برگزیده ها
جیک و پیک دوران نامزدی

اختصاصی مازندمجلس: وقتی کار و بار بعضی از این نامزدای نازنین توی این رفت و آمدهای آنی، جابجایی های یهویی و نقل مکان پی در پی از یه نقطه به نقطه ی دیگه رو می بینیم، یاد اون کاراکتر جذاب "زبل خان" کارتون معروف دهه شصت می افتیم که توی تیتراژش می گفت: "زبل خان اینجا، زبل خان اونجا، زبل خان همه جا".

اختصاصی مازندمجلس: نامزدی مجلس خیلی دشوارتر و حتی نفسگیرتر از نامزدی زمانهای قدیم تره،آخه اون نامزدیها یه تِم و تایم ویژه و منحصر به فردی داشت که دیگه همه از بزرگتراشون با واسطه و بی واسطه شنیدند و می دونن ماجراهای تلخ و شیرین و البته دلچسب و دلپذیرش رو.....

اما نامزدای مجلس مون صبح کلّه ی سحر تا پاسی از شب بی تِم و تایم زمین و زمان رو پا میزنن و ناگهان و  گاهی ناگمون سر از هر جا در میارن تا فقط و فقط دیده بشن....بقول یکی از این مجری سلبریتی ها: "دیدیم که میگیم"! از حضور در آیین سیخ زدن کوبیده ی مشت آقا کبابی گرفته تا هم زدن دیگ شله زرد نذری پزون زری خاله اینا یا مبارک باد سنت حسنه ی ختنه سوران پسر ته تغاری رضا توسکا و صد البته شرکت در مراسم با شکوه عروس کشون دختر ترشیده ی حاج لطف الله در پایین دره ی سفلی با ملودی جانفزای و تکون های نرم و موزون سپیده جانا!

وقتی کار و بار بعضی از این نامزدای نازنین توی این رفت و آمدهای آنی، جابجایی های یهویی و نقل مکان پی در پی از یه نقطه به نقطه ی دیگه رو می بینیم، یاد اون کاراکتر جذاب "زبل خان" کارتون معروف دهه شصت می افتیم که توی تیتراژش می گفت: "زبل خان اینجا، زبل خان اونجا، زبل خان همه جا".

این نامزدای خوش حوصله در حد پدر ژپتو، با اراده همچون حنا دختر مزرعه، صبور مثل دکتر ارنست،کوشا مانند پسر شجاع، باهوش عین ایکیو سان و زرنگ تر از پرفسور بالتازار مثل روانشاد مارکوپولوی عزیز دائم به گشت هستند و شاید نزدیک به شش ماهه رنگ سفره ی خونه شونو ندیدند و دستپخت بانوی منزل رو نچشیدند، واسه همینه که از قیمت اجناس و مایحتاج زندگی مردم هم بی خبر عالم هستند خوشبختانه!

یادی از مارکوپولوی عزیز کردیم، اتفاقا چندین سال پیش،عنصری معلوم الحال که مدیری بلند پایه نیز بوده، طی اقدامی مهندسی شده تهمت ناروای جاسوسی به این چهره ی ماندگار گردشگری جهان زد که از قضای روزگار چند سال بعد آه مارکوجان بی گناه ما، گردنِ نِی سانِ آن مسئول نحیف الاندام و مریض الاحوال را گرفت و روزگار بقایش به فنا رفت تا همین اکنون!

گرفتاری اینکه نامزد داریم همین دور و برمون که از فرط فرو رفتن زیادی در حس و حال نامزدی و کم خوابی مفرط در شبانه روز، فشار خون محترمش ناگهان از عرش به فرش سقوط کرد و به حالت ضعف و بعدش غش! کارش به درمونگاه و تزریق آمپول بکمپلکس و سرم تقویتی کشیده از نوع قندی نمکی خیلی سنگین!...درود بر این نامزد جوونمرد که برای آرامش فکر و افزایش توان حتی حاضره زجر آمپول بکشه اما اون لامصبی پای آتیشو نکشه!

راستی چند وقت پیش هم شنیدم یکی دو تا از نامزدا هم از بس فرصت نکردند سمت خونه شون برن، نشونی منزل یادشون رفته و اشتباهی رفتند دو تا کوچه بالاتر خونه ی یه بنده خدای دیگه کلید انداختند اما در باز نشد...وگرنه می رفتن تُو!

خوشمزه تر از همه ی اینها ،طفل معصوم یکی از نامزداست که مدت زیادی پدرش رو ندیده بود، وقتی آقای نامزد وارد منزل میشه، بچه از وحشت حضور یه مرد غریبه توی خونه شون،شوک بهش دست میده و کارش به اورژانس میکشه.البته خدا رو شکر خبر دادند بچه ی عزیز نامزد مذکور با تلاش پزشکان از حالت شوک در اومده اما بابای نامزدش دوباره رفته هنوز هم نیومده!

عجب حکایتیه این جیک و پیک دوران نامزدی!

دوران نامزدی طنز سیاسی انتخابات انتخابات 98 انتخابات مجلس یازدهم