برگزیده ها
 حمايت اصلاح‌طلبان از اصولگرايان معتدل استثنا و غلط بود

مازندمجلس: جریان اصلاحات سال‌هاست گرفتار موانع بیرونی است؛ موانعی که سبب‌شده این جریان در حال درجازدن باشد.

مازندمجلس: در شرایطی که دولت حسن روحانی در سال‌های پایانی خود قرار دارد چهره‌های برجسته جریان اصلاحات به آسیب‌شناسی این جریان و استراتژی‌های در پیش گرفته پرداخته‌اند. اغلب این چهره‌ها نیز به ضرورت تغییر رویکرد و دگردیسی در این جریان اتفاق‌نظر دارند. با این وجود برخی چالش‌های درونی مانند ضعف‌های تشکیلاتی و موانع بیرونی مانند برخی فشارها اجازه نمی‌دهد اهداف جریان اصلاحات در این زمینه تحقق پیدا کند. جریان اصلاحات سال‌هاست گرفتار موانع بیرونی است؛ موانعی که سبب‌شده این جریان در حال درجازدن باشد. این در حالی است که از جریانی گفتمان‌ساز و تفکر‌ساز مانند جریان اصلاح‌طلبی این انتظار وجود داشته که از راه‌های دیگری از این موانع بیرونی عبور کند. به همین دلیل و برای آسیب‌شناسی وضعیت کنونی جریان اصلاحات و چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌روی جریان اصلاحات «آرمان ملی» با آقای محمد سلامتی وزیر کشاورزی در دولت‌های شهید رجایی، مهدوی‌کنی و دولت دفاع مقدس و دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت‌وگو کرده که در ادامه می‌خوانید.

چرا جريان اصلاحات قدرت بازتوليد خود را از دست داده و از نظر گفتماني و تئوريک با چالش مواجه شده است؟ مهمترين ضعف‌هاي کنوني جريان اصلاحات چيست؟

چالش‌هاي دروني تنها مختص به جريان اصلاحات نيست و در شرايط کنوني اصولگرايان نيز با چالش‌هاي جدي مواجه هستند. مهمترين مشکل اصلاح‌طلبان عدم انسجام تشکيلاتي است. آرزوي ما همواره اين بوده که تشکيلاتي به وجود بيايد که از يک طرف مشکلات جامعه را حل کند و براي آن برنامه‌ريزي کند و از سوي ديگر بتواند با احزاب ديگر کشورهاي جهان رقابت داشته باشد، که متاسفانه آن‌گونه که بايد عملي نشده است. اين مقوله را در جريان اصلاحات نيز مي‌توان ديد و جريان اصلاحات فاقد يک حزب فراگير قدرتمند است که بتواند در مناسبات سياسي تاثيرگذار باشد. از سوي ديگر جريان اصلاحات در سال‌هاي اخير با توجه به عملکرد دولت، مجلس و شوراي شهر تهران تضعيف شده است. گاهي اين جنبه خاص به ناكارآمدي اصلاح‌طلبي تعبير مي‌گردد. به همين دليل با کاهش وجهه خود در بين افکار عمومي جامعه مواجه شده است. با اين وجود نبايد از اين نکته غافل شد که انتظاري که از جريان اصلاحات وجود دارد از واقعيت‌هاي سياسي فاصله دارد. به‌عنوان مثال اگر دولت در برخي زمينه‌ها داراي مديريت ضعيفي است در نهايت به‌نام اصلاح‌طلبان نوشته مي‌شود. اصلاح‌طلبان ناگزير بودند در انتخابات رياست‌جمهوري از آقاي روحاني حمايت کنند، اين در حالي است که آقاي روحاني اصلاح‌طلب نيست. به همين دليل نيز اگر ضعفي در دولت وجود دارد نبايد به‌نام اصلاح‌طلبان نوشته شود. براي جامعه کار اجرايي بيشتر از امور قانونگذاري ملموس است. در شرايط کنوني دغدغه اصلي مردم بيکاري، تورم و مشکلات معيشتي است که بيشتربه دولت ارتباط پيدا مي‌کند. هنگامي که مردم مشاهده مي‌کنند دولت در اين زمينه اقدامات مناسبي انجام نداده در مرحله نخست به دولت و در مرحله دوم به اصلاح‌طلبان به‌عنوان جريان حامي دولت بدبين مي‌شوند. اين وضعيت در مجلس نيز وجود داشته و در حالي که حدود 105نفر از نمايندگان مجلس اصلاح‌طلب هستند اما اين عده از عملکرد قابل‌قبولي در مجلس برخوردار نبوده‌اند. البته رويکرد نهادهاي نظارتي در عدم تائيد صلاحيت نيروهاي کارآمد اصلاح‌طلب در انتخابات سال94 نيز در ضعف عملکرد اصلاح‌طلبان در مجلس نقش داشته است. انتظار مردم از اصلاح‌طلبان در شوراي شهر تهران نيز برآورده نشد. هنگامي که اصلاح‌طلبان وارد شوراي شهر شدند انتظار مي‌رفت تحرک و جديت بيشتري براي حل معضلات شهر تهران از خود نشان دهند که در واقعيت اين اتفاق رخ نداد. مجموعه اين عوامل دست‌به‌دست هم داده تا درک صحيحي از نقش اصلاح‌طلبان در چشم‌انداز آينده کشور وجود نداشته باشد.

چرا آرمان‌هاي جريان اصلاحات مانند قانون‌گرايي و تقويت احزاب تحت‌الشعاع چالش‌هاي اقتصادي کشور قرار گرفته است؟ آيا گفتمان اصلاحات توانايي خود را براي حرکت در مسير آرمان‌هاي اصلي خود از دست داده است؟

اگر کار دست اصلاح‌طلبان بود و به‌درستي انجام نمي‌شد اين اشکال به جريان اصلاحات وارد بود. اين در حالي است که تلاش براي تحقق اين دغدغه‌ها در اختيار دولت قرار داشته و دولت بايد در اين زمينه تلاش مي‌کرده است. در طول سال‌هاي گذشته اصلاح‌طلبان بارها اين نکات را به دولت متذکر شده‌اند که آزادي‌هاي مدني و سياسي بايد افزايش پيدا کند و از سوي ديگر مشکلات معيشتي مردم نيز بايد مرتفع شود تا مردم نسبت به جريان حامي دولت بي‌اعتماد نشوند. شعارهاي اصلاح‌طلبي تغيير نکرده است. با اين وجود به دليل اينکه کار اجرايي در اختيار اصلاح‌طلبان قرار ندارد اين شعارها جنبه اجرايي پيدا نمي‌کند. البته دولت كم‌وبيش دراين زمينه‌ها تلاش كرده است، اما نه درحد انتظاراصلاح‌طلبان وطرفداران آنها. مجلس هم براي جريان اصلاحات يک فرصت بوده که اصلاح‌طلباني که در مجلس حضور داشته‌اند موفق نشده‌اند عملکرد قابل‌قبولي از خود برجاي بگذارند. 105نماينده در مجلس تعداد کمي نيست و اصلاح‌طلبان با همين تعداد نماينده نيز مي‌توانستند به دنبال تصويب قوانيني بروند که مورد مطالبه مردم بود. از سوي ديگر با همين تعداد نماينده نيز مي‌شد نظارت بيشتري بر عملکرد اجرايي دولت داشت و زمينه‌هاي تلاش دولت را فراهم کرد. ضعف عملکرد اصلاح‌طلبان در دولت و مجلس به‌معناي فراموشي آرمان‌ها و اهداف جريان اصلاحات نيست. آرمان‌ها و اهداف همچنان بر سر جاي خود باقي است و داراي اهميت است. اصلاح‌طلبان در شرايطي مستحق زير سوال قرارگرفتن و بازخواست هستند که دولت در اختيار آنها قرار داشته باشد، اما دولت فعلي که مسئول اجراي مطالبات مردم است در اختيار آنها قرار ندارد. فراموش نکنيم که ملاک قضاوت مردم تغيير ملموس کيفيت زندگي آنهاست. مردم در صورتي که مشاهده کنند يک دولت يا جريان سياسي وضعيت زندگي آنها را بهتر کرده است از آن حمايت مي‌کنند. اين در حالي است که اين اتفاق رخ نداده و امروز مردم با مشکلات متعدد معيشتي زندگي مي‌کنند.

آيا جريان اصلاحات دچار جبر نخبه‌گرايي شده به‌شکلي که نخبگان اين جريان اجازه دگرديسي و ورود نيروهاي جديد و تازه‌نفس به اين جريان را نمي‌دهند؟

هر جريان سياسي بايد تلاش کند رويکرد خود را با توجه به تغيير نسل‌هاي جديد تغيير دهد. اگر اين اتفاق رخ ندهد جريان‌هاي سياسي با چالش‌هاي دروني مواجه خواهند شد. در شرايط کنوني در جريان اصولگرايي سه طيف اصولگرايان سنتي، اصولگرايان معتدل و تندروها حضور دارند. بين اين سه طيف نيز شکاف‌هاي جدي وجود دارد. دليل اين مساله اين است که تغييرات جامعه و دغدغه‌هاي نسل جديد سبب‌شده که برخي از طيف‌هاي جريان اصولگرايي به‌دنبال انطباق رويکرد خود با دغدغه‌هاي نسل جديد باشند و همين تغييرات سبب فاصله‌گرفتن از بقيه طيف‌ها شده است. با اين وجود اين وضعيت در جريان اصلاحات وجود نداشته و اصلاح‌طلبان از ابتدا ديدگاه‌هايي را مطرح مي‌کردند که همواره مورد نياز جامعه و نسل جديد بوده است. در دولت اصلاحات شعارهايي از سوي اصلاح‌طلبان در سطح جامعه مطرح شد که اين ديدگاه‌ها با نيازهاي طبقه متوسط جامعه همخواني داشت. نکته داراي اهميت اين است که نيازها و دغدغه‌هاي طبقه متوسط از آن زمان تاکنون تغيير نکرده است. اين در حالي است که گستره طبقه متوسط از نظر کمي افزايش پيدا کرده است. دغدغه طبقه متوسط در دولت اصلاحات توسعه سياسي، تحزب و گشايش‌هاي فرهنگي بود که تا به امروز نيز ادامه داشته است. در نتيجه جريان اصلاحات نياز به تغيير ماهيت ندارد. به‌عنوان مثال حساسيت جريان اصلاحات نسبت به مساله آزادي از گذشته تاکنون هيچ تغييري نکرده و همچنان يکي از آرمان‌هاي اصلي جريان اصلاحات است. ريشه مشکلات را بايد در بيرون از جريان اصلاحات جست‌وجو کرد. امروز مردم با مشکلات معيشتي مواجه هستند و به همين دليل مسائلي مانند آزادي‌هاي سياسي و تحزب براي آنها در اولويت‌هاي بعدي قرار گرفته است. در نتيجه مسائل اقتصادي جامعه دغدغه‌هاي ديگر اصلاح‌طلبان را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. در چنين شرايطي برخي اقشار جامعه مطالبات کاذبي را مطرح مي‌کنند که سبب سردرگمي در تصميم‌گيري جريان‌هاي سياسي مي‌شود. مطالبات طبقه متوسط هيچ تغييري نسبت به گذشته پيدا نکرده اما افزايش کمي اين طبقه باعث شده نيازهاي اين طبقه بيشتر در سطح جامعه مطرح شود. اين نيازها نيز نيازهاي جديدي نيست، بلکه در گذشته نيز وجود داشته است. اين مساله گفتمان اصولگرايي را نيز تحت‌تاثير قرار داده است. به همين دليل نيز برخي طيف‌هاي جريان‌هاي سياسي به‌تازگي در شعارهاي خود آزادي‌هاي سياسي را نيز مطرح مي‌کنند. اين در حالي است که طيف‌هاي سنتي‌تر اين جريان داراي چنين دغدغه‌هايي نيستند. دغدغه‌هايي که امروز برخي از طيف‌هاي معتدل اصولگرا در جامعه مطرح مي‌کنند دغدغه‌هايي است که اصلاح‌طلبان از گذشته تاکنون مطرح کرده‌اند. در شرايط کنوني اصلاح‌طلبان از يک‌سو تحت‌تاثير مشکلات جامعه قرار گرفته‌اند و از سوي ديگر با انفعال تشکيلاتي مواجه هستند. در چنين شرايطي برخي عنوان مي‌کنند جريان اصلاحات به آرمان‌ها و شعارهاي جديدي نياز دارد. اين در حالي است که دغدغه‌ها همچنان همان دغدغه‌هاي گذشته است اما جريان اصلاحات نياز به انسجام و مديريت قوي‌تري نسبت به گذشته پيدا کرده است تا از انفعال جلو گيري كند.

اگر دغدغه‌ها و شعارهاي جريان اصلاحات تغيير نکرده، پس چرا به نتيجه نرسيده است؟

ريشه اين عدم موفقيت در بيرون از جريان اصلاحات است؛ به‌عنوان مثال جريان اصلاحات به‌دنبال تاثيرگذاري در رويکرد تصميم‌گيري مجلس است. با اين وجود برخي نخبگان جريان اصلاحات تائيد صلاحيت نمي‌شوند. اين وضعيت درباره فعاليت‌هاي حزبي اصلاح‌طلبان نيز وجود داشته است که بعضا با موانع و فشارهاي بيروني مواجه شده‌اند. اين مساله درباره گفتمان‌سازي و طرح تئوري‌هاي جديد فکري در سطح جامعه نيز وجود داشته که بنا به دلايلي با برخي فشارهاي بيروني نتوانسته به نتيجه مطلوب برسد. واقعيت اين است که اهرم‌هاي اصلي قدرت در اختيار اصلاح‌طلبان نيست که به‌واسطه اين اهرم‌ها بتوانند اهداف و آرمان‌هاي خود راتحقق ببخشند. به همين دليل نيز ناچار هستند همين وضعيت را بپذيرند و گام‌به‌گام به جلو حرکت کنند.

جريان اصلاحات همواره به‌عنوان يک جريان گفتمان‌ساز و جريان‌ساز در جامعه مطرح بوده است. چرا از سال76 تاکنون که موانع بيروني براي اصلاح‌طلبان مشهود بوده راه چاره‌اي براي عبور از اين موانع و بازتوليد گفتمان از راه‌هاي ديگر انديشيده نشده است؟

اين اتفاق رخ داده است. جريان اصلاحات همواره با مردم در ارتباط بوده و مسائل و موانع را براي آنها توضيح داده است. سخن‌گفتن با مردم نيز نتيجه‌بخش بوده است. اگر اصلاح‌طلبان با مردم سخن نمي‌گفتند در سال‌هاي 92، 94 و 96 مورد حمايت مردم قرار نمي‌گرفتند. اصلاح‌طلبان با توجه به ظرفيت‌ها و محدوديت‌هايي که با آن مواجه بوده‌اند عمل کرده‌اند. اين در حالي است که نبايد از ظرفيت‌ها و امکانات رقيب سياسي نيز غافل شد. اثرگذاري جريان اصلاحات در آينده نيز وجود خواهد داشت. هنگامي که دغدغه‌هاي بدنه جامعه با دغدغه‌هاي جريان اصلاحات همخواني داشته باشد هيچ‌گاه مردم از گروه‌هاي تندرو يا اصولگراهاي بي‌برنامه حمايت نخواهند کرد. در نتيجه اصلاح‌طلبي همچنان براي مردم به‌عنوان يک راه‌حل مطرح است.

تکيه بيش از اندازه جريان اصلاحات روي طبقه متوسط در حالي که اصولگرايان همواره با شعارهاي پوپوليستي طبقه ضعيف جامعه را تحريک مي‌کنند سبب فاصله جريان اصلاحات از دغدغه‌هاي عموم جامعه به‌خصوص طبقه ضعيف جامعه نشده است؟

اين هشداري است که بايد آن را جدي گرفت. اصلاح‌طلبان همواره در نقش سخنگوي طبقه متوسط فعاليت مي‌کردند. اين در حالي است که طبقه متوسط اکثريت مطلق جامعه ايران را تشکيل نمي‌دهد. به همين دليل جريان اصلاحات بايد خود رابه دغدغه‌هاي طبقه ضعيف جامعه نزديک کند و مطالبات آنها را نيز نمايندگي کند. اين ضعفي است که در گذشته در رويکرد جريان اصلاحات وجود داشته است. اگر طبقه متوسط جامعه در حدود 50درصد جامعه را تشکيل دهد طبقه ضعيف در حدود30درصد جامعه را تشکيل خواهد داد. اين در حالي است که با توجه به مشکلات معيشتي امروز جامعه گستره طبقه ضعيف روزبه‌روز در حال افزايش است. به همين دليل اگر اصلاح‌طلبان قصد دارند وجهه بهتري در بين مردم داشته باشند بايد خود رابه دغدغه‌هاي طبقه ضعيف جامعه نزديک‌تر کنند. معمولا روشنفکران جريان اصلاحات به اين مساله بي‌توجه بوده‌اند. در اغلب موارد نيز ديدگاه‌هاي روشنفکران در تصميم‌گيري‌هاي جريان اصلاحات محوريت داشته است. به صورت طبيعي طبقه متوسط مواضع روشنفکران را تقويت مي‌کند. روشنفکران نيز اغلب خود را سخنگوي طبقه متوسط قلمداد مي‌کنند. روشنفکري نيز داراي طيف وسيعي است. برخي از روشنفکران تنها تئوري‌پردازي مي‌کنند و از دغدغه‌هاي بدنه جامعه غافل هستند. اين در حالي است که برخي از روشنفکران داراي تئوري هستند و در عين حال از قدرت مديريت و برنامه‌ريزي نيز برخوردار هستند. جريان اصلاحات همواره از دسته دوم براي انتخابات استفاده کرده است. با اين وجود در انتخابات اخير اغلب اين افراد به دليل موانع نظارتي موفق نشده‌اند در انتخابات حضور پيدا کنند.

آيا اصلاح‌طلبان به دنبال اين هستند تا ائتلاف سال94 بين اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان دوباره در انتخابات سال 98 شکل بگيرد يا اينکه تصميم اصلاح‌طلبان در اين زمينه دچار تغيير خواهد شد؟

هدف اصلي اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 94 حذف تندروها در مجلس بود. دليل اين مساله نيز اين بود که رويکردي که تندروها در مجلس در پيش گرفته بودند در راستاي تحقق منافع ملي نبود. اين درحالي بود که اغلب نيروهاي توانمند جريان اصلاحات نيز به دليل موانع نظارتي اجازه حضور در انتخابات را پيدا نکردند. در چنين شرايطي اصلاح‌طلبان در يک تصميم صحيح در ليست انتخاباتي خود از اصولگرايان ميانه‌رو استفاده کردند. از همان ابتدا نيز مشخص بود که نمي‌توان از اين افراد انتظار داشت که در راستاي گفتمان و اهداف اصلاح‌طلبي حرکت کنند. برخي از اين افراد به صورت رسمي در تشکل‌هاي اصولگرا عضو بودند و از چهره‌هاي محوري اين تشکل‌ها به شمار مي‌رفتند. شرايط انتخابات سال 98 از بسياري جهات با انتخابات سال94 متفاوت است. در انتخابات آينده هدف جريان اصلاحات حذف تندروها از مجلس نيست و به همين علت دليلي براي ائتلاف با اصولگرايان معتدل نيز وجود ندارد. استراتژي جريان اصلاحات در انتخابات آينده ارائه يک ليست صددرصدي از اصلاح‌طلبان است که بتوانند در مجلس آينده تاثيرگذار باشند. در نتيجه حمايت از اصولگرايان معتدل در انتخابات آينده براي اصلاح‌طلبان يک اصل نيست. اين در حالي است که در انتخابات سال 94 يک اصل بود. با اين وجود اگر در برخي شهرستان‌ها رقابت بين يک گزينه تندرو و معتدل وجود داشته باشد جريان اصلاحات به صورت موردي و استثنائي از گزينه ميانه‌رو حمايت خواهد کرد. در نتيجه اگر حمايت اصلاح‌طلبان از اصولگرايان معتدل در سال 94 يک اصل بود در سال 98 يک استثنا خواهد بود.

دولت مجلس اصولگرایان اصلاح طلبان