اختصاصی مازندمجلس: در شکل گیری شبکه های قدرت در بستر تاریخی به عوامل مختلفی چون فرهنگ و زبان، اهداف، تبار خانوادگی، جغرافیا و یا حتی دشمن مشترک میرسیم.
در این بین دو عاملی که بیش از پیش موجب هویت و انسجام روابط بین اعضای شبکههای قدرت میشود تبار خانوادگی و جغرافیایی هست که از دیرباز جز مهمترین عوامل تشکیل دهنده شبکه های قدرت سیاسی بودهاند؛ تا جاییکه برای نام بردن از آنها به خواستگاه جغرافیایی آنها ارجاع می شود.
زاگرس نشینها، عشایرنشینها(مخصوصا در زمان قاجار و پهلوی اول)، کرمانیون (حلقه وابسته به مرحوم هاشمی) از جمله این شبکه های قدرت هستد.
پس از انقلاب شبکه های مختلفی رفته رفته و بصورت آشکار و نهان وارد عرصه سیاست شدند. کرمانیون به رهبری مرحوم هاشمی مهمترین شبکهای بود که مابین رقبای جدید و قدیم عرض اندام کرد. شبکهای که تا اواسط دهه هشتاد قدرت اول کشور بود. در این بین و در جناح راست که در ابتدا همسو با هاشمی و با گذشت زمان به منتقد او تبدیل شدند شخصیت ها و شبکه های مختلفی اسب خود را برای آینده زین میکردند. نکته جالب برای ما حضور یک شخصیت و یک خانواده از مازندران در این بین است.
ناطق نوری و خانواده لاریجانی. شیخ که از قدیم یار انقلاب بود و معتمد جناح های مختلف نظام، بی گمان تصور نمیکرد که با گذشت زمان و در برهه حوادث ۸۸ از سوی شبکه قدرتی دیگر مورد شدیدترین حملات قرارگیرد. شیخ حتی پس از دوم خرداد همواره مورد احترام رقیب پیروز بود ولی اینبار سیاست را کشتیبانی دگر آمد. کشتیبانی با حمایت هم صنفی های خود از شهر قم. تو گویی عقدهای چند دهساله را یکجا برسرش خالی کردند. اما حکایت دهه نود کمی متفاوت تر است. با حاشیه رفتن رییس جمهور سابق قدرت دیگری در حال شکل گیری است. قدرتی که پشتوانه حملاتش برعکس رییس جمهور سابق نه رسانه ای که از نوع امنیتی و قضایی است. انتشار خبرهای دستگیری رییس دفتر شیخ به جرم اقتصادی و شایعه نقش او در شهرکسازی کلاکت لواسان حکایت از بازیگرانی جدید با اهدافی متفاوت دارد.
از سویی دیگر خانواده مشهور شمالی نیز از گزند ترکه های رقبای جدید در امان نمانده است. از عجایب سیاست همین بس که قدرتمندترین خانواده در سیاست ایران حالا آماج شدیدترین حملات از سوی دیگر کانونهای قدرت سابقا همسو شدهاند. خانواده ای که از قضا حملات رییس جمهور سابق را از سر گذراند اما اینبار به سنگی سخت برخورد کرده اند.
دستگیری معاون سابق رییس قوه قضائیه، افشای ساخت و سازهای غیرقانونی در شهرک های باستیل هیلز و کلاکت در لواسان، حملات سازماندهی شده و لغو سخنرانی علی لاریجانی در کرج و قم، زمزمه کاندیدا نشدن علی لاریجانی در انتخابات آتی، فرستادن یکی از مهم ترین مهره های این طیف در مجلس یعنی کاظم جلالی به روسیه و زمزمه رد صلاحیت های مهره های نزدیک، همه و همه از نشانه های چغر بودن رقیب جدید است.
رقیبی که اگر بخواهیم برای آن نامی بگذاریم باید از خراسانیون استفاده کنیم. رقیبی با دو چهره مطرح سیاسی قالیباف و رئیسی و حمایت روحانی جنجالی آن علم الهدی که موضع گیریهایش بعضا خوشایند مراکز قم نیست.
محل تلاقی و انگیزه مواجهه این کانونها با یکدیگر انتخابات مجلس پیشروست. انتخاباتی که برای طیف جدید قدرت دروازه ورود به دیگر کانونهای قدرت انتخابی است.
طیفی که پس از بیانیه گام دوم رهبر انقلاب و تاکید بر حضور جوانان در عرصه سیاست، از آن به عنوان اسم رمز کنار زدن شبکه های قدیمی و ناهمسو با خود استفاده می کند. شبکه هایی که عمر جوان ترین فعالین آنها به زیر ۵۰ نمی رسد و با چالش مقبولیت در بین نسل جوان مواجه هستند.
فراخوان ثبت نام قالیباف برای نمایندگی مجلس از بین جوانان، انتصاب ائمه جمعه جدید با میانگین سنی پایین تر از اسلاف خود، نمایشهای پوپولیستی و شوآف های تبلیغاتی سیاسی با لحن فسادستیزی که نمونه مطرح آن این روزها در شبکه های مجازی و صداوسیما درحال شومنی است، تنها با دانستن رستاخیز شبکه ای جدید در عرصه سیاست ایران قابل فهم است.
در این بین نکته جالب بازی، انتخاب جناح بازی برای نامزدهای جدید و قدیم همسو با جناح های یاد شده است. اگر تا دیروز وابسته بودن به یکی از این شبکه ها چندان تفاوتی با هم نداشت اینک مرزبندی ها عیان شده و نیاز به انتخابی دوباره است. انتخاب بین رفیق قدیمی رو به احتضاری که رویای ۱۴۰۰ به آنها می فروشد و رقیبی تازه که بیعتی تمام و کمال میخواهد.
بیچاره نامزدهایی که فکر میکنند میتوانند هر دو شتر را سوار شوند، غافل از اینکه دو شتر اینبار هم مسیر نیستند. شترسواری دولا دولا اینبار به عدم ورود به عرصه انتخابات منتهی خواهد شد.
در این بین شاید تکلیف یار قدیمی خانواده لاریجانی در ساری مشخص باشد. دعا برای الطاف خفیه الهی تنها راه پیش روی اوست، زیرا تجربه شکست لابی ۲۴۰ نفره لاریجانی در مورد ردصلاحیت های دوره گذشته هنوز از یاد نرفته است.
نامزد دیگر اما از چرخش واهمه ای ندارد. جوان هست و جویای نام. هرچند در چرخیدن گاهی حول میشود و پایش گیر میکند، مانند سال ۹۲ که زود فرمان را چرخاند. همان تجربه به کمکش آمد و دوره قبل گردشی به هنگام داشت. ولی اینبار بازیگر نه اصلاح طلبان ساروی که از جنسی دگر است. زمزمه های اینروزهای سرنوشت آینده جوان ما که در شهر پیچیده حکایت از روزهایی سخت و طاقت فرسا دارد.
نامزد سوم شهر که سالها در طلب یار هست ولی یار به او رخ نمایان نمیکند هیچ کدام از مشکلات سیاسی دو کاندیدای پیشین را ندارد. همفکر و همسوست اما جوان و پر انرژی نیست. به مصداق اربابان جدید نمیخورد. جذابیت رمز موفقیت در بازار مکاره دموکراسی امروزیست. اگر نداشتی خودشکن، آینه شکستن خطاست. به بازی گرفته میشود اما به حرمت موی سفید.
به نظر می رسد هیچکدام از نامزدهای مطرح فعلی از جناح های اصولگرا به خواستگاری هم نمیرسند چه برسد به عقد و شب حجله. از نگاه نگارنده باید کمی صبر داشت. احتمالا نامزد دیگری همین حوالی دارد دلبری میکند تا اسب خود را زین کند. اگر چهارنعل به بازی آمد تعجب نکنید. کشتی سیاست را ناخدای جدید آمد.
ف.م.دال