اختصاصی مازندمجلس: مازندران همیشه درگیر تفکرات و رفتارهای نابخردانهای بود و هست که حکایت از کوتاهقامت بودن تفکر صاحبانش دارد.
افرادی که با افکار پوچ و صرفاً منفعت طلبانه سعی کردند توسعه مازندران را به محاق بکشند و هنوز همدست از تلاش برنداشتهاند.
فکر پوچ و سیاه «بومیگرایی» یکی از همین افکار منسوخشده و منفی و عقبماندهای است که هرروز و هرروز تداومش بیشتر میشود.
هر استانداری به مازندران آمد، ابتدا برچسب بومی نبودن بر او خورد و پسازآن، دامن زدن به این تفکر که «چون بومی نبود، دلسوز هم نبود، ما که از همان روز اول گفته بودیم!»
همینانی که داعیه دلسوزی توسعه مازندران را بر زباندارند، پای عمل که برسد خدا داند چقدر مرد میدان هستند.
مازندران سیلی خوردهی دستهای سیاسی است که از آستینهای سودجویانه عدهای دلسوز نما، بیرون میآید.
دعا و آرزوی این سیاست زدگان بیدانش سیاست، به قول خودشان بعد از 40 سال محقق شد و یک استاندار بومی بر صندلی ساختمان سفید استانداری در خیابان انقلاب ساری تکیه زد.
احمد حسین زادگان، اهل ساری، بعد از بر عهده داشتن سمت معاونت سیاسی و امنیتی استان، از سوی وزیر کشور استاندار مازندران شد تا ببینند این بار دلسوزان بهانهجو، دیگر چه بهانهای برای انتقاد از انتخاب استاندار دارند.
حسین زادگان با 18 عنوان شغلی در کارنامه فعالیتهایش، نماینده عالی دولت در مازندران شد تا سکان هدایت کشتی مدیریت استان را به دست گیرد.
این در حالی است که از عنوانهای شغلی او، عالیترین کارنامه اجرایی و مدیریت درخور توجهش، فرمانداری ساری و نوشهر، ریاست بهزیستی ساری و بهشهر و معاونت بهزیستی مازندران است.
بنابراین نمیشود از برآیند همه اینها، به داشتن تجربه کافی برای استاندار شدن رسید، نهایت امر همان معاون سیاسی امینتی استاندار بود؛ که این ادعا در مدیریت او در حدود 10 ماه اخیر کاملاً هویداست.
رسانههای خوشحال
یک هفته از استاندار شدن احمد حسین زادگان نگذشت که او در دستورالعملی به مدیران استان ابلاغ کرد حق هیچ شکایتی از رسانهها را ندارند مگر در صورت تهمت، افترا و توهین. این اتفاق در فاز اول، رسانههای استان را مهیج کرد که حسین زادگان همان استانداری است که انتظارش را داشتند؛ از خبرها و یادداشتها گرفته تا استوری و پستهای فعالان رسانههای استان که حاج مجید همین بود که میخواستیم! اما انتخاب گزینهی حاج مجید ساروی ها برای مدیریت روابط عمومی و امور بینالملل استانداری، حکایت از اولین بیتدبیری استاندار بومی داشت. او از میان خبرنگاران استان، دوست قدیمی خود را برگزید، خبرنگاری که در کسوت یک خبرنگار، حرفهای است اما در جایگاه مدیر روابط عمومی استانداری، سیاستمدار قابلی نیست. بیتعارف، فعالیت در حوزه استانداری، بی چاشنی سیاستمداری و سیاست دانی، فعالیت قابل دفاعی نیست و این ویژگی در مدیر روابط عمومی استانداری، دوست دیرین حاج مجید، دیده نمیشود. درنهایت رسانههای استان، همان خوشحالهای هفتهی اول استانداری حسین زادگان، دیدند که مدیر روابط عمومی استانداری در مراسم بزرگ گرامیداشت روز خبرنگار در محمودآباد به جمع همصنفهای خود نرفت.
سیل و گمنامی مازندران در نگاه ملی
درحالیکه حسین زادگان با شعار «امید اجتماعی» دفتر فعالیتش بهعنوان استاندار را گشود، لیکن در واقعه سیل اسفند 97، عملکرد ضعیف او باعث شد این شعار کمرنگ شود. سیل آمد، مازندران درگیر ناخوشیهای سیل شد، که آثارش در مبادی ورودی استان از محور فیروزکوه- سوادکوه کاملاً مشخص بود و از کوتاهی مدیران و فرمانداران مرتبط، این آثار پاک نشد و مهمانان نوروزی در میان تنهها و شاخههای بزرگ درختان و گلولای فراوان وارد مازندران شدند. چند روز از وقوع سیل گذشت و خبری از ورود مدیران ملی برای رصد کردن شرایط مناطق سیلزده نبود، درنهایت وقوع سیل در گلستان، بهانهای شد تا مدیر بحران کشور پس از بازدید از نقاط سیلزدهی استان گلستان، سری هم به مناطق سیلزده مازندران بزند و ببیند چه خبر است. بیتردید اگر نفوذ سیاسی حسین زادگان در سطح ملی، آنچنانی بود، دستکم، رئیس مجلس که یک مازندرانی است، زودتر از روزی که آمد، برای بازدید به استان میآمد! اگرچه به گفتهی مدیر روابط عمومی استانداری مازندران، مدیران کشور از مدیریت حسین زادگان در واقعه سیل راضی بودند، اما آیا همین رضایت سبب شد تا اسمی از مازندران در خبرهای سیل و میزان دریافت اعتبارات و ... نباشد! جالب است درحالیکه سیلزدگان استان در داغ از دست رفتن محصولات باغی و زراعی، خانه وزندگیشان، جهیزیه فرزندشان و حتی نان شب بودند، استاندار مازندران پیرو شعار امید اجتماعی، نشاط بصری را نشانه میرود و از شهرداران چند شهر غرب استان میخواهد که نقاط سیلزده ازجمله رکنکلا و ... را گلکاری کنند! یک تصمیم مدیریتی پیشپاافتاده که با باران سیلآسای چند روز بعد، همه گلها از بین رفتند!
ورود اصولگرایان به جمع مدیران دولت تدبیر و امید
یکی دیگر از انتقادهایی که از سوی دوستان و منتقدان حسین زادگان به او وارد است، انتصابهایی است که داشته است، انتصابهایی عجیب! ورود اصولگرایان به فضای مدیریتی اصلاحطلبان و فاصله حسین زادگان از یاران قدیمیاش، جای پچپچهای انتقاد از او را باز کرد. نکتهی قابل اشاره این است که حسین زادگان با این انتصابها دنبال چیست؟ میشود عالیترین نماینده دولت در استان باشد لیکن نگاه سیاسی نداشته باشد؟ اگر چنین است پس علت انتخاب حسین زادگان بهعنوان استاندار چیست؟ نه اینکه حامی و پیرو دولت باشد؟ مگر او چند پست مدیریتی و اجرایی قوی و چشمگیر داشت که نشان قدرت او در حوزه مدیریتی باشد تا استاندار شود؟ بیشک نگاه سیاسیاش بود، لیکن خودش حالا نگاه سیاسیاش را در انتصابها فراموش کرده و دست به انتخابهایی زده است که قابل دفاع نیست. در انتخاب فرمانداران، بهعنوانمثال در محمودآباد فردی را بهعنوان فرماندار برگزید که تجربه چنین مدیریتی را ندارد و نتیجهاش میشود واقعه چند هفته گذشته محمودآباد در اجرای حکم قضایی مربوط به بازپسگیری زمین شخصی از ارتش که نهایت بیتدبیری شورای تأمین استان و فرمانداری محمودآباد بود.
انتقال آب دریای خزر
در اتفاق نامیمون و کاملاً سیاسی انتقال آب دریای خزر به سمنان یا بهتر است بگویم ولایت رئیسجمهور، نقش حسین زادگان بهعنوان استاندار مازندران برای مخالفت و جلوگیری از این طرح غیر کارشناسی فاجعه انگیز، چه بود؟ رد پای تلاشش در کدام وزارتخانه مرتبط دیده میشود؟ اگر تلاشی بوده ثمرش چیست؟ درحالیکه این طرح نهتنها انتقال آب بلکه نابود کردن جنگلهای هیرکانی مازندران است، استاندار مازندران کجای این فاجعه ایستاده بود؟ در کنارش؟ درمقابلش؟ یا زیر سایه سکوت؟
گاهی هم خردهحسابهای شخصی!
تردیدی نیست که یک مدیر موفق و مدبر، هرگز خردهحسابهای شخصیاش را وارد مدیریت خود نمیکند. وزیر اقتصاد به مازندران آمد، اما حسین زادگان مراوده کار سیاسی را رعایت نکرد و به استقبالش نرفت، در مراسم 22 بهمن سال گذشته همه دیدند رفتار استاندار مازندران را و در ورود وزیر به امیرآباد هم تکرار این نگاه کاملاً شخصی استاندار مشاهده شد و هیچ فردی از استانداری به بندر امیرآباد نرفت. افول مدیریت یک مدیر، زمانی فرامیرسد که او نگاه و تسویهحسابهای شخصیاش را به میانهی میدان کار بکشاند.
مازندران استاندار بومی هم نمیخواهد
حسین زادگان اگرچه سعی کرد مصوبه آزادسازی حریم 60 متر دریا را اجرایی کند، لیکن درد مازندران فقط حریم دریا نیست، درد مازندران داشتن مدیران بیتفاوتی است که نقدی را نه میبینند و نه میشنوند و نه ککشان میگزد. درد مازندران داشتن نگاههایی است که فرصت داعیهی جدایی از استان را به غرب نشینان مازندران میدهد. چرا حسین زادگان فریاد غرب استانیها را برای تشکیل استان جدید یا پیوستن به استان گیلان را نادیده میگیرد؟ وجود مدیرانی که تاکنون نتوانستهاند در مسیر توسعه استان قدم بردارند تا کی باید باقی بماند؟ آیا حسین زادگان بهعنوان نماینده عالی دولت نباید از وزیر کابینه بخواهد مدیر ناکارآمدش در استان را عزل کند؟ صنایع مازندران در قهقرای خود میلولد، راههای استان در بدترین شرایط ناامن ممکن هستند، رودخانههای استان ارزش اقتصادی خود را ازدستدادهاند، نزدیک به هزار و 400 طرح نیمهکاره بر زمینمانده کی به سرانجام میرسند؟ چه زمانی قرار است وضعیت جنگلهای استان به نقطه امن برسد و خوشنشانان دست از ویلا سازی در آنها بردارند؟ گردشگری در مازندران بااینهمه مواهب طبیعی تا چه زمانی قرار است فقط گرانفروشی به مسافران و به هم زدن اوضاع اقتصادی بومیهای استان باشد؟
نیاز استان، یک استاندار بومی نیست، یک استاندار مدیر و کار بلد است که دلسوز ایران باشد؛ چون مازندران متعلق به ایرانیان است.