برگزیده ها
پَرِ فرشته را آورده اند و بر دُمِ خری بسته اند/ راه گذار از جریانِ فریب و نفاقِ خط امامی های دیروز و اصلاح طلبان امروز

اختصاصی مازندمجلس: نسل اولی های اصلاحات یا همان خط امای ها و بسیاری از نسل دومی ها، دیکتاتورهای تمامیت خواهی هستند؛ که در ذات آن ها تغییری حاصل نشده است. فقط گونه را به سرخاب و سفید آب آزادی خواهی و دموکراسی و لیبرالیسم آراسته اند؛ و زبانشان را به کلماتی مدرن و عوام فریبانه عادت و زینت داده اند.

اختصاصی مازندمجلس: در مقاله 42م از مجموعه مقالات مولانای جان، چنین می خوانیم که: « ... احوال آدمی همچنان است که پَرِ فرشته را آورده اند و بر دُمِ خری بسته اند، تا باشد که ... خر از پَرتو و صحبتِ فرشته، فرشته گردد. زیرا ممکن است خر همرنگ او شود؛ و فرشته گردد...». و اما بعد ...

در این چند ساله ی پس از دولت خاتمی، اصلاح طلبان را مصائب فراوان رسیده است. به خصوص پس از جریانات سال 88، که نسل اولی ها و برخی از نسل دومی های اصلاحات پژواک تاریخ را به خوبی شنیدند؛ و آنانی که در سال های آغازین این انقلاب به چشم ایشان خُرد می آمدند؛ با اصلاح طلبان کاری کردند، کارستان. هرچند کاری که خط امامی های دیروز و اصلاح طلبان امروز، در آن روزگار، حتی با یاران نظام و مردم کوچه و بازار می کردند؛ بسیار شنیع تر و زشت تر بود.

اما این روزها، باز هم حال و هوای اصلاح طلبان پریشان تر و اسفناک تر و مصیبت بار تر از یک دهه اخیر حیاتشان است. و چه مصیبتی بالاتر از این که دیگر پشمی به کلاهشان نمانده و حرفشان برای عموم جامعه حرف مُفت است؛ و دیگر زبان بازی ها و حرّافی هایشان را در میان مردم گوش شنوایی نیست. و اتفاقات این چند وقت اخیر هم تیر خلاصی شده، بر قلب اصلاحات. که وقتی باهوش ترین شان در دام یک زن گرفتار می آید؛ وای به حال مابقی. که اگر به تعبیر اصلاحاطیان، آن زن پرستوی امنیتی بود؛ پرسش این است که، آن مرد چرا در جایگاه مشاور و رهبری جنابانِ اصلاح طلب، کمربند، سفت، نداشت؟ با همه احترامی که نگارنده برای آن مرد قائل است؛ اما اگر او پیشتر از این ها عطای سیاست ورزی را به لقایش می بخشید؛ و کفش ها را به میخ می آویخت؛ آیا این روزها، جریان اصلاحات این چنین خوار و خفیف و ذلیل می شد؛ و بازی را به هنر رسانه ای و جنگ روانی طیف رقیب واگذار می کرد؟ 

یا پرسش ساده دیگر، این است که چگونه می شود این آقایانِ مدعیِ تسامح و تساهل، چهار سال است برای رسیدن به اجماع بر سر ریاست مجلس دکتر عارف، درمانده، و عاجز مانده اند؟ البته چون از ایشان پُرسی، دست به فرافکنی زنند، و چون فوبیای توطئه دارند و استراتژی «کی بود، کی بود، من نبودم» را به خوبی می شناسند و بدان آگاهند؛ گناه را بر گردن دشمنان و مخالفان ذهنیِ فرا زمینی زیر زمینی می افکنند؛ و متأسفانه جوانان ناآگاه از پیشینه تاریخی این مملکت و این انقلاب و این جریان، برای ایشان، سر به علامت تأئید تکان می دهند. و این جوانان نمی دانند که ریشه بدبختی های امروز ما در بدعت ها و بی فکری ها و کژروی  های همین اصلاح طلبانی است که روزگارانی نه چندان دور در لباس انقلابی گری و خط امامی بر جامعه تحمیل کرده اند. و همچنان بر مدار نیرنک و فریب ملت و مملکت را بازیچه سیاسی بازی ها و نادانی های خود کرده اند. و مردمِ از همه جا بی خبر هم هر از چندی فریبشان را می خورند. و باز با شکست ایده های اطلاح طلبان؛ این آقایانِ دانای کل، مانند همیشه طلب از مردم می کنند؛ و خودشان را هیچ گاه بدهکار کسی نمی دانند.

نسل اولی های اصلاحات یا همان خط امای ها و بسیاری از نسل دومی ها، دیکتاتورهای تمامیت خواهی هستند؛ که در ذات آن ها تغییری حاصل نشده است. فقط گونه را به سرخاب و سفید آب آزادی خواهی و دموکراسی و لیبرالیسم آراسته اند؛ و زبانشان را به کلماتی مدرن و عوام فریبانه عادت و زینت داده اند. که اگر مواضع سیاسی و بیانات ایشان را پس از بَر افتادن از خر قدرت بخوانیم و بدانیم؛ چهره واقعی شان بر ما و بر همگان نمایان می شود. همان چهره سرخ و خشن سال های دهه شصت خورشیدی. و کاش می شود پوستین از تن این نابکاران به در آورد، تا حقیقت زیر پوستین برملا گردد. و دستی باشد که از آستین انتقام به در آید، و این خائنان به هرچه اخلاق دمکراتیک و روش تکثرگرایی را به واسطه تمام جنایت هایشان از دیروز تا به امروز، به دست دادگاه عدالت تاریخ بسپارد.

و اما، مادامی که جوانان ما، پشت سر این فریب کاران باشند؛ مادامی که جوانان ما به تب توهم توطئه ی اصلاح طلبانه دچار باشند؛ و مادامی که به واسطه نقد درون گفتمانی نسل اولی های اصلاحات و برخی نسل دومی های این جریان به محکمه تاریخ سپرده نشوند، این مملکت لحظه ی آرامش را به چشم نخواهد دید؛ که آرامش و حیات افراطیون اصلاح طلب در آشوب است و مغلطه و بلوا. که اگر در سال 88 هم روندهای اعتراضی درست پیش می رفت؛ و میرحسین موسوی در تَله و دام استراتژیک حلقه سعید حجاریان گرفتار نمی آمد؛ این روزها حصری در کار نبود؛ که عده ای پشت نام حصر پنهان شوند، و فریب کاری و خطاهای استراتژیک خود را لاپوشانی کنند و از آن ارتزاق کنند و لاشه ی سیاسیِ متفعن خود را در لوای آن پنهان دارند. همان هایی که به زور و دَگَنَگ «... پَرِ فرشته را آورده اند و بر دُمِ خری بسته اند، تا باشد که ... خر از پَرتو و صحبتِ فرشته، فرشته گردد...». شاید که ذات خر اصلاحات، اصلاح شود؛ و به شمایل انسان درآید. که می دانیم خر، همان خر است. حتی اگر پالانش عوض شود؛ و بارش هم پَرِ فرشتگان باشد.

نسل سومی هایی که دل خوش دارند به جریان اصلاحات، می بایست با تبارشناسی و دیرینه شناسی صحیحِ جریان مضمحل اصلاحات، راهشان را از راه ناصوابِ ارباب تزویر و فریب و اپورتونیست هایی که نام اصلاح طلب بر خود نهاده اند، جدا سازند. نسل سومی ها می بایست برای ایجاد موج نو، مهیا شوند؛ و از جریان بی اصول و بی پرنسیپ Principe و از درون تهیِ اصلاحات، شادمانه و جانانه عبور کنند. برای خروج از بن بست های سیاسی و اجتماعی فعلی، پرسشی که این روزها می بایست در برابر جوانان باشد دلایل شکست جریان اصلاحات نیست. که جریان نفاق همواره محکوم به شکست و تلاشی می باشد. پرسش بنیادین این روزها این می بایستی باشد که، چرا موج نو؟

 

اصلاحات خاتمی اصلاح طلبان دموکراسی مجلس دولت