برگزیده ها
ناگهان چه قدر زود دیر می شود!

اختصاصی مازندمجلس: مردم در تنگنا ها و مشکلات عدیده ای هستند و رضایت چندانی هم از تیم اقتصادی دولت ندارند، اصلاح طلبان نیز سهمی در مدیریت ندارند، جز در موارد بسیار نا چیز، که سهم مدیران دولت گذشته در پست ها، چندین برابر آنان است، اما همه ی نگاه ها و پرسمان های افکار عمومی، متوجه این گروه «اصلاح طلبان » است.

مازندمجلس: شش سال از عمر دولت تدبیر گذشت و تحولات زیادی در این چند سال، رقم خورده است. انگار همین دیروز بود که، سیاسیون اصلاح طلب یکی از استان های شمالی « مازندران » در جمع بندی خود، بین دکتر عارف و روحانی، به این نتیجه رسیده بودند که، نامه ای را برای آقای هاشمی رد صلاحیت شده و خاتمی بنویسند؛ تا در شرایط حساس فعلی، بین دو کاندیدا میانجی گری کنند، تا تنها یک نفر شان در عرصه ی انتخابات بماند.

پس از انتشار نامه، در خواست های مشابهی از استان های دیگر مطرح شد و سر انجام دکتر عارف کنار کشیدند و روحانی کاندیدای اصلاح طلبان شدند! اما شخص دکتر روحانی در مجموعه ای پرورش یافته بود که، به آن «جامعه ی روحانیت» می گفتند که به رسم عادت، همواره مسائل را از بالا به پائین نگاه می کردند! چهار سال پر از تب و تاب، گذشت اصلاح طلبان با تمام توان برای دولت پر از حرف و حدیث و پا به سن نهاده یازدهم، وقت و هزینه گذاشته بودند و بالأخره انتخابات دوره ی دوازدهم، آغاز شد و آنان دکتر جهانگیری را کاندیدا کردند، تا او بتواند روحانی را با کارنامه ی نه چند مؤفق اش، از جمع کاندیدا های قدر و صاحب نام، نجات دهد!


نیرو های سیاسی جریان حامی روحانی نیز، علی رغم حملات گسترده و تخریب و عمل کرد چهار ساله ی ایشان، توانستند یک صدا ۲۹ اردیبهشت ۹۶ را، محکم تر تکرار کنند! روحانی اما بر خلاف انتظار و توقع و شعار ها و وعده هایی که داده بود، پس از انتخابات روی کرد دیگری را در پیش گرفت و حزب دو نفره ی نوبخت - واعظی، خود را پیروز انتخابات پنداشته، مشاوران اصلی و همه کاره ی ایشان شده و مسؤول بستن لیست های مدیران ارشد و حتی پایین دستی شدند و اصلاح طلبان خسته از تلاشی بهت آور و سهمگین چندین ماهه، هنوز عرق شان را پاک نکرده بودند که، به گوشه ی رینگ هدایت شدند و چاره ای جز سکوت نداشتند!

مهم تر آن که، با دولت بر آمده از اراده ی خود، چهار سال پیش رو را چه باید می کردند؟! از این رو تصمیم گرفتند؛ ضمن حمایت از او و دولت اش، منتقدانه در عرصه حضور داشته باشند، در حقیقت اصلاح طلبان خواستند در مسؤولیت سیاسی شان، پاسخ گو باشند! اکنون نیمی از دوره ی بعدی ریاست جمهوری ایشان، طی شده است و بحران معیشت زاده شده، از تحریم ظالمانه و یک جانبه ی آمریکا و مقابله با دنیای سلطه، بر نیمه ی دوم و پایانی این دولت سایه افکنده است.

مردم در تنگنا ها و مشکلات عدیده ای هستند و رضایت چندانی هم از تیم اقتصادی دولت ندارند، اصلاح طلبان نیز سهمی در مدیریت ندارند، جز در موارد بسیار نا چیز، که سهم مدیران دولت گذشته در پست ها، چندین برابر آنان است، اما همه ی نگاه ها و پرسمان های افکار عمومی، متوجه این گروه «اصلاح طلبان » است و البته دولت نیز بیش از هر زمانی، به حمایت نیاز دارد! در این میان، جمعی از اصلاح طلبان معتقد هستند، که حتی دکتر جهانگیری نیز، باید استعفاء بدهند تا شکل صوری چنین حضوری را خاتمه داده، واقعیت های درون دولت را به اطلاع مردم برساند!، اما طیف وسیعی معتقد به حضور و پاسخ گویی به افکار عمومی و قبول مسؤولیت سیاسی ناشی از این انتخاب هستند.

در هر دو صورت، اصلاح طلبان در شرایط دشواری قرار دارند و البته، هر دو گروه، معتقد به تأثیر دولت پنهان و سایه در تحولات پیش آمده و انحصار نوبخت - واعظی و تیم ناکار آمد اقتصادی ایشان هستند و باور دارند که رئیس جمهور با سکوت و یا لفافه گویی های خود، واقعیت ها را به مردم نمی گوید، هر چه که هست نا رضایتی مردم از وضعیت آشفته ی بازار و دشواری های گسترده ی معیشتی، امری مشهود و غیر قابل انکار است.

آن دسته از مدیران اصلاح طلبی هم که، در مسند های پائین دست ( پست های استانداری و مدیر کلی و... ) گمارده شده اند، متأسفانه نا کار آمد، مصلحت اندیش و رفیق خلوت دل و قلوه خوران و یار گرمابه و گلستان مخالفان هستند و از اصل خود نیز، فاصله گرفته به امید آن که، در آینده سهمی از قدرت و روابط را برای خود، حفظ و دست و پا کرده باشند!!، روی خوشی به پتانسیل های اصلاح طلبان نشان نمی دهند!

این دسته از مقامات پائین دستی که، در مسئولیت های شمارش شده، منصوب گردیده اند، با نردبان اصلاح طلبی بالا رفتند و دگر بار به عقب سر خود نگاه نکردند و با تأمل در انتصاب های آنان، در می یابیم، آقایان کأنه تعهد دارند که از وجود مخالفان دولت و نظرات نماینده گان مجلس با پیشینه ی فکری ضدیت با دولت و اصلاح طلبان، در اداره ی امور بهره مند بشوند!!

لذا روابط خود را با بدنه ی حامی تأثیر گذار دولت، قطع کرده اند و البته به خاطر مسائل فوق، مجموعه ی اصلاح طلبان نیز بی انگیز و متشتت شده اند و مدیران ابن الوقتی که از گرده ی اصلاح طلبان بالا رفته اند؛ از این شکاف، به زعم خویش بهترین بهره را برده و می برند، که اگر به مشکلی هم بر خورد کنند، از حمایت بخشی از آنان بهره مند می شوند؛ تا لغزش کرسی خود را حفظ کنند.

انتخابات پیش رو، مجال دیگری برای اصلاح طلبان متشتت و سر خورده است؛ تا به زعم سهیم شدن در قدرت، دل به دریای سیاست بزنند و بعد از رد صلاحیت های گسترده، لیست دست پنجمی کاندیدا ها را بالای سر برده، رأی سازی کنند - اگر این بار با تکرار بتوانند - کوتوله ها و گم نام ترین های امتحان پس نداده، را روانه ی مهم ترین جایگاه کشور کنند، باز هم شاهد گرده گردی این جماعت خواهند بود!، از این رو گروه ها ، شخصیت ها و فعالان سیاسی اصلاح طلب، باید تصمیمی مهم و سر نوشت ساز و البته متفاوت بگیرند.

باید قرائت نوینی از تلاش سیاسی ارائه بدهند و با دیکته و یا با نقشه ی راه دیگران، راهی را نروند که، این گونه دچار سر در گمی و بحران بشوند. اگر دکتر حسن روحانی و دولت اش، حسنی برای اصلاح طلبان نداشت؛ که البته ره آوردی جز آسیب شدید پایگاه های اجتماعی آنان هم نداشت، اما موجبات تجربه ای گران و نگرش تازه را برایشان به‌ هم راه داشت، امید است که، تصمیم سازان این جریان، اندیشه ی لازم را برای بقاء و استمرار، ملاحظه کنند.

اصلاح طلبان مازندران انتخابات مجلس یازدهم استانداری دولت