برگزیده ها
رفتارسنجی احتمالی رأی دهندگان مرکز استان در انتخابات آینده مجلس

اختصاصی مازندمجلس: بر اساس نظریه "لازارسفلد" تبلیغات تأثیر چندانی بر جهت گیری های سیاسی و الگوهای رفتار انتخاباتی مردم یک ناحیه ندارد.

اختصاصی مازندمجلس: 1. الگوهای نظری رفتار رأی دهندگان در انتخابات

"کن لیوینگستن" در اواخر دهه هشتاد میلادی کتابی نوشت با عنوان «اگر رأی دادن چیزی را عوض می کرد، آن را
برمی چیدند» می توان حدس زد که نویسنده این کتاب نگاهی بسیار بدبینانه و سلبی نسبت به مقوله انتخابات و مشارکت سیاسی دارد. در مقابل "اندرو هیوود" انتخابات را کانون فرآیند سیاسی می داند که اصل نمایندگی کانون این فرآیند می باشد.

یکی از مباحث جالب پیشا انتخاباتی، پیش بینی رفتار احتمالی رأی دهندگان می باشد. رفتارسنجی شرکت کنندگان در انتخابات می تواند هم در عرصه های سیاست گذاری عمومی و هم برای سیاستگذاران کمپین های انتخاباتی بسیار مفید و جذاب باشد. با مطالعه رفتار رأی دهندگان نقشه های انتخاباتی مناطق مختلف را می توانیم ترسیم نمائیم.

در تحلیل رفتارهای انتخاباتی مردم یک منطقه، سه الگو و رهیافت اصلی وجود دارد. الگوی جامعه شناختی، الگوی روانی-سیاسی و الگوی انتخاب عقلانی. الگوی سوم را می توانیم الگوی اقتصادی نیز بنامیم.

الگوی جامعه شناختی

برای اولین بار جامعه شناس آمریکایی "پل لازارسفلد" الگوی جامعه شناختی تبیین رفتار انتخاباتی رأی دهندگان را معرفی نمود. بر اساس نظریه "لازارسفلد" تبلیغات تأثیر چندانی بر جهت گیری های سیاسی و الگوهای رفتار انتخاباتی مردم یک ناحیه ندارد. و یا تأثیر تبلیغات بسیار ناچیز است. بر این اساس انتخاب ها بسیار پیشتر از آغاز روندهای انتخاباتی در ذهن مردم انجام می شود. به تعبیر دکتر ایوبی در این روکرد رأی دهندگان دارای گرایش های ثابتی هستند که ریشه در محیط خانوادگی، زندگی شغلی و محیط فرهنگی آنها دارد.

"لازارسفلد" بر این نظر است که ویژگی های اجتماعی و جغرافیایی تعیین کننده ویژگی های سیاسی افراد است. وی الگوی زیر را بر اساس تأثیرات محیط جغرافیایی بر انتخاب رأی دهندگان ارائه می دهد:




نظریه های روان شناسی در تحلیل رفتار انتخاباتی

نظریه های روان شناختی در تحلیل رفتار رأی دهندگان می گویند که فرآیند انتخابات و مکانیسم رأی دادن افراد پیش از آنکه پدیده ای عینی و اجتماعی باشد عملی سیاسی محسوب می شود. به عبارت بهتر فرآیند انتخاب و رأی دادن افراد تابعی از نگرش و تلقی آنها از موضوعات و فرآیندهای سیاسی می باشد. بر این اساس «روابط و عُلقه های عاطفی موجود میان رأی دهندگان و نامزدها یا رهبران احزاب سیاسی نقش تعیین کننده دارد».

تحلیل های اقتصاد محور رفتار رأی دهندگان

این الگو به ما می گوید که افراد بر اساس محاسبات سود-زیان که کاملاً عقلانی و اقتصادی می باشد در انتخابات شرکت می کنند. بُن مایه این نظریات بر این نگرش استوار است که اصولاً انسان موجودی عقلانی و اقتصادی می باشد که بر اساس رابطه سود-زیان عمل می کند. "آنتونی داونز" در کتاب "تحلیل اقتصادی از تئوری دموکراسی" معتقد است کسانی که در انتخابات شرکت می کنند تلاش دارند تا کم ترین هزینه را برای تحصیل و تأمین منافع خود بپردازند.

الگویی که وی  برای محاسبه چگونگی رفتار احتمالی رأی دهندگان در انتخابات ارائه می کند به این قرار است که: E(uat + 1) – E(ubt + 1) در این معادله t زمان برگزاری انتخابات، (t+1) زمان بین دو انتخابات، ua منفعتی که پیروزی یک حزب و یا یک فرد می تواند برای انتخاب کننده داشته باشد وub  سود و منفعتی است که پیروزی حزب و یا گروه b برای رأی دهندگان می تواند داشته باشد. چنانچه در این معادله تفاضل مثبت باشد رأی دهنده به سمت حزب یا فردی که شانس نهایی برای پیروزی دارد گرایش پیدا می کند. اگر حاصل معادله فوق منفی باشد رأی دهندگان به سوی حزب مخالف و اقلیت یا فردی که در جناح مخالف قدرت حاکم قرار دارد میل می کنند. و چنانچه عدد به دست آمده برابر صفر باشد رأی دهندگان در انتخابات شرکت نخواهند کرد.

اما نظریه ای که رفتار رأی دهندگان را براساس معادله فوق توضیح می دهد نظریه "انجماد شکاف ها" می باشد. این نظریه که توسط جامعه شناسی نروژی ارائه شد بیشتر برای توضیح چگونگی شکل گیری احزاب سیاسی ارائه شده است. بر این اساس در هر جامعه شکاف هایی اساسی وجود دارند که این شکاف ها پس از شکل گیری و تثبیت میل به فریز شدن و انجماد پیدا می کنند. بدون تردید بازیگران اصلی داخل این شکاف ها بنا به برخی مصالح، منافع، اندیشه ها و یا ایدئولوژی مشترک در داخل این شکاف ها باقی می مانند و رفتارهای انتخاباتی ویژه و یکسانی از خود بروز می دهند. در اطراف این شکاف ها نیز افرادی هستند که با بهایی اندک و بهانه هایی نه چندان مهم و بر اساس شرایط و ویژگی های محیط و زمان به آسانی تغییر موضع داده و اردوگاه انتخاباتی، حزب یا نماینده خود را تغییر و به کاندیدای جدید حتی از جناح مقابل می پیوندند.

در این جا سیاست همچون کالایی محسوب می شود که هر تولید کننده ای که توانایی تولید کالای بهتر و با کیفیت برتر را داشته باشد در عرصه رقابت های انتخاباتی سهم بیشتری از بازار به خود اختصاص خواهد داد و پیروزی برای او می باشد.

2- رفتار احتمالی رأی دهندگان شهرستان ساری و میاندورود در انتخابات آینده مجلس

چه کسانی این بخت را دارند تا در پایان ماراتن انتخاباتی پیش رو با اقبال عمومی مواجه شوند و خود را به کرسی های سبز بهارستان برسانند؟ آنچه که در حال حاضر اهمیت دارد، پیش بینی رفتار احتمالی رأی دهندگان در انتخابات پیش رو در حوزه انتخابیه ساری و میاندورود می باشد. برای اینکه مطالعه دقیق تری در این باره داشته باشیم لازم است ابتدا نگاهی به شکاف های اجتماعی عمده و فعال در جامعه هدف مورد نظر داشته باشیم.

شکاف های موجود در فضای سیاسی و اجتماعی شهرستان ساری و میاندورود از نوع جامعه سه شکافیِ متقاطعِ فعال می باشد. این شکاف اجتماعی از پیچیدگی بسیار بالایی برخوردار است؛ که نشان از فعالیت و حضور نیروهای اجتماعی، صاحب نفوذ و تأثیرگذار متعدد و چندگانه در انتخابات های گوناگون دارد. براساس نظریه ای که ما به دنبال معرفی آن هستیم، شکل شکاف اجتماعی تأثیرگذار بر انتخابات آتی در حوزه انتخابی ساری و میاندورود را به شکل زیر ترسیم می کنیم.






خط چهارمی را به الگوی استاندارد این شکاف ها اضافه نموده ایم؛ و خط پنجم و ششمی که تشکیل یک استوانه داده است را تحت عنوان جریان عملگرایی به موازات خط عمود اصلی قرار داده ایم که در جای خود به نقش این نیرو در جهت دهی به رفتار احتمالی رأی دهندگان در دوره پیش رو خواهیم پرداخت.

در جامعه سه شکافیِ فعال، شاهد کثرت بازیگران سیاسی و بالا بودن سطح رقابت ها خواهیم بود. حال اگر به الگوی پیشنهادی در این نوشتار دقت کنیم، مشاهده خواهیم کرد که تنوع سلایق و عوامل مؤثر بر رفتار رأی دهندگان در این دوره از انتخابات بسیار فراوان، سهمگین، بغرنج و در پاره ای موارد متناقض و حتی تردیدآمیز خواهد بود. خطوط اصلی رقابت در این الگو عبارت هستند از: اعتدالیون( شامل احزاب و گروه های میانه رو، اصول گرایان و اصلاح طلبان میانه رو که در طیف کلی حامیان دولت قرار می گیرند) و اصول گرایان میانه رو(فعلا به تندروهای دو جناح کاری نداریم) که به صورت خط عمود در مرکز نشان داده شده اند.

نیروی تأثیرگذار دیگر بر جهت گیری انتخاباتی رأی دهندگان این حوزه انتخابیه را در ذیل مقوله کوهستان-دشت
می توانیم بررسی کنیم که به صورت خطی مورب و مرکز گرا نشان داده ایم. تجربه ثابت کرده است که معمولاً در حوزه انتخابی ساری و میاندورود یکی یا هر دو نفرِ نمایندگان از مناطق کوهستانی و بالا دست و بیشتر از "محور دودانگه-چهاردانگه" می باشند. البته در انتخابات دوره قبل عزمی برای شکستن شدن این محور و آوردن نماینده های منتخب به سطح دشت به وجود آمد و به صورت شکافی فعال بروز و ظهور داشت که البته با پیروزی فاصله چندانی نداشت.

شکاف فعال دیگری که همیشه در انتخابات ایران و مازندران و به طور خاص در ساری وجود دارد شکاف شهر-روستا می باشد. این شکاف نیز به صورت شکافی مرکزگرا و به صورت خطی مورب نشان داده شده است. این که کاندیدایی از شهر باشد؛ یا خواستگاه و زادگاهش از مناطق روستایی باشد نیز می تواند در نحوه جهت گیری رأی دهندگان مؤثر باشد.

شکاف نیمه فعال دیگری که در این الگو مورد نظر است شکاف نوظهور میاندرود-ساری می باشد. بدون تردید جمعیت رأی دهنده در شهرستان میاندرود بی مِیل نخواهند بود که هردوی نمایندگان از حوزه انتخابیه میاندورود باشند. اگر بگوئیم میثاقی نانوشته وجود دارد تا دو کاندیدای اصلی این منطقه پیروز شوند؛ گزافه نگفته ایم. شاید اگر در انتخابات دوره پیش مشاورین کمپین محسن زارعی کمی زیرکانه تر عمل می کردند و برخی اتفاقات خاص هم رخ نمی داد امروز شاهد جابجایی نام نمایندگان ساری و میاندرود در مجلس بودیم. با این وجود نزدیکی بسیار زیاد تعداد آرای محمد دامادی و محسن زارعی صحت و قدرت پیشبینی الگوی ارائه شده در این مقاله را که پنج سال پیش نیز با تغییراتی اندک منتشر شده بود نشان می دهد.      

 

بنابراین با درآمیختگی این شکاف ها در یکدیگر؛ می توانیم حدس بزنیم که احتمالاً کاندیداهای نهایی ماراتن سیاسی پیش رو برای جذب و جلب نظر آرای رأی دهندگان به سوی سبد انتخاباتی خود شریطی بسیار سخت، دشوار و حتی بسیار نزدیک به یکدیگر را تجربه خواهند نمود؛ و بدون تردید سطح رقابت در دوره پیش رو بسیار پیچیده و مبهم خواهد بود.

نگارنده این سطور بر این عقیده است که بر اساس نظریه "انجماد شکاف ها" در دوره انتخاباتی پیش رو، مردم جذب کاندیداهایی می شوند که کالاهای سیاسی لوکس تری نسبت به سایر رقبا ارائه می کنند. آرای خاموش و یا کسانی که به دلایل مختلف حاضر نیستند در اردوگاه قبلی خود بازی کنند بسیار زیادند و از این دسته هستند. تعداد "دیر باورها" در این دوره نسبت به همه ادوار گذشته انتخابات ایران بیشتر خواهد بود. پس مشاوران و برنامه سازان کمپین های انتخاباتی در برای آنکه مردم را پای حوزهای رأی گیری بیاورند و آنها را قانع کنند که نام فرد خاصی را داخل صندوق آرا بیاندازند؛ کار دشواری در پیش دارند.

حالا باید بپرسیم که آیا در این دوره تعداد افرادی که در هر شکاف وجود دارد، برای ایجاد جهش نهایی و پیروزی یک کاندیدا در این دوره کفایت می کند؟ بدون تردید با توجه به شرایط موجود که البته در آینده هم تشدید خواهد شد، نمی توانیم اختلاف فاحشی میان آرای نهایی کاندیدها پیش بینی کنیم. و به نظر می رسد که هیچ کاندیدایی تا آخرین دقایق رأی گیری از حاشیه اَمن برخوردار نخواهد بود؛ و فردی نمی تواند با اطمینان بگوید که برنده این بازی می شود. به خصوص که در این دوره شکست آرا به شدت رخ خواهد داد.

پس بنابراین با توجه به پتانسیل ها و شرایط موجود می توانیم پیش بینی کنیم که به احتمال فراوان و بنا به برخی دلایل و همچنین خنثی شدن برآیند بسیاری از نیروهای موجود نباید تعداد آرای زیادی در ناحیه انجماد شده شکاف جابجا شود. از سوی دیگر از آنجایی که هیچ کاندیدایی توانایی جذب آرای خاکستری و به تعبیر شارحان "نظریه پخش" توانایی جذب آرای "اکثریت زود"، "اکثریت دیر" و "دیر باورها" را نخواهد داشت، و از آنجایی که مردم از جریان امید هم تا حد زیادی نا امید، خسته شده اند و به آن بدبین هستند، می توانیم حدس بزنیم که آرای سرگردان در ناحیه فریز شده به آسانی به سمت و سوی کاندیدایی خاص سرریز نخواهد شد؛ و دقیقاً در اینجاست که خط پنجم و ششمی که در نمودار بالا ترسیم نمودیم توانایی و پتانسیل خود را برای ایجاد جهش و اطمینان خاطر هر کاندیدایی نشان می دهد.

جریان عملگرایی که چند سالی است در شهر یکه تازی می کند هنوز هم می تواند جهش نهایی را برای هر کاندیدایی ایجاد نماید. علی رغم بسیاری از مشکلات و تنگناهایی که مجموعه ی مدیریت شهری با آنها دست به گریبان هستند اما این جریان هنوز این پتانسیل را دارد که فارغ از تمام شکاف های پیش گفته تأثیر مستقیمی بر انتخاب افراد داشته باشد.

این که جریان عملگرایی بنا به برخی رخدادهای داخلی نسبت به دوره قبل اثرگذاری کمتری دارد یک واقعیت غیرقابل انکار است. اما اگر بخواهیم تحلیل انتخاباتی خود را بر پایان اثرگذاری این جریان استوار کنیم اشتباهی فاحش و خطای تاکتیکی نابخشودنی است. بنا بر برخی مشاهدات میدانی و تا به امروز می توانیم حدس بزنیم که حداقل در حوزه انتخابیه ساری هر کاندیدایی که در برابر جریان عملگرایی باشد، از اقبال عامه برخوردار نمی شود. تمام نیروهای فعال در مدل ارائه شده ما، در مرکز با یکدیگر تلاقی می کنند؛ اما جریان عملگرایی پوشش گسترده ای از نیروها را به صورت استوانه ای در درون خود جای می دهد. برخلاف تصور و تحلیل برخی مخالفان جریان عملگرایی، هنوز هم این جریان به عنوان یک عنصر سیاسی زنده تا انتخابات پش رو می تواند به عنوان یک جریان قدرتمند ذی نفوذ اهرم های فشار و حمایت را همزمان در اختیار کاندیداهای مورد حمایت خویش قرار دهد. البته می بایست میان جریان عملگرایی و طیف اعضای شورای شهر ساری فاصله ای معنادار در نظر بگیریم. اعضای شورای شهر ساری بسیار منفعل و فَشَل عمل می کنند؛ و از اقبال عامه برخوردار نبوده و از همین امروز می بایست پرونده حضور خود را در دوره بعدی شورا بسته شده ببینند. بنابراین نمی توانیم ایشان را نخبگانی تأثیرگذار برای جهت دهی آرای انتخابات دوره آینده مجلس به حساب آوریم. شاید اعضای شورای شهر فعلی روزشماری می کنند تا زنگ پایان شورای فعلی به صدا درآید و بروند و استراحت کنند.   

 

* ایده ی اصلی این نوشتار در شب عاشورای سال 95 توسط دوستی که دوست ندارد بدانند که او هم زیاد می داند؛ آقای پورنگ ایمانی مطرح شد. 

مسعود طبری

کارشناس ارشد مسائل سیاسی 

 

رفتارشناسی مجلس مجلس یازدهم مازندران ساری انتخابات