اختصاصی مازندمجلس: رئیس دفتر نماینده فعلی ساری در مجلس پنجم در اوج حضور اصلاحطلبان در عرصه سیاست و انتخابات، یعنی مجلس ششم کاندیدا شد و شکست خورد او در حالی در کنار برخی کاندیدای اصولگرا متعرض به نتیجه انتخابات بود که مجری انتخابات، دولتی بود که مدیر و فرماندار آن شده بود.
حسین زادگان که در مجلس هفتم حتی از حضور در رقابتهای انتخاباتی بازماند ترجیح داد سالهای پایانی حیات سیاسی خود در دولت اصلاحات را بهعنوان فرماندار روزگار بگذراند.
هر چند این فرماندار دولت اصلاحات فرصت نیافت تا طرح خروج از حاکمیت را عملی سازد اما در سالهای بعد و در زمان دولت احمدینژاد عملاً از حاکمیت خارج شد.
حسین زادگان اگرچه دیگر امیدی به تائید صلاحیت از سوی شورای نگهبان را نداشت اما این مسئله موجب محبوبیت مضاعف برایش شد چراکه بسیاری او را شایسته نمایندگی مجلس میدانستند که از این جایگاه بازداشته شد.
از این حیث حاج مجید حسین زادگان که تا پیش از استاندار شدنش قهرمان اصلاحطلبان بود بعد از استاندار شدنش دیگر هندوانه سربسته سیاسی نبود.
اینک حسین زادگان علاوه بر یک چهره ی سیاسی اصلاحطلب، مسئولیت استانداری را نیز به دوش میکشید که بیشک عملکرد جایگاه حقوقی او در برند حقیقی اش نیز اثرگذار بود، زیرا طی سالها باوجود فرازوفرودهای بسیار و تجربه گرم و سرد روزگار پیشرفت بسیاری داشت اما توسعه نیافت.
فرزند دروازه گرگان ساری که دروازههای ارتقاء سیاسی خود در کنار یوسف نژاد را بسته دید بهمرور از قاطبهی اصلاحطلبان جدا شد و عملاً میتوان او را بریده از اصلاحطلبان خواند. چون آنچنانکه باید فرصت ظهور و بروز به او داده نشد. از سویی امکان حضور مستقیم او در انتخابات وجود نداشت. لذا ترجیح داد باکارت نماینده جوانی که از لیست اصول گران وارد مجلس شد اما اهل تعامل با وی بوده است بازی کند تا دامادی خیرالموجودین عشوری و حسین زادگان برای جنگ نیابتی باشد.
حسین زادگان اما در دولت تدبیر امید به صحنه بازگشت و پس از دوران پر چالش فرمانداری خود در ساری به معاونت سیاسی استانداری ارتقا یافت.
رفتن اسلامی از مازندران این فرصت را فراهم کرد تا اصلاحطلبان که همهی آمال سیاسی خود را در حسین زادگان میدیدند آرزوهایشان محقق شود و شد آنچه آنان آرزو میکردند!
اصلاح طلبان اینک پس از ۹ ماه آبستنی مدیریتی قهرمان سیاسی خود، آنچه طی این مدت از او خلقشده است را میبینند اندامی بزرگتر از یک موش ندارد چراکه در حوزه مدیریتی و مخصوصاً توسعه اقتصادی عملکرد کلی دولت فراتر از حرف درمانی نرفت و از حیث سیاسی نیز قاطبه ی اصلاحطلبان با سرخوردگی مواجهاند.
شاید بخشی از این سرخوردگی نه الزاماً به شکست پروژههای اقتصادی دولت بلکه به انتظارات بالای افکار عمومی از حسین زادگان بازگردد لذا اگر خوشبینانه به این ایام بنگریم به گونه ای مدیریت حسین زادگان برای گفتمان او زیان بخش نبوده اما نوعی عدم سود را شاهدیم. اگرچه البته برای سرمایه اجتماعی برند حاج مجید زیان بخش بوده است.
اینک در آستانه انتخابات مجلس یازدهم دیگر نه حسین زادگان قهرمان مظلوم اصلاحطلبان است و نه عملکرد قابل دفاعی در استانداری دارد. از طرفی در ساری که زادگاه و وطن اصلی اوست نیرویهای مستشاری او نیز در میدان رزم توان مبارزه را ندارند.
حالا دیگر بلور رؤیاها و آرزوهای اصلاحطلبان و بسیاری از نخبگان ساری شکسته است و آنها با واقعیت روزمرگی مواجهاند. گویی اصلاحطلبان و مدیریت کلان کشور یک استانداری به حسین زادگان بدهکار بود تا عیار او در میدان عمل سنجیده شود.
اگرچه میزان گلهای تبریک در روزهای نخستین ورود او به ساختمان استاندار بهقدری بود که استانداری میتوانست گلخانه ی دیگری راهاندازی کند اما دستهگلهای مدیریت حسین زادگان در این مدت نیز کم نبود
حسین زادگان هر چند با سه شعار محوری امید اجتماعی، تدبیر اقتصادی و اعتدال سیاسیکار خود را آغاز کرد اما نتوانست در مدیریتی هماهنگ آنگاهکه دهها مدیر دولت از مدیران کل و فرمانداران در آستانه چهلسالگی انقلاب در همایشها و نشستهای خبری خود اقدام به ارائه گزارش مینمودند سه شعار خود را به گفتمان قالب در استان تبدیل نماید، همین مسئله، شائبه ی غیر جدی بودن استاندار در طرح سه شعار محوری خود را پر رنگ نمود تا جایی که آن شعارها صرفاً یک حرکت روتین و کلیشهای قلمداد شد...
حسین زادگان که با تکیهبر مدیریت همگانی سعی در مشارکت شهروندان داشت و سعی کرد پاییز و زمستان را با ورزش صبح گاهی یخ مدیران را ذوب نماید و حتی در نشست خبری خود خبرنگاران را نیز برپا میداد اما درنهایت، همگان پس از ورزشها همگانی جای خود نشستند و حسین زادگان تکثیر نشد.