برگزیده ها
روزی که شریعتی را به حسینیه ارشاد راه ندادند

پوران خانم رفت تا به برادر و همسر شهیدش بپیوندد. این که درهای حسینیه ارشاد را بر روی او بستند یعنی که او زینبی رفت. باشد که این رو سیاهی بماند برای ذغال. و ما از طرف آن خشک مغزان بی آبرو از پوران خانم نازنین عذرخواهی می کنیم و از او می خواهیم ارادت ما را برساند به دست معلم عزیز و شهیدمان.

اختصاصی مازندمجلس: دکتر علی شریعتی را معلم انقلاب می نامیم. و بی راه هم نمی گفتند کسانی که او را این چنین نامی نهادند. در روزگاری که جوانان این سرزمین برای مبارزه راه مارکسیستی را بر می گزیدند و سازمان های اسلام گرای سنتی هم قدرت جذب حداکثری جوانان را نداشته و محدود به حلقه های چند نفری بوده و به شدت توسط رژیم سرکوب می شدند؛ این دکتر علی شریعتی بود که با ایدئولوژیزه کردن مذهب قرائتی نو و متفاوت از اسلام و تشیع ارائه داد؛ که هم جوانانی که سرگردان میان امواج مدرنیته و اندیشه های سنتی بودند جذب حداکثری راه مبارزه اسلامی و انقلابی شوند؛ و هم از سوی دیگر اندیشه هایش سدی و مانعی باشد بر سر راه جذب جوانان مسلمان به جانب اندیشه های مارکسیستی. و بسیاری از گروه های اسلام گرای چپ مانند سازمان مجاهدین خلق آن روزها و حتی نهضتی ها بسیار از اندیشه های او می آموختند. این که شاگردانش بی به راهه رفتند یا نرفتند صحبتی دیگر است برای مقالی دیگر. اما یکی از مهمترین خدمات دکتر علی شریعتی به انقلابیون ایران این بود که انقلابی گری را به زبانی ساده، عمومی کرد. و مفاهیم انقلابی را با زبانی نو تئوریزه و اسلامیزه کرد. و با سخنرانی های آتشین خود نیروی محرکه و سوخت لازم را برای موتور جنبش انقلابی فراهم می نمود. هرچند که شاید نتیجه، آن انقلابی نبود که خودش می خواست و در ذهن می پرورانید. که این یک مقوله ای و بحثی دیگر است؛  برای جایی و نوشتاری دیگر.

شریعتی را هرچه در سر بود، بود. اما از یک بابت می بایستی افسوس بخوریم که چرا تاریخ با فرزندان انقلابی و راستین خود آن قدر که بایسته است مهربان نیست؟ که درباره معلم شهید تا سال های پس از پیروزی انقلاب انتشار آثارش در نظام اسلامی ممنوع بود. وقتی هم که تیغ جاهلانه سانسور از سر آثارش برداشته شد آن گونه که باید و شایسته مقام او بود شخصیتش را تجلیلش نکردند و به آثارش نپرداختند. و هیهات در روزهایی که خطر سقوط، پایتخت سوریه را تهدید می کرد؛ کسی در داخل کشور بیم نابودی مقبره آقای معلم انقلاب را نداشت. و در این روزها کسی را دغدغه آن نیست تا پیکر علی شریعتی به کشور باز گردانده شود.

و چه تلخ است حالا که همرزم و همدل و یار و معشوق و همراه و مادر فرزندان آقای معلم جهان فانی را به سوی عالم باقی و عالی وداع گفته است؛ درهای حسینیه ارشاد را به روی پیکر پوران خانم بستند تا نه پیکر خواهر یکی از سه آذر اهورایی سال 1332 که در واقع پیکر دکتر علی شریعتی را برای آخرین بار به حسینیه ارشاد راه ندهند. حسینیه ارشادی که خانه علی شریعتی و خانه انقلاب بود. و تاریخ چه سخت گیرانه با فرزندان انقلابی خود تسویه حساب می کند. و چه قدر ناشناسی هایی که ندارد این تاریخ. خدایا تو ببین و مپسند.

پوران خانم رفت تا به برادر و همسر شهیدش بپیوندد. این که درهای حسینیه ارشاد را بر روی او بستند یعنی که او زینبی رفت. باشد که این رو سیاهی بماند برای ذغال. و ما از طرف آن خشک مغزان بی آبرو از پوران خانم نازنین عذرخواهی می کنیم و از او می خواهیم ارادت ما را برساند به دست معلم عزیز و شهیدمان.

 

مسعود طبری    

پوران شریعت رضوی علی شریعتی دکتر علی شریعتی انقلاب انقلاب اسلامی حسینیه ارشاد