مازندمجلس: طی دو سال گذشته شاهد انتقادات زیادی به عملکرد سیاسی و اقتصادی دولت بودیم. تقریبا شش ماه پس از آغاز دولت دوم آقای روحانی، وضعیت اقتصادی کشور با مشکل روبهرو شد و به دنبال این موضوع شاهد بروز اعتراضات مردمی در سال ۹۶ بودیم. در همین راستا روزنامه «آرمان» گفتوگویی با علی صوفی وزیر تعاون در دولت اصلاحات داشته که بخش هایی از آن را در ادامه میخوانید.
با توجه به عملکرد ضعیف دولت طی دو سال گذشته، احزاب باید چگونه امید را به مردم بازگردانند، یا به معنای دیگر وظیفه احزاب با توجه به حمایتی که از دولت داشتند، چیست؟
مهمترین ویژگی اصلاحطلبان، رویکرد مردمیشان است یعنی اصلاحطلبان تمام قدرت و پشتوانهشان مردم هستند. به ویژه در جریان انتخابات حضور مردم در پای صندوقهای رأی برگ برنده اصلاحطلبان است و هرچه حضور مردم در انتخابات بیشتر باشد شانس پیروزی اصلاحطلبان به همان نسبت بالا میرود و به عکس اصولگرایان شانسشان کاهش پیدا میکند و این مهمترین امتیاز اصلاحطلبان است. دومین ویژگی اصلاحطلبان آن است که همگی تأمل کرده و نظرشان را مطرح میکنند و آنگونه نیست که در انتظار رهنمودهای یک فرد خاص باشند، گرچه رئیس دولت اصلاحات هم حضور دارند اما اینگونه نیست که اصلاحطلبان در انتظار نظر یا تأملات رئیس دولت اصلاحات باشند بلکه تمام احزاب و افراد اصلاحطلبان تأمل و انتقاد کرده و نظرات خود را بیان میکنند که در نهایت به صورت جمعی یک تصمیمی را اتخاذ کرده و با نظر رئیس دولت اصلاحات آن تصمیم اعلام میشود و همگی از او تبعیت میکنند. به همین جهت اصلاحطلبان یک نوع استقلالی را نسبت به یکدیگر دارند و احزاب اصلاحطلب هم همین گونه هستند. در حال حاضر ممکن است احزاب یا شخصیتهای اصلاحطلب نظرات و راهکارهای مختلفی را ارائه دهند کما اینکه در حال حاضر این موضوع وجود دارد به این معنا که احزاب مختلف اصلاحطلب حضور داشته و نظرات مختلفی را ارائه میدهند.
از حالا بسیاری از اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری نظرات مختلفی را مطرح میکنند.
بله، بسیاری از احزاب و افراد اصلاحطلب برای انتخابات 1400 اعلام نظر و آن را مطرح میکنند که به طور مثال کاندیدای اصلاحطلب نخواهیم داشت و یا اینکه آقای لاریجانی را مطرح میکنند که از ایشان حمایت خواهیم کرد و برخی از احزاب اصلاحطلب هم برعکس است و برخی از شخصیتها هم اساسا رویکردشان اینگونه است که ما دیگر باید از قدرت کنارهگیری کنیم و قبلا هم این نظرات مطرح میشد که معنای کنارهگیری از قدرت آن است که رابطهمان را در میان مردم بازسازی کنیم. اینها دو وجه متضاد از اظهارنظرهایی است که تاکنون احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب بیان کردند. این بینابین هم نظرات دیگری وجود دارد. یکی از آن است که احزاب اصلاحطلب که به صورت فردی و به صورت جمعی مانند شورای عالی سیاستگذاری که معمولا تاثیرگذار هستند در سیاستهای انتخاباتی قطعا باید استراتژیشان با توجه به واقعیتهای جامعه و ناامیدی مردم از مشارکت در انتخابات و ناکارآمدی که نهادهای انتخابی از خود بروز دادند و هرکدام به نوعی چه دولت و چه مجلس و چه حتی شورای شهر هر کدام از اینها ناکارآمدی که از خود نشان دادند و موجب یأس و دلسردی مردم شده و موجب رویگردانی آنها از صندوقهای رأی و مشارکت در انتخابات بود که در حال حاضر اصلاحطلبان استراتژی رقیبهراسی را که از سال 92 در پیش گرفته بودند و تا سال 96 پیروزمندانه آن را ادامه داده و مردم از آن استقبال کردند، دیگر نمیتوانند ادامه دهند و شرایط جامعه هم با توجه به موارد مذکور یعنی رویگردانی مردم از صندوق، از حالت استراتژی رأیگیری به استراتژی رأیدهی باید تغییر کند.
استراتژی اصلاحطلبان در سال 96 رأیگیری بود، این موضوع تا چه اندازه با موفقیت روبهرو شد؟
در سال 96 استراتژی آنها سازماندهی برای رأیگیری بود، اما در حال حاضر مردم آماده برای رأی دادن وجود ندارد و بنابراین خود به خود آن استراتژی منتفی بوده و واقعی نیست و با شرایط موجود نمیخواند. با توجه به عملکرد دولت و مجلس دیگر کارنامه قوی نداریم که مانند سال 96 بگوییم که آقای روحانی چنین عملکردی داشت و این خطرات را از کشور دور کرد چرا که همان خطرات متوجه کشور به نوعی دیگر است و تحریمها ادامه دارد و شرایط اقتصادی خوب نیست. مجلس و دولت نتوانستند کاری انجام دهند تا مردم را امیدوار نگاه دارند. استراتژی رأیگیری با رأیدهی به آن معناست که احزاب اصلاحطلب باید مردم را امیدوار کنند و در همین راستا اصلاحطلبان باید ضمن انتقاد از وضع موجود و به ویژه از دولت و مجلس، سیاستهایی را اتخاذ کنند که مورد قبول مردم باشد یا برنامههایی را اعلام کنند که مردم را به آینده امیدوار کنند تا احساس شود این برنامهها عملیاتی است.
برخی انتقادات به اصلاحطلبان درباره سهمخواهی آنان از دولت است.
بزرگترین سدی که اصلاحطلبان باید از آن عبور کنند سهمخواهی و قدرتطلبی است که متاسفانه در برخی از احزاب از سال 92 به بعد به ویژه در سال 96 بسیار ظهور و بروز پیدا کرد و به کشمکشهایی هم انجامید. برخی از احزاب اصلاحطلب هستند که آنها همچنان که در قانون احزاب آمده که باید احزاب به دنبال کسب قدرت یا مشارکت در قدرت باشند در تلاش هستند اما مشارکتشان در قدرت نتیجه مثبتی نداشته تا آمده و مطرح کنند که ما آمدیم و در اینجا قدرت را در دست گرفتیم و شاخصهای عملکردی مثبتی هم بتوانند ارائه دهند اما در آنجا هم چیزی بروز نکرد و از نگاه مردم این موضوع هم منفی تلقی شد.
چه کاری از احزاب ساخته است؟
به هر حال احزاب باید آمده و مقداری بیشتر از دیگران به سوی مردم گرایش پیدا کنند و مسائل را ریشهیابی کنند و بیپرده و بیپروا ریشهها را بیان کنند، البته فارغ از سطحینگری و اینکه سه قوه وجود دارد و اینها الان چه سهمی در این اوضاع دارند و اینها در حال حاضر وضعیتشان در جامعه چگونه است یا اینکه ما یکسری برنامههایی داشتیم مانند چشمانداز 20 ساله، سیاستهای اصل 44 قانون اساسی، چرا که این دو بسیاری از برنامههای کلان و تعیینکنندهای بود و بسیار میتوانست تحولآفرین باشد و دستاوردهایی که دولت اصلاحات را دارا بود را همچنان تداوم و بهبود بخشد و بتواند رشد سرمایهگذاری 8 درصدی که پیشبینی شده بود طی 4 برنامه پنج ساله برسیم که در حال حاضر در سومین آن هستیم و بعد از آن یک برنامه پنج ساله تنها باقی مانده است اما متاسفانه تمام برنامهها در زمان ریاست جمهوری آقای احمدینژاد برعکس انجام شد، چراکه برنامه چهارم را او کنار گذاشت و برنامه پنجم هم به همین صورت و در حال حاضر برنامه ششم در شرایطی که دولت آن را پیشنهاد داده آن را قبول ندارد و این موضوع میتوانست استمرار پیدا کند یعنی اگر به سیاستهای کلان ابلاغشده از سوی مقام معظم رهبری در رابطه با تعیین چشمانداز 20 ساله که با تلاش بسیار زیاد دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس، این اقدام بزرگ و امیدبخش و تحولآفرین صورت گرفت پس از سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی همزمان تعیین و ابلاغ شد و سپس قانون تهیه شد اگر این موضوع ادامه پیدا میکرد امروز وضعمان برعکس این بود که در حال حاضر در آن قرار داریم.