متقابل، با تبلیغاتی برعلیه هم استوار می‌شود. همچنین در شبکه‌های مجازی خواسته یا ناخواسته امید به آینده و اعتماد به ساختار را هدف گرفته‌ایم. انسانی که امید و اعتمادش هدف گرفته شده به مرور به ازبین بردن هنجارهای متعارف در جامعه خود می‌پردازد و جامعه را به یک فضای موقت بدل می‌سازد و مدام به فکر فرار از این جامعه است. درکنار آن از فضای خارج از این جامعه یک سری مدینه فاضله‌ای در ذهنش ساخته که امروز در تک تک جملات مردم و مسئولان شاهد دیدن این رویداد هستیم. امروز شاهد آن هستیم که در همه مباحث به‌ویژه ورزش، فرودگاه‌ها، شهرداری و بسیاری از نهادها مدام این جملات شنیده می‌شوند که در خارج از این جامعه همه چیز به این شکل است و متاسفانه ما اینگونه نیستیم. در جریان این کشمکش‌های سیاسی و تبلیغات رسمی و غیر رسمی ما امید و اعتماد مردم را هدف گرفته‌ایم. گروهی که بخشی از قدرت را در دست می‌گیرد از جانب سایر قدرت‌ها مورد حمله واقع می‌شود و این نکته قابل تامل است که واکنش‌ها و حمله‌ها صرفا به فرد نیست و بدنه حاکمیت را دچار لطمه می‌کند. در برخی از برنامه‌های صداوسیما نیز اینگونه است که از مسئول چهره خوبی ارائه نمی‌دهد، به طوری‌که در واقعیت هم این موضوع دخیل می‌شود. این عمل به هردلیلی که باشد بهانه است و درست نیست، در جمعی عرض می‌کردم که امروز ما در یک هواپیما هستیم و این هواپیما یا خدمه‌اش ممکن است نقایصی داشته باشند، اما اینکه عده‌ای مدام از ایرادات فنی هواپیما و جو موجود و کادر پرواز بدگویی کنند، جز اینکه ما را به وحشت بکشانند هدف دیگری ندارند. به این ترتیب با هدف گیری ناخواسته یا متاسفانه خواسته برخی از گروه‌های سیاسی و اجتماعی، آینده یک ملت به فنا کشانده می‌شود و وظیفه ما این است که هرچه زودتر جلوی این خطا را بگیریم.
برای جلوگیری از اینکه اعتراضات آرام، به خشونت کشیده نشود آیا می‌توان راه حلی داشت؟
امروزه در قرن ۲۱، جهان با یک پدیده جدید مواجه است. اعتراضات اجتماعی و یا فوران احساسات اجتماعی که هیچ گروه خاصی آن را رهبری نمی‌کند، در فضای مجازی خود را در قالب یک رویکرد اجتماعی نشان می‌دهد. بدین شکل که گروه‌های متفاوت با طرز فکر و اهداف مختلف که در انواع شبکه‌های اجتماعی بایکدیگر در تعامل و تقاطع هستند به نقاط اشتراکی می‌رسند و این نقاط را به‌هم پیوند می‌زنند، سپس در بیرونی‌ترین وجه خود بروز می‌دهند. اعتراضات ۶ یا ۷ سال پیش در انگلیس از این دسته است. گروهی به یکباره بدون هیچ رهبر خاصی به خیابان‌ها ریختند، چندشهر را در چندشبانه روز به آتش کشیدند و به یکباره هم خاموش شدند. به‌طوری‌که جامعه‌شناسان هنوز بر این تفکر هستند که ماهیت اصلی این گروه چه بود؟ جنبش وال استریت هم یکی دیگر از این نمونه‌هاست. شخصی با یک جمله مردم را به خیابان آورده، اما آیا می‌توان به این فرد رهبری یک جنبش را نسبت داد؟ اتفاقات ۲۰۱۰ کشورهای عربی که عده‌ای آن را بهار عربی و بیداری اسلامی می‌خوانند هم منشأ چندان روشنی ندارد. جریان‌های سیاسی بسیاری هم برآن سوار شدند اما هیچ‌کدام را نمی‌توان رهبر این اعتراضات نامید. برای شکل ایرانی این اتفاقات هم در نمونه ساده می‌توان به مرگ خواننده جوان اشاره کردکه یک سری کلام در شبکه‌های مجازی به حدی بالا گرفت که مردم با جمعیت میلیونی به خیابان‌ها آمدند. این یک پدیده جدید و جدی است که از به‌هم پیوستن جریانات معترض سیاسی و اجتماعی مختلف در جامعه به‌وجود می‌آید و نمی‌توان ریشه خاصی برای آن یافت. اما می‌توان به نوظهور بودن آن اشاره کرد و اعلام کرد که در دانشگاه‌ها و مراکز علمی پژوهشی درباره راه‌حل‌های پیرامون آن و علل به‌وجود آمدنش باید تحقیق و بررسی‌های بسیاری صورت داد. اعتراضات اخیر در ایران از این دسته اعتراضات است. گروه‌های مختلف بدون شناخت کافی از یکدیگر، با دغدغه‌های مختلفی مثل ازبین رفتن پول در شرکت‌ها، نبود آزادی سیاسی کافی، فقر، بیکاری و مسائل دیگر، بدون هیچ رهبر خاصی به میدان آمدند و هرمیزان که جریان‌های داخلی و خارجی سعی کردند بر روی این موج سوار شوند موفق نشدند. از طرفی نمی‌توان نسبت مثبت یا منفی به این پدیده نوظهور داد، چراکه این پدیده درست شبیه به آتشفشان است. برخی از جغرافی‌دانان معتقدند که اگر آتشفشان‌ها نبودند، امروز کره زمینی وجود نداشت. عالم کسی است که بتواند از گزند آتشفشان‌ها در امان بماند و کنترلش کند. علاوه بر این بنده با درصد خشونت بالا در این اعتراضات ایران موافق نیستم. اعتراضات اجتماعی همواره با غلظتی از خشونت همراه بوده که هیچ‌گاه این خشونت در ایران درصد بالایی نداشته است. دقت کنید که بعد از انقلاب فرانسه، هرچندوقت یکبار مردم در اعتراض به مسائل جزء به خیابان‌ها می‌ریزند و پلیس آنها را بازداشت می‌کند و پس از یک روز آزادشان می‌کند. اما میزان خشونت فیزیکی در ایران همواره از درصد کمی برخوردار بوده است. البته این به هیچ عنوان خشونت را توجیه نمی‌کند اما درصد خشونت آنقدرها هم بالا نیست. ریشه این خشونت هم فقدان امید و اعتماد در جامعه است که باید به‌شکلی عمیق ریشه‌یابی کرده و آن را بخشکانیم تا خشونت را در اعتراضات به حداقل برسانیم. البته خشونت صرفا متعلق به فیزیک نیست و خشونت کلامی هم شامل این دسته می‌شود. گاهی یک کلام آسیب روحی‌اش بسیار دردآورتر از یک حمله فیزیکی است. در فضای سیاسی و بخشی از رسانه کلام و بسیاری از تعابیر، حامل خشونت کلامی است. به شکلی که ما حتی اگر می‌خواهیم از مدارا سخن بگوییم، باید آن را فریاد بزنیم. برای ترویج بی‌خشونتی باید از خشونت کلامی بهره ببریم. در جمعی به دوستان در آموزش‌وپرورش می‌گفتم که باید آموزش ازبین بردن خشونت را از سنین پایین و در مدرسه آغاز کنیم. باید به کودکانمان بیاموزیم که چگونه بدون استفاده از دادو فریاد و خشونت، مقصود خود را به نسبت سن، به شکل عقلایی و منطقی بیان کنند. همچنین در رسانه باید خشونت را به گپ و گفت‌وگو بدل سازیم، لغو خشونت به معنی لغو انتقاد نیست. ما می‌توانیم انتقاد، روشنگری و مقابله و مبارزه سیاسی را داشته باشیم اما در کنار آن، امید و اعتماد مردم جامعه را زیرسوال نبریم.
استاندارد شاخص‌های اجتماع جهانی چیست؟ آیا ایران توانسته به این شاخص‌ها دست یابد؟
بنده به عنوان یکی از اولین نفراتی که ادبیات جهانی شدن را به ایران آورد، باید اعلام کنم که جهانی شدن به هیچ وجه به معنی یکسان سازی تمام دنیا باهم نیست. بللکه به این معناست که همه جوامع بر سر یک سری موضوعاتی به تفاهم نسبی با یکدیگر رسیده‌اند. این نقطه کم کم به یک شاخص استاندارد تبدیل می‌شود که در هر جامعه‌ای لباس متفاوتی برتن می‌کند و با توجه به فرهنگ و نحوه کشورداری آن کشور به اجرا در می‌آید. برای مثال حق تعیین سرنوشت بسیار خوب است و جامعه‌ای نیست که آن را قبول نداشته باشد. به‌وجود آمدن نظام انتخاباتی هم بر اساس همین تفکر است. استاندارد مربوط به شفافیت هم از این موارد است. همه معتقدند که مسئولان باید ریز و درشت آمارهای اقتصادی را به مردم ارائه دهند. شکاف‌های طبقاتی باید برداشته شود، فاصله بین بسیار ثروتمند و فقیر باید از بین برود. کارآفرینی همواره امری مثبت تلقی می‌شده و بسیار موارد دیگر که دال بر تشابه استانداردها بایکدیگر است. اما تکامل به سمت این استانداردها زمان‌بر است و حفظ فرهنگ هم ضروری است. برای نمونه وقتی اشخاص از روستا به شهر می‌آیند، کلیات قوانین شهری را می‌پذیرند اما نحوه زندگی‌شان شبیه به هم نیست و بسته به آداب روستایشان، نحوه تغییرشان به سمت شهرنشینی هم متفاوت است. به‌طور کلی ما در بخش‌هایی مانند رواج دموکراسی در کشور به استانداردها تا حد زیادی نزدیک شدیم. با این دلیل که بخش عظیمی از قدرت حاکم در جامعه توسط مردم انتخاب می‌شوند. تا قبل از پیروزی انقلاب، یک خاندان حکومتی بدون اجازه مردم نسل به نسل روی‌کار می‌آمدند و نمایندگان مجلس را هم تحت نظر آنها انتخاب می‌کردند و همچنان هم خود را محق در حکومت می‌دانند، با اینکه حتی مشخص نیست چه کسی این حق را به آنها داده است. امروز اما مسئولان ما حداقل هردو سال یکبار برای انتخاب شدن به مردم و رأیشان نیاز دارند و این، اهمیت مردم را در نگاه مسئولان بالا می‌برد. نظام دانشگاهی ما در سطوح بالایی قرار دارد. آگاهی جامعه امروز به حدی بالا رفته است که می‌توان به جرات گفت یک سوم جمعیت بالغ ایران انسان‌های تحصیل کرده دانشگاهی هستند. بحث اشتغال را اگر از این مبحث جداکنیم، به خودی خود، این آمار جزء افتخارات ایران امروز به‌شمار می‌رود که همین مساله سطح ایران را در بین سایر کشورهای خاورمیانه به حد قابل توجهی افزایش می‌دهد. بحران اقتصادی ناشی از دولت‌های پیشین، کشور را دچار خطر جدی کرده است اما راه حل‌هایی در بلندمدت وجود دارد که باید آهسته و پیوسته به آن رسید. در این مساله متاسفانه باید گفت فعلا با رفاه اقتصادی فاصله‌ها داریم.
درباره شعارهای مبتنی بر مرگ، چه می‌توان گفت؟
قبل از هرچیزی باید گفت که اوایل پیروزی انقلاب شعاری مثل مرگ بر آمریکا ترجمه انگلیسی‌اش down with USA بود که بنده با آن شعار موافق هستم. این ترجمه به معنی پایین کشیدن آمریکا از مسند قدرت و سلطه‌گری در جهان بود که امروز به طریقی حاصل شده است و تک‌قطبی بودن تقریبا دیده نمی‌شود. در سال ۱۳۶۶، فاجعه کشتار بی‌رحمانه حجاج ایرانی، شعار down with Al saud بود که در نوع خود حداقل پاسخ به آن رفتار وحشیانه محسوب می‌شد. این شعار اگر به این معانی باشد درست است و بلامانع اما اگر مرگ از معنی خود در down به معنی death تغییر پیدا کند، وضعیت دیگری دارد.
وزیر علوم اخیرا اعلام کردند که در دانشگاه‌ها باید کرسی‌های آزاداندیشی به‌راه افتد. باتوجه به عملکرد ایشان در دوران ریاست دانشگاه همدان، اظهار نظر شما درمورد این اعلام وزیر چیست؟
قبل از هرچیز باید بگویم که کارنامه ریاست آقای دکتر غلامی در طول ریاست دانشگاه بوعلی همدان، کارنامه موفقی به‌شمار می‌رود. چه در دوران اصلاحات و چه در دوران آقای احمدی‌نژاد. همچنین وزارت علوم با حضور ایشان در این پست، راه‌های روبه‌جلویی را طی کرده است. ایجاد فضای بازبرای فعالیت‌های دانشجویی در این دوره، از نتایج این خدمات است. به‌طوری‌که شما دانشجویی را نمی‌یابید که به دلیل فعالیت‌های خود از تحصیل محروم شده باشد یا به کمیته انضباطی برود. ایشان تمام تلاش خود را برای کمک به دانشجویان به‌کار گرفتند و اگر در مواردی یک مرجع غایی مانع کار دانشجو شده باشد، در حوزه اختیارات ایشان نیست و نباید توقع غیر از ایشان داشت. کماآنکه ایشان در این موارد هم تلاش‌های کم‌سابقه‌ای انجام دادند. زمانی که بنده پیشنهاد ایجاد یک خانه آزاداندیشی را دادم تا هرنوع فعالیتی در آنجا آزاد باشد، دکتر غلامی به شدت استقبال کردند و همین‌طور اعلام حمایت خود را نشان دادند. در همین اواخر هم که چند دانشجو، بازگشتشان به دانشگاه به دلایلی تقریبا غیر ممکن بود با تلاش‌های دکتر غلامی و معاونانشان به دانشگاه بازگشتند. نباید از کسی خارج از حوزه وظایفش چیزی طلب کنیم.
طبق گفته رئیس‌ جمهور، امروز ما در کشور خود جناح بندی داریم، اما نمی‌توان گفت که علم اصولگرایان یا علم اصلاح‌طلبان، چراکه علم حد و مرزی را نمی‌شناسد و جبر، ریاضی و الگوریتم و سایر علوم در همه جا یکی است. نظر شما هم چنین است؟
برداشت بنده از سخنان اخیر رئیس جمهور در اختتامیه جشنواره خوارزمی این است که جناح‌‌بندی در مسئولان دانشگاه‌ها نباشد. درواقع دانشگاه نباید رفتار جناحی داشته باشد. به بیان دیگر لازم است در دانشگاه، مدیریت علمی و حرفه‌ای باشد وگرنه رقابت جناحی دربین فعالان دانشجویی و دانشگاهی همیشه بوده و هست و غیرقابل انکار. جناح‌هایی با مشروعیت لازم، درچهارچوب قوانین کشور، آزادانه حق فعالیت در دانشگاه‌ها را دارند، اما مسئولان دانشگاه نباید به این فعالیت‌ها به چشم کارویژه اصلی دانشگاه‌ها نگاه کنند. دانشگاه محلی است برای کسب علم، رشد، سازندگی و درکنار این موارد فعالیت جناحی ، سیاسی و اتماعی که باید به هرکدام به نسبت پرداخته شود.

رسانه خشونت سلیمی روحانی رئیس جمهور فضای مجازی