اختصاصی مازندمجلس: پیشتر از رقابت چهار گفتمان در مرکز استان سخن گفتیم (اصلاحطلبی، اصولگرایی، عملگرایی، مادرانگی) و اینکه نامزدهای پیروز انتخابات کسانی خواهند بود که ریشه در یکی از این گفتمانها داشته و حمایت گفتمان دیگر را با خود به همراه داشته باشند.
اما پس از اعلام نظر هیئتهای اجرایی و در لحظهای که توجه افکار عمومی به نتیجه بررسی احراز صلاحیت نامزدها در هیئتهای نظارت متمرکز شده بود، جریانی با حمله انتهاری به شهردار سابق ساری سعی کرد توجه افکار عمومی را از مسئله عدم احراز صلاحیت نامزد متبوع خویش دور سازد، اتفاقی که نتیجه معکوس داد و به ایجاد وحدت و انسجام در جریان عملگرایی منجر شد.
شهردار سابق ساری با وجود آنکه با اشتغال در تهران اقدامی در حمایت از کاندیدایی نداشته است اما کابوس حضور فعالانه او در مرکز استان خواب را از چشمان عدهای ربوده است به نحوی که گویا شبها خواب حضور فعال جریان عملگرایی در انتخابات ساری را میبینند، خوابی که شاید با تدبیر یوسفگونه به خوبی تعبیر شود.
اینک افکار عمومی از خود میپرسد کسانی که به دنبال مقصر برای توجیه ناکارآمدی خود میباشند طی این سالها چرا نتوانستهاند با عملکرد خویش طعم خدمت را به مردم بچشانند تا سرلوحه و الگوی دیگران قرار گرفته و شهروندان در مقام مقایسه بدون هیچ جنجالی به سوی آنها گرایش پیدا کرده و از دیگران رویگردان شوند.
و اینکه چرا هزینه عدم اقبال و روی گردانی افکار عمومی از آنها را باید افرادی پرداخت نمایند که دیگر مسئولیتی در استان ندارند؟
لذا اگر نگوییم مرکز ثقل انتخابات ساری، شهردار سابق است اما قطعا عملکرد ضعیف برخی از مسئولان و صاحب منصبان خواهد بود.
چراکه حلقهای که فکر میکرد محبوبیتی پنهان در بطن جامعه دارد و اگر فرصت ظهور و بروز یابد میتواند همچون قهرمان در حافظه تاریخی استان و شهر ساری ثبت گردد پس از آنکه بر اریکه قدرت قرار گرفت ولی نتوانست در عمل رضایت نسبی و حداقلی شهروندان را کسب نماید دیگر حباب محبوبیت خویش را ترکیده میبیند و اینک نگران آینده سیاسی خود میباشد.