برگزیده ها
به جوانان می‌گویم دنبال انقلاب و زیرورو کردن کشور نباشید

مازندمجلس: هزاد نبوی، نماینده مجلس ششم، گفت: امروز در دنیا چه کسی دنبال انقلاب است؟ جز داعش؟! حتی القاعده هم مقداری از این تفکر عقب‌نشینی کرده است.

مازندمجلس: «چریک پیر» خطابش می کنند، خودش اما با خنده می گوید نه «چریک» است نه «پیر». حتی این روزها دیگر آن نگاه روزگار جوانی و مبارزات انقلابی را که بخاطرش تا پای زندان رفتن هم پیش رفته بود ندارد و صریح می‌گوید «دنبال سراب انقلاب نروید.» او البته این را هم می‌گوید که ضد تمام انقلاب‌ها شده نه ضد انقلاب اسلامی. 

 

وقتی از او می‌پرسیم کمونیست هستید یا ...، با خنده می‌گوید «هیچ‌گاه کمونیست نبوده و نیستم، هرچند برخی حتی مرحوم بازرگان مرا توده‌ای می‌دانسته است. با حالت خاصی از شهید رجایی و رفاقتشان حرف می‌زند و خاطره روزی که به او پیشنهاد نخست وزیری می‌دهند و دو نفری مدتها به این پیشنهاد می‌خندیده‌اند را روایت می‌کند. 

 

وقتی پای رقبا و مخالفان سیاسی‌اش به میان می‌آید می‌گوید آیت الله مهدوی‌کنی انسان شریف و آزاده ای بود و از برخورد رفقای سیاسی اش با مرحوم عسگراولادی گلایه دارد. او حتی حسین شریعتمداری را آدم سالمی می داند و می گوید«من آقای شریعتمداری کیهان را می‌شناسم، فکرش را قبول ندارم، اما ایشان آدم ناسالمی نمی‌دانم. اینکه او در مورد من مطلبی می‌گوید که می‌داند خلاف است، بر اساس یک تفکر انحرافی است که مبتنی بر اینکه بر صدام می‌شود هر دروغی را بست و این کار عین ثواب است. ایشان بهزاد نبوی را هم مثل صدام می داند و به او بهتان می زند! نه اینکه ذاتا دروغگو و مفتری باشد».

 

بهزاد نبوی در این گفتگو  گریزی به خاطرات حضورش در زندان هم زد و از عفونویسی موتلفه‌ای ها گفت. پای ماجرای انفجار 8 شهریور که به میان آمد از حمایت آیت الله هاشمی و مرحوم مهدوی کنی از خودش در خطبه های نماز جمعه برایمان روایت کرد.

 

بخشی از گفتگو با بهزاد نبوی، وزیر صنایع سنگین دولت دوران جنگ و نماینده مجلس ششم را در ادامه می‌خوانید:


آقای نبوی! شما در مصاحبه‌ای گفتید که من در زندان ضد انقلاب شدم و هیچ انقلابی را قبول ندارم. من دهه شصتی به این جمله شما چه نگاهی باید داشته باشم؟ تاسف بخورم؟ تامل کنم؟... برداشت من از این جمله شما این است که شما از انقلابی که کردید پشیمان شدید.

امروز در دنیا چه کسی دنبال انقلاب است؟ جز داعش؟! حتی القاعده هم مقداری از این تفکر عقب نشینی کرده است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم دیگر دنبال انقلاب به آن معنا نیست. اگر تظاهراتی مثل تجمع دی ماه 96 هم شکل می‌گیرد، شاید  از باب «تغاری بشکند، ماستی بریزد» باشد. بنابراین امروز در دنیا کسی به دنبال انقلاب نیست.

 

این حرف من از کجا شروع شد؟ از زندان دوم؛ یعنی زندان جمهوری اسلامی که بیرون آمدم، جوان‌ها به دیدنم می‌آمدند. من به آنها نکاتی می‌گفتم، که برای شما هم بیان می‌کنم. به آنها می‌گفتم: ببینید! من همان کسی هستم که می‌گویید چریک پیر، که البته نه پیر بودنش را قبول دارم نه چریک بودنش را! (خنده)

 

من با آن مشخصات در حال حاضر ضد انقلاب شده‌ام، ضد تمام انقلاب‌ها، نه انقلاب اسلامی، از انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین گرفته تا انقلاب ویتنام، کوبا، الجزایر و تا «بیداری اسلامی» یا «بهار غربی» و...، من ضد تمام این‌ها شدم. یک به یک برایشان توضیح می‌دادم. به طور مثال می‌گویند هنر انقلاب فرانسه این بوده است که جامعه فئودالی فرانسه را به جامعه بورژوایی تبدیل کرد. با فرض نبودن جنایات روبسپیر و گیوتین، آیا این اتفاق نمی‌افتاد؟ مگر در انگلیس که انقلاب نشد، جامعه بورژوایی شکل نگرفت؟ مگر در تمام کشورهای اروپایی، بورژوازی جانشین فئودالیسم نشد؟ بدون این که گیوتینی بالا رود و بدون این که روبسپیری در آن وجود داشته باشد.

 

در خصوص انقلاب روسیه که نیازی به توضیح نیست، حالا می‌گوییم که استالین مجنون بود و جنون قدرت داشت؛ اما انقلاب‌های دیگر هم سرنوشتی بهتر از آن نداشتند. در خصوص انقلاب ویتنام برایشان توضیح می‌دادم که سفیر ما بعد از انقلاب، در ویتنام می‌گفت من به دیدار دبیر کل حزب کمونیست ویتنام، که فرد مسنی بود و ده‌ها سال دبیر کل حزب کمونیست ویتنام بود، رفتم و شعارهای ضد آمریکایی دادم. به من نگاه کرد و گفت: «ما 30 سال با آمریکایی‌ها جنگیدیم، 60 هزار آمریکایی کشتیم که در طول تاریخ جهان هیچ کشور و ملتی نتوانسته است این تعداد آمریکایی را بکشد.

 

انقلاب ما پیروز شد. تا دو سال پس از پیروزی، شوروی و چین مجموعا 500 میلیون دلار به ما کمک کردند. ما کمیته مرکزی حزب را تشکیل دادیم؛ دیدیم که مردم دارند از گرسنگی می‌میرند -چون آمریکا برای این که ویتنامی‌ها در جنگل‌ها پنهان نشوند، تمام جنگل‌ها را هم شخم زده و با B.52 بمب باران کرده بود. یک سرزمین سوخته به معنای واقعی که 30 سال هم جنگیده بود؛ در واقع همه چیز ویران شده بود- به سراغ همان‌هایی رفتیم که 60 هزار نفرشان را کشته بودیم و از آنها خواستیم که در کشور ما سرمایه‌گذاری کنند و الآن کمی وضع بهتر شده است. اگر دقت کنید، ویتنام پس از پیروزی در انقلاب، هرگز در عرصه سیاست بین المللی حضور چشم گیری نداشته است».

 

به فیلم‌هایی که اخیرا از کوبا نشان می‌دهند، توجه کنید. شبیه ایران دوره قاجار است. من کاسترو را یک فرد شریف و انقلابی می‌دانستم. هرگز جنایات استالین را مرتکب نشد. ما به باتیستا که سلف کاسترو بود، انتقاد می‌کردیم که اقتصاد کشور کوبا را به تک محصول نیشکر وابسته کرده است؛ اما نتیجه انقلاب یک کشور عقب مانده است، که 60 سال پس از پیروزی، هنوز تک محصولی (فقط نیشکر) است، آن هم نه به خوبی زمان باتیستا!

 

در خصوص الجزایر بگویم که من در سال 67 یعنی حدود 26 سال پس از پیروزی انقلابشان به عننوان وزیر صنایع سنگین به آن کشور رفتم. مسئولان و وزرا، تقریبا همه مجاهدین و انقلابیون صدر الجزایر بودند. به خانه‌هایشان رفتم، خانه‌های بسیار معمولی و عادی، لباس‌های بسیار ساده داشتند، این در حالی بود که 25 سال از انقلاب الجزایر گذشته بود. ما در سال‌ آخر جنگ، که وضع اقتصادی‌مان خیلی نامطلوب بود، قرار داشتیم. در چنین شرایطی الجزایر از ما می‌خواست که در زمینه صنعت در کشورشان سرمایه‌گذاری کنیم؟! لازم به توضیح است که برای پیروزی انقلاب الجزایر، از 9 میلیون جمعیت آن یک میلیون شهید شدند.

 

به سرنوشت انقلاب‌های مخملی چند سال قبل در کشورهای عربی، که حزب اللهی‌ها به آن‌ها «بیداری اسلامی» و روشنفکران به آن «بهار عربی» می‌گفتند، توجه کنید. امروز دیگر هیچ کس اسمی از «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی» بر زبان نمی‌آورند. وضع لیبی، مصر، سوریه و یمن که مشخص است. شاید در بین آن کشورها هنوز تونس که عاقلانه‌تر برخورد کرده، بر پا مانده است.


انقلاب اسلامی ما یک انقلاب رنگی بود/ به جوانان می گویم دنبال انقلاب و زیرورو کردن کشور نباشید

با ذکر مطالب فوق من به جوان‌هایی که به ملاقاتم می‌آمدند، می‌گفتم که ببینید هیچ انقلابی موفق نبوده است و توضیح می‌دادم که تنها یک انقلاب در دنیا به نظر می‌رسد موفق است و آن هم انقلاب چین است. در خصوص انقلاب چین هم تنها چیزی که از آن باقی مانده است، دیکتاتوری به اصطلاح «پرولتاریا» است وگرنه صد رحمت به دنگ ژیائوپینگ! او از این‌ها بسیار ارتدکس‌تر و کمونیست‌تر بود. در حال حاضر چین یک رژیم سرمایه‌داری دولتی مثل هیتلر دارد، با این تفاوت که رهبری آن فردی نیست و جمع کمیته مرکزی حزب است که کشور را اداره می‌کند و جز حزب هیچکس قدرت نفس کشیدن ندارد و البته تقریبا  هیچ کس هم به دنبال سیاست نیست.

 

من زمانی که در شرکت مپنا بودم، به چین می‌رفتم. پیرمردهایی بودند که هنوز لباس مائوئی می‌پوشیدند، از یکی از مدیران شرکتی که با آن کار می‌کردیم پرسیدم چرا پیرمردها این لباس‌ها را می‌پوشند؟ گفت: این‌ها لباس بازنشستگان است! نمی‌دانست لباس مائوئی چیست! کتاب سرخ مائو را در بساط دست فروش‌هایی پیدا می‌کردیم که منجوق، مهره، اشیاء عتیقه و ... می‌فروختند.

 

برای جوانان توضیح می‌دادم که خوشبختانه انقلاب ما بهتر از انقلاب‌های دیگر بود. نه مثل ویتنام کشورمان شخم زده شد و نه مثل الجزایر یک میلیون شهید دادیم. در واقع انقلاب ما یک انقلاب رنگی بود. با راهپیمایی به پیروزی رسید. انقلاب ما انقلاب مسلحانه نبود و ارتش اعلام بی‌طرفی کرده بود. با ذکر موارد فوق، در نهایت به جوانان توصیه می‌کردم، که انقلاب چیز خوبی نیست و مبادا شما هم به دنبال انقلاب و زیر و رو کردن کشور باشید. البته خوشبختانه جوانان ما هم مثل همه جوان‌های دنیا به این واقعیت پی برده‌اند و علی رغم مشکلات زیادی که در مسیر حرکت اصطلاحی ایجاد می‌شوند، به دنبال سراب نمی روند.

 

بهزاد نبوی مجلس دولت انقلاب جوانان