برگزیده ها
درونِ ذهن نمایندگان و کاندیداهای ساری

اختصاصی مازندمجلس: چرا نمایندگان مجلس، اعضای انجمن شهر و کاندیداها علاقه دارند آنی باشند که نیستند؛ و آنی که می گویند را عمل نمی کنند، سوالی مهم و اساسی است.

اختصاصی مازندمجلس: روش های روان کاوی با مطالعه زندگی شخصیت های سیاسی به ما کمک می کند تا بتوانیم زوایای پنهان و انگیزه های رفتاری سیاستمداران را بهتر درک کنیم. فروید پدر علم روان کاوی کاناپه معروفی داشت که بیمارانش را بر روی آن روانکاوی می کرد. پس "جاستین فرانک" در تحلیل شخصیت "جرج بوش" پسر در سال 2004 کتابی منتشر کرد با عنوان "بوش روی کاناپه: درون ذهن رئیس جمهور".



شاید لازم باشد ما هم نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر و کاندیداها را روزی کاناپه بنشانیم، درون ذهنشان را واکاوی نماییم و شخصیت واقعی شان را بیشتر بشناسیم و تحلیل کنیم. این که چرا نمایندگان مجلس، اعضای انجمن شهر و کاندیداها علاقه دارند آنی باشند که نیستند؛ و آنی که می گویند را عمل نمی کنند، سوالی مهم و اساسی است. چرا یکی "خود شیفته" و آن دیگری "خود بزرگ بین" شده. چرا نماینده ای پر از هیجان و رفتارهای "هیستریک" است و فلان نماینده مجلس شهری گمان می کند همه دزد هستند و خودش فرزند پیامبری که هنوز نه زاده شده و نه ظهور کرده. بلند پروازی های بیشتر اعضای شورا ناشی از کدام ویژگی شخصیتشان ناشی می شود؟ آیا آن هایی که می خواهند این همه زیاد بزرگ دیده شوند، آیا در گذشته خصوصی خود هم دیده می شدند؟ آیا حرمت های لازم را از درون خانواده، گروه همسالان و جامعه دریافت می کردند؟ به راستی صفحات اینستاگرام نمایندگان مجلس، اعضای پارلمان شهری و کاندیداها با ما چه سخن های پیدا و پنهانی از گذشته، حال و آینده ایشان دارد؟ انتخابات بدون شناخت معنا ندارد.

ما می خواهیم در سلسله نوشتارهایی با عنوان "کاناپه" تحلیل روان کاوانه ای از نخبگان سیاسی شهرمان و به خصوص نمایندگان فعلی و سایر کاندیداهای مطرح انتخابات مجلس ارائه بدهیم، تا شاید تصویر روشن تری از ایشان ترسیم کنیم و  پرتوی نوری هرچند کم سو بر زوایای پنهان شخصیتی ایشان بتابانیم، تا شاید بهتر بتوانیم دلایل اصلی کنش ها و واکنش هایشان را دریابیم.

اما برای رسیدن به این مهم، پیشتر لازم می  آید در مقدمه ای کوتاه، شناخت و آگاهی لازم از ریخت شناسی شخصیت های سیاسی بر اساس دیدگاه "هارولد لاسول" داشته باشیم.

ریخت های سیاسی از دیدگاه هارولد لاسول         

به تعبیر"بوربون بوسه" امروزه علوم بین رشته ای به سرعت روندی رو به گسترش دارند؛ و مسلماً این وضعیّت تصادفی نیست. بلکه به این واقعیّت مربوط است که با توجّه به تقسیم بندی هایی که در علوم پدید آمده است هر دانشمندی می کوشد منطقه مربوط به خود را بررسی کند. یکی از این علوم بین رشته ای روانشناسی سیاسی است. روانشناسی سیاسی Psychology Political از یکسو ریشه در علم روانشناسی دارد و از سوی دیگر تبارش به علوم سیاسی باز می گردد. و از آنجائی که موضوع هر دو رشته انسان است در جایی به  نام "روانشناسی سیاسی" با یکدیگر تلاقی کرده و به هم پیوند می خورند.

سیاست به مثابه علمی که به تحلیل روابط و مناسبات سیاسی بین انسان ها می پردازد نیازمند شناختی دقیق  از ظرفیت های روانی و شخصیتی افراد جامعه است. از آنجائی که هر یک از افراد بشر سوای از ویژگی های یکسان و عمومی شان، دارای ویژگی ها و ظرفیت های روانی و شخصیتی منحصر به فرد و یکّه ای هستند، و برای این که درکی درست از روابط میان انسان ها در تمامی عرصه های سیاسی و اجتماعی داشته باشیم، پس لازم است شناخت دقیق و روشنی از ویژگی های روانی آنها نیز به دست آوریم. به همین دلیل "والتر لیپمن" Walter Lipmann سخن گفتن از علم سیاست بدون اشاره به انسان را بزرگترین خطای نابخشودنی متفکّرین سیاسی می داند. "مونتی پالمر" نیز برخی از ضروری ترین مسایل سیاسی را به طور ذاتی به حوزه روانشناسی مربوط می داند.  و "جیمز بریس" ریشه علم سیاست را در روانشناسی جستجو می کند.

کسی که برای نخستین بار پای روانشناسی را به عرصه تحلیل سیاسی باز کرد"لارنس لاول" Larne's LA well نام داشت. اما بزرگترین و اساسی ترین قدم برای ورود روانشناسی به این عرصه را "هارولد لاسول" Harold Lasol برداشت. "لاسول" با پشتوانه سی ساله از مطالعه درباره زندگی و بیوگرافی رهبران سیاسی جهان و با بهره گیری از روش "روان تحلیل گری"، انسان ها را از لحاظ سیاسی طبقه بندی کرد. روش مطالعاتی "لاسول" مطالعه "بیوگرافی" رهبران سیاسی بود. وی معتقد بود افرادی که زندگی شان را تماماً بر سیاست متمرکز کرده اند به صورتی رفتار می کنند که بتوانند برخی از نیازهای شخصیتی اساسی خود را برآورده سازند. لاسول معتقد است که به طور غالب، شخصیت های سیاسی آنچه را که نهانی در درون خود دارند به صورت نمادین و تحت عنوان منافع عمومی و خیرِ جمعی در قالبی کاملاً منطقی و در چارچوب سیستم عقلانی به جامعه عرضه می کنند و انتظار دارند که جامعه آن ها را بپذیرد. بر این اساس، پروفسور حسین بشیریه جنبش های سیاسی را محصول به جریان انداختن احساسات خصوصی رهبران سیاسی در مجاری مسائل عمومی می داند. لاسول در بررسی های خود به آنجایی می رسد که می گوید بسیاری از رهبران سیاسی در طول تاریخ از بیماری های روحی و یا نقص جسمانی در عذاب بوده اند. خودشیفتگی، عقده های حقارت و ترس از پدر عمده بیماری های روحی می باشند که رهبرانی مانند اسکندر، ناپلئون و بیسمارک صدراعظم مقتدر پِروس از آن رنج می برده اند. لاسول در بررسی های خود مدل زیر را پیشنهاد کرد:

                                                                                                                   P }  d }  r  =  p    

بر این اساس گرایش های خصوصی (p) Private Dispositions جابجا شده (d) و جای خود را به هدف ها و موضوع های سیاسی می دهند. و پس از آن که مورد تحلیل منطقی قرار گرفتند (r) Rationalized از نظر عموم (p) Publicly به عنوان انگیزه های قابل قبول و افکار نهادینه شده در می آیند. به اعتقاد "لاسول" اغلب اشخاص رنج ناشی از تجارب  هیجانی گذشته خود را برای همیشه به همراه دارند. لذا یا این تجارب شخصی را انکار می کنند و یا آنها را بی اهمیت می شمارند.

"لاسول" رهبران سیاسی را از نظر شخصیتی در سه نوع ریخت مشخص طبقه بندی می کند. ریخت"آشوبگر" Agitator ریخت "اصلاح گر" Reformer و ریخت"مدیر" Administrator. رهبران سیاسی می توانند واجد دو ریخت و یا هر سه ریخت از ریخت های مورد اشاره باشند.   

 

الف) ریخت آشوبگر Agitator              

این ریخت سیاسی در زمره ریخت های اقتدارطلب قرار می گیرد. افرادی که در این دسته طبقه بندی می شوند، عمدتاً در دوران کودکی حرمت و شناسایی لازم را از محیط پیرامون خود و به خصوص از منبع اصلی آن در خانواده یعنی پدر و مادر به دست نیآورده اند. فردی با ویژگی های ریخت آشوبگر دچار "خودشیفتگی" Administrator عمیق می شود. این افراد تمامی کمبودهای عاطفی و روحی روانی خود را در جامعه جستجو می کنند.

این افراد با چه مکانیزمی می توانند جامعه را متوجّه خود سازند؟ به اعتقاد"لاسول" چنین افرادی در گام نخست تلاش می کنند در نهادهای اجتماعی تغییرات اساسی به وجود آورند. یعنی اینکه ریخت "آشوبگر" تلاش می کند تندترین انتقادها را نسبت به نهادهای اجتماعی مسلّط جامعه ابراز کند. این افراد نوک تیز پیکان انتقادات و مخالفت های خود را به سوی نهادهای اخلاقی، مدنی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی، دولت و رهبران سیاسی نشانه می روند. ریخت سیاسی آشوب گر در اولین گام برای جلب نظر جامعه مخالفت و به چالش کشیدن نظم رایج اجتماعی را در نظر دارد.

افراد منتسب به ریخت سیاسی "آشوبگر" هنجارشکنانی قدرتمند هستند. این افراد از هر ارزشی، ارزش زدایی می کنند. هدف آنها از به چالش کشیدن سامان اجتماعی موجود و ارزش زدایی از ارزش های مورد قبول جامعه تنها یک چیز است؛ و آن به دست آوردن حس شناسایی، تأئید و احترام اطرافیان.   "لاسول"، نیچه را یک شخصیّت آشوبگر و البته تا حدودی غیرسیاسی می داند. لاسول نیچه را فاقد احترام و «غزت نفس» Self-Esteem می داند. به همین دلیل زمانی که نیچه در بزرگسالی قلم به دست می گیرد از تمام نهادها و هنجارهای سیاسی و اجتماعی ارزش زدایی می کند و با غیر اخلاقی خواندن آنها تلاش می کند با ارائه مفهوم «ابر مَرد» عقده های فروخورده و کمبودهای دوران کودکیش را جبران نماید. «ابرمرد» آنی بود که نیچه دوست داشت باشد و نبود.

 

ب) ریخت اصلاح گر  Reformer

ریخت شخصیتی "اصلاح گر" از حسِّ "اعتماد به خود" Self-Confidence برخوردار نیست. و یا این که این حس در او بسیار ضعیف است. ضعف و یا عدم وجود این حس در درون اشخاص ناشی از نوع تعلیم و تربیت خانوادگی در دوران کودکی شان است. هرچند این افراد به اندازه تیپ های آشوبگر مورد بی مهری و عدم احترام و شناسایی قرار نگرفته اند؛ امّا مورد اطمینان و وثوق اطرافیان خود نیز نبوده اند.

افراد با ویژگی های ریخت "اصلاح گر از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند؛ و ذهنی پُر از شک و تردید دارند. این ریخت سیاسی شخصیتی همواره به دنبال یقین است. ایشان دائم میان شک و یقین، تردید و اطمینان دست و پا می زنند. ذهن این افراد مانند پاندول ساعت بین شک و یقین در رفت و آمد است. و این رفت و آمد پاندولی از دید "لاسول" یک مکانیزم دفاعی محسوب می شود. بنابراین برخلاف ریخت سیاسی شخصیتی"آشوبگر" که لیبیدوی رو به خود دارد؛ ریخت شخصیتی "اصلاح گر" لیبیدوی رو به جامعه دارد. این ریخت شخصیتی تلاش می کند در محیط پیرامونی خود تغییرات اساسی و بر اساس حقایق مورد پسند خویش بوجود آورد تا با این مکانیزم بتواند شک های درونی خود را به یقین مبدل سازد.

به اعتقاد"لاسول" ترکیبی از دو ریخت شخصیتی آشوبگر و اصلاح گر را نیز می توانیم متصور باشیم. یعنی افرادی که در کودکی حس احترام و شناسایی کمی دریافت کرده اند و یا اصلاً دریافت نکرده اند؛ و از سوی دیگر مورد اعتماد و نظر خانواده نیز نبوده اند. این ریخت شخصیتی، همان رهبران سیاسی ای هستند که در تاریخ به ویرانگری، قصاوت و خون ریزی شهرت دارند. آتیلا، چنگیز، تیمور، هیتلر و استالین را می توانیم در زمره این رهبران جای دهیم. این رهبران می خواهند تمام کمبودهای شخصیتی خود را در عمل سیاسی جبران کنند.

 

ج) ریخت مدیر Administrator

سیاستمدارانی که دارای تیپ شخصیتی"مدیر"هستند در دوران کودکی از جانب خانواده و محیط اطراف خود مورد احترام و شناسایی بودند و هم این که مورد اعتماد و اطمینان. افرادی با ریخت شخصیتی "مدیر" در جامعه به دنبال نوآوری و خلاقیت هستند. این افراد در زندگی سیاسی شان افرادی عملگرا Pragmatist بار می آیند. سیاستمدار عملگرا به دنبال سامان دهی و نظم بخشیدن به زندگی اجتماعی و محیط پیرامون خویش است."لاسول" معتقد است باید تلاش کنیم این ریخت شخصیتی سالم در جامعه گسترش پیدا کند تا صحنه سیاست از دست ریخت های شخصیتی بیمارگون خارج شود. با گسترش این ریخت سیاسی از جامعه «سیاست زدایی» می شود.

 

نوشته: مسعود طبری

کارشناس ارشد مسائل سیاسی

مازندران فضای مجازی زیگموند فروید ساری کاندیداهای مجلس نمایندگان مجلس