برگزیده ها
بیکاری زنان به افول سرمایه اجتماعی می‌انجامد

اختصاصی مازندمجلس: این موضوع که زنان از وضعیت نامساعد اقتصادی بیش از مردان آسیب می‌بینند، آثار اجتماعی منفی قابل‌توجهی به دنبال دارد.

مازندمجلس:

برنامه‌های توسعه عموماً در کشور ما هیچ تمرکزی بر جنسیت ندارند؛ به‌اصطلاح چشمشان را بر روی مسئله‌ی جنسیت می‌بندند. برنامه نویسان معتقدند؛ اگر رشد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و توسعه اتفاق بیافتد و رونقی باشد، زنان و مردان به یک اندازه از آن بهره می‌برند. ضعف این برنامه‌ها در این است که روی مشکلات زنان و اینکه آن‌ها در چه شرایطی قرار دارند، بر روی مشخصات ویژه این بخش از جامعه در بازار کار و چالش‌های آن‌ها متمرکز نمی‌شوند. در مورد ضرورت تمرکز بر روی مشکلات ویژه زنان در برنامه‌های اقتصادی - اجتماعی همواره جنجال و اختلاف‌نظر بین نهادها و گروه‌های مختلف وجود داشته است. در سال‌های اخیر، در پی اجرای برنامه‌های توسعه، بخش بزرگی از زنان به مشاغل پاره‌وقت، موقت، بدون بیمه و با مزدهای پایین سوق داده‌شده‌اند. شرایط اقتصادی هرچقدر بی‌ثبات‌تر و فضای سرمایه‌گذاری ناامن‌تر باشد و بیکاری افزایش پیدا کند، وضع زنان بدتر می‌شود؛ بنابراین برنامه‌های توسعه به‌طور مشخص جایگاه زنان را تبیین نمی‌کند و سیاست‌های ویژه‌ای برای افزایش رفاه زنان به‌ویژه زنان سرپرست خانوار و بدون سرپرست وجود ندارد که بدون تردید تأثیر منفی بر وضعیت اجتماعی کشور دارد. البته نهادهایی مانند معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و کمیته‌ی امداد به مسئله زنان بد سرپرست و بی‌سرپرست توجه دارند ولی سیاست‌های فراگیر در برنامه‌های توسعه در مورد زنان در کشور اجرا نمی‌شود.

شاخص مشارکت زنان ایرانی بالاست

معتقدم؛ مشارکت زنان ایرانی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بالاست. در قدم اول آن‌ها گرایش زیادی به مشارکت اقتصادی دارند. حضور چشمگیر زنان در سطوح مختلف آموزشی بیانگر علاقه آن‌ها به فعالیت است. به تجربه اعلام می‌کنم که گرایش زنان ایرانی به مشارکت در بازار کار و بسیاری دیگر از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در حد مطلوبی بالاست؛ اما مسئله این است که چون شرایط چندان مساعد نیست، بسیاری از زنان بعد از مدت‌ها تلاش و روبه‌رو شدن با درهای بسته، ناامید شده، عرصه را رها می‌کنند. شمار کثیری از زنان تحصیل‌کرده کشور پس از مدتی طولانی جستجوی کار، از یافتن شغل ناامید شده و در آمارهای رسمی تبدیل به زنان خانه‌دار می‌شوند.

آمارها نشان می‌دهد نسبت زنان مجرد دارای تحصیلات عالی که خانه‌دار هستند رو به افزایش است. این نسبت در سال‌های اخیر به نحو قابل‌توجهی افزایش‌یافته است. بر اساس اطلاعات منتشره از سوی مرکز آمار ایران، در سال 1386، 3.8 درصد از زنان مجرد غیرفعال دارای تحصیلات دانشگاهی خانه‌دار بوده‌اند این نسبت در سال 1396 به حدود 19.2 درصد رسیده است. به سخنی دیگر نسبت دختران جوان تحصیل‌کرده و مجرد که شغلی ندارند و در جستجوی کار هم نیستند تقریباً 5 برابر شده است. علت عدم حضور بخش قابل‌توجهی از زنان تحصیل‌کرده در بازار کار وضعیت نامناسب اقتصادی است. درواقع نرخ پایین مشارکت زنان ایرانی در بازار کار، نشانگر افزایش بیکاری پنهان در میان زنان تحصیل‌کرده است نه عدم علاقه آنان به مشارکت در بازار کار.

به‌طور مثال؛ در شهر یا روستایی نرخ مشارکت اقتصادی زنان بسیار پائین، مثلاً 10 درصد است و 90 درصد زنان خانه‌دار یا شاغل به تحصیل هستند. اگر در این منطقه کارخانه‌ی نساجی احداث شود، زنان و دختران بسیاری متقاضی کار در آن کارخانه خواهند بود و به‌سرعت نرخ مشارکت زنان افزایش خواهد یافت؛ بنابراین زنان به‌طور بالقوه به فعالیت اقتصادی علاقه‌مند هستند. پائین بودن نرخ مشارکت زنان در بازار کار، ناشی از شرایط نامساعد اقتصادی است. اگر اقتصاد و به‌تبع آن بازار کار پویا باشد به‌طورقطع نرخ مشارکت زنان افزایش خواهد داشت.

 مشارکت زنان در سایر عرصه‌ها ازجمله مشارکت‌های اجتماعی کمابیش مشابه است. وقتی زنان احساس می‌کنند راه هموار نیست، هزینه‌ها بالاست و فواید محدود است، ناامید و سرخورده می‌شوند. اگرچه معتقدم، زنان در سازمان‌های غیردولتی به‌خصوص نهادهای مرتبط با محیط‌زیست، آموزش و سمن‌های فعال در جهت مقابله با مفاسد و معضلات اجتماعی حضور چشمگیری دارند.

این موضوع که زنان از وضعیت نامساعد اقتصادی بیش از مردان آسیب می‌بینند، آثار اجتماعی منفی قابل‌توجهی به دنبال دارد. بیکاری و مزدهای پائین به کاهش انسجام اجتماعی و افول سرمایه اجتماعی می‌انجامد. زنان جوان تحصیل‌کرده که پس از جستجوی طولانی در بازار کار قادر به یافتن شغل نیستند، به انسان‌هایی افسرده و ناراضی تبدیل می‌شوند و این برای هیچ حکومتی بدون هزینه نیست. زنان، همانند مردان، علاقه‌مندند که از توان و استعداد خود در فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استفاده کنند. وقتی راه فعالیت به روی بخش بزرگی از زنان بسته باشد، اعتماد این گروه به توانمندی نظام کاهش می‌یابد.

مسئله‌ای که در سال‌های اخیر نگرانی‌های جدی به وجود آورده کاهش نرخ ازدواج و زادوولد است. با توجه به شرایط سخت اقتصادی و بالا بودن هزینه‌های زندگی، بسیاری از پسران مجرد برای ازدواج به دنبال یافتن دختران شاغل هستند تا بتوانند هزینه‌های زندگی مستقل را تأمین کنند؛ بنابراین فرصت‌های مناسب ازدواج برای زنانی که شاغل نیستند، کم می‌شود. این امر در شهرهای بزرگ محسوس‌تر است. به‌علاوه بسیاری از جوانان متأهل نیز به دلیل درآمد پائین خانوار و بی‌ثباتی شغلی به داشتن فرزند گرایشی ندارند.

من با این تفکر که رویکردهای اقتصادی ایران ویژه است و تئوری‌های اقتصادی جهان را نقض می‌کند؛ مخالفم. عملکرد اقتصادی ایران را می‌شود با تئوری‌های اقتصادی تبیین کرد. بدیهی است که بی‌ثباتی و نا ‌‌اطمینانی در فضای کسب‌وکار به سرمایه‌گذاری، تولید و اشتغال آسیب وارد می‌کند. در وضعیت عدم ثبات، سرمایه‌گذاری صورت نمی‌گیرد و اقتصاد با رکود مواجه می‌شود. این موضوعی بارز در علم اقتصاد است. وقتی رشد اقتصادی منفی است، بسیاری از فرصت‌های شغلی پایدار از بین می‌رود و مشاغل پاره‌وقت با مزدهای پایین افزایش می‌یابد. من امیدوارم اقدامات دستگاه دیپلماسی کشور در جهت کاهش تنش در روابط ایران و کشورهای منطقه و جهان هر چه زودتر به نتیجه برسد تا شاهد رشد اقصا دی و رونق در بازار کار باشیم.

دکتر زهرا کریمی

اقتصاددان و استاد دانشگاه

بیکاری زنان افول سرمایه اجتماعی زهرا کریمی اقتصاد ایران