برگزیده ها
فضای سیاسی کشور، باز می‌شـود؟

مازندمجلس: فضای سیاسی کشور به‌دنبال اعتراضات و ناآرامی‌های اخیر، به اوج التهاب رسیده و نظرهای مختلفی درباره وضعیت فعلی جامعه، شرایط ایجاد وضعیت فعلی و آینده کشور بیان شده است. در این میان و در راستای سیاست الزام گفت‌وگو برای عبور از وضعیت جاری، یکی از مقامات ارشد کشور که پیش‌قدم برقراری گفت‌وگو با جریان‌های سیاسی کشور و به‌خصوص منتقدان وضعیت جاری شده، غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه است که چند نشست در این زمینه برگزار کرده و در ارتباط با همین سیاست مورد نقد هم واقع شده، به‌گونه‌ای که در نشست غیررسمی مشترک قوه قضائیه و مجلس، یکی از نماینده‌های مجلس یازدهم به او نقد کرده که چرا رئیس دستگاه قضا با بعضی از افراد، نشست و گفت‌وگو داشته‌ است و محسنی‌اژه‌ای به نقد مطرح‌شده اینگونه پاسخ داده است: «با صدای بلند اعلام می‌کنم که قطعا من با همه افراد منتقد و معترض نشست برگزار کرده و صحبت می‌کنم و به مطالب آنها گوش می‌دهم و نقطه‌نظرات خود را نیز بیان‌ می‌کنم.» اظهارنظری که هرچند در پاسخ به یک نماینده مجلس بوده، اما به خوبی نشان می‌دهد بخش‌ها و افراد صاحب‌منصبی در کشور مخالف انجام گفت‌وگو هستند و در این مسیر هر فردی، (حتی رئیس قوه قضائیه) هم تلاش کند، مورد حمله قرار خواهد گرفت.

فارغ از اینکه چه مفهومی از گفت‌وگو و در چه سطح از آن مورد نظر محسنی‌اژه‌ای بوده است و چقدر چنین روندی مابه‌ازای بیرونی داشته و اثرگذار بوده است، برای بررسی موضوع و تلاش‌های صورت‌گرفته توسط رئیس دستگاه قضا و حمله‌هایی که به سیاست گفت‌وگومحور او شده است، خبرنگار هم‌میهن در نظرخواهی این شماره با «علی تقی‌زاده»، نماینده مجلس ششم و استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبایی، «حمیدرضا جلایی‌پور»، جامعه‌شناس و تحلیلگر اصلاح‌طلب، «ناصر ایمانی»، تحلیل‌گر اصول‌گرا و «امیرمحمود حریرچی»، جامعه‌شناس، به گفت‌وگو پرداخت که هر چهار تحلیل‌گر معتقد بودند سیاست گفت‌وگو که از سوی رئیس دستگاه قضا بیان شده است، سیاست مناسبی است که اگر واقعا چنین قصدی باشد و اجرا شود، می‌تواند به حل شدن مشکلات و بحران‌ها کمک کند.

 
1- با توجه به اظهارنظر رئیس قوه قضائیه که «به من می‌گویند چرا فلان فرد را پذیرفته‌ای، من با صدای بلند می‌گویم که با همه بخش‌ها و طیف‌های جامعه باید نشست و برخاست داشت» تحلیلتان از این سخنان چیست؟ چه ظرفیتی برای نیروهای سیاسی در این زمینه قابل تصور است تا این رایزنی‌ها انجام شود؟ این ارتباطات چه کارکردهایی دارد؟


ناصر ایمانی: اصل این حرکت آقای اژه‌ای حرکت خوبی است و می‌تواند برای دیگر مسئولان در سطوح مختلف الگو باشد؛ اینکه ایشان در واقع این گفتمان را شروع کرده که باید نشست و حرف‌های دیگران را شنید، خیلی مهم‌تر از این است که چرا این فرد دعوت‌ شده اما آن فرد دعوت نشده است. اصل موضوع مهم است. بالاخره ایشان دارد فضایی را باز می‌کند که باید حرف‌ها را شنید. حالا ممکن است در عمل یکسری حرف‌ها شنیده نشود که این در درجه دوم اهمیت است. نکته بعد این است که موضوع را نباید متوقف بر سیاسیون کنیم؛ ذهن ما که در کار ژورنالیستی هستیم، معطوف به جریان‌های سیاسی است، نمی‌گویم این مورد بد است، منتها ما بسیاری از افراد صاحب‌نظر و فرهیخته مانند اساتید دانشگاه، اهل‌فکر و نویسندگانی داریم که گرایش سیاسی ندارند، اما ظرفیت‌های فکری بزرگی هستند و باید از آنها استفاده کرد. اینکه از یک جریان سیاسی کمتر دعوت شود، اما از فلان استاد دانشگاه دعوت شود که حرف برای گفتن دارد، باید خوشحال هم بشویم. البته حرفم به معنای این نیست که از سیاسیون و جریان‌ها دعوت نشود، بلکه می‌گویم موضوع متوقف به این نشود که اگر سیاسیون معروف در این نشست‌ها دعوت شدند، یعنی مفید بوده، اما نشدند یعنی مفید نبوده است. نکته بعد این است که آقای اژه‌ای نباید موضوع را متوقف به گفت‌وگو کند، بلکه باید علائمی هم به جامعه نشان دهد که برخی از این حرف‌هایی که خدمت ایشان گفته شده است و او تشخیص داده، حرف‌ها درست است؛ اینها اجرایی شود و این اجرایی شدن را دیگران ببینند. اینکه صرفا بگوییم، گفت‌وگو کنیم، گفت‌وگو هم انجام شود اما نتایج دیده نشود، خیلی مطلوب نیست. نکته بعدی که باید بگویم این است که گفت‌وگوهایی که صورت می‌گیرد باید با افرادی باشد که در زیر سقف جمهوری اسلامی حرف می‌زنند؛ آنهایی که بالای این سقف حرف می‌زنند؛ اساسا یا نباید دعوت شوند یا اگر دعوت شوند، قابل اجماع نیست. زیر سقف جمهوری اسلامی هم سقف بلندی است، به این معنا که حتی زیر این سقف می‌توان حرف از اصلاح قانون اساسی زد.

علی تقی‌زاده: من با یک جمله مقدماتی حرفم را آغاز می‌کنم که از ابتدا و فراوان توسط افراد دلسوز جامعه گفته شده و الان هم ضرورتش به‌واسطه وضعیت موجود مشخص شده و آن حرف هم ضرورت گفت‌وگو در جامعه بین همه ارکان است. بنابراین خیلی عجیب است در این کشور که برخی درک این مسئله را ندارند، حالا یک نفر خواسته عقلانی عمل کند؛ اینطور مورد هجمه قرار گرفته است که چرا به گفت‌وگو پرداخته است. مگر گفت‌وگو چه اشکالی دارد؟ باید به این آقایان گفت که وضعیت موجود مستقیما نتیجه این طرز تفکری است که شما آن را نمایندگی می‌کنید. فارغ از اینکه آقای اژه‌ای به عنوان رئیس قوه قضائیه باید ورود به این مسائل داشته باشد یا نه و اینکه ماهیت قوه قضائیه این است که فقط به وظیفه خودش بپردازد یا در دیگر حوزه‌ها هم ورود کند؛ تحلیل من از این موضوع این است که در راستای سیاست کلان گفت‌وگو، این اقدام شایسته بوده و اتفاقا پاسخ صریح آقای اژه‌ای در برابر این طرز تفکر هم پاسخ شایسته‌ای ‌است و به نظرم باید تقویت شود تا نماینده طرز تفکری که به گفت‌وگو تن نمی‌دهد به کنج برده شود. اینها به جای اینکه بیایند همه ارکان نظام را دعوت به گفت‌وگو کنند، آمده‌اند فردی که از گفت‌وگو حرف زده را مورد حمله قرار داده‌اند.

امیرمحمود حریرچی: به نظر می‌رسد مسئولان ما الان متوجه شده‌اند که آنچه می‌شد از طریق آن با طیف‌های مختلف ارتباط برقرار کرد تا کار به فریاد نکشد، گفت‌وگو است. به نظر من گفت‌وگو باید صورت بگیرد، به شرط اینکه گفت‌وگو با افرادی باشد که بتوانند قشرهای مردم را نمایندگی کنند یعنی صرف یک گروه سیاسی خاص در این مسائل جواب نمی‌دهد، از طرف دیگر متاسفانه اکثریت افرادی که در مجلس هستند و عنوان نماینده مردم را گرفته‌اند، با مردم خیلی فاصله دارند. من می‌دانم که مسئولان واقعیت‌ها را می‌دانند، ولی به آن شکل فقر و درد را لمس نمی‌کنند. گفت‌وگو باید با شناخت عمیق از درد مردم همراه باشد و بلافاصله باید بعد از گفت‌وگو به‌دنبال درمان این دردها بروند. وضعیت کشور مطلوب نیست و باید با سیاست غیرصدقه‌ای فقر را از بین برد و مردم را در شرایطی قرار داد که حداقل فرصت‌های برابر داشته باشند. دردها و مسائل مردم باید در این دیدارها مطرح شود، اینکه گرسنه خوابیدن و شرمنده زن و بچه بودن چه معنایی دارد، باید عنوان شود. ما دیگر با فاصله طبقاتی روبه‌رو نیستیم بلکه شکاف طبقاتی را می‌بینیم. مسئولان ما باید با افرادی حرف بزنند که این مسائل را عنوان کنند و یکی از گروه‌های مهم و تاثیرگذار در این میان رسانه‌ها هستند، رسانه‎‌هایی که درد مردم را منعکس می‌کنند خیلی می‌توانند تاثیرگذار باشند. یک طرف دیگر سازمان‌های مردم‌نهاد هستند که یک به یک به تعطیلی کشیده می‌شوند، سازمان‌هایی که تا حدی توانسته‌اند کار کرده‌اند، اما به جای اینکه با آنها گفت‌وگو شود، با آنها برخورد شده است.

حمیدرضا جلایی‌پور: به نظر می‌رسد آقای اژه‌ای به‌صورت فردی تلاش می‌کند که قوه قضائیه در برگیرنده رسیدگی به مطالبات همه شهروندان باشد. ولی مشکل ما ریشه‌ای‌تر از این حرف‌هاست و آقای اژه‌ای از پس این مشکل ریشه‌ای برنمی‌آید. مشکل هم این است که جریان‌هایی تلاش دارند برای کنترل و برخورد با مخالفان از ابزارهای قضایی استفاده کنند. از نگاه این جریان‌ها، ساختار قضایی ابزار کنترل است.


2- ریاست دستگاه قضا گفته این، دستگاه تظلم‌خواهی برای همه اقشار و افراد با هر سلیقه‌ای است. چقدر این سخنان با واقعیت جامعه همخوانی دارد؟ و چگونه قابل اجراست؟

 
فرمایش آقای اژه‌ای این است و همین هم باید باشد که هر فردی در جامعه ما که شناسنامه ایرانی دارد، با هر اعتقادی ولو اینکه مخالف نظام باشد، حق تظلم‌خواهی به دستگاه قضا را دارد، حتی اگر این تظلم‌خواهی علیه دستگاه‌ها و نهادهای دولتی، نظامی و امنیتی و حتی خود قوه قضائیه باشد و هیچ‌کس هم نباید او را به‌خاطر تظلم‌خواهی تحت تعقیب قرار دهد. برداشت من از صحبت‌های آقای اژه‌ای این است و غیر از این هم نباید باشد، زیرا این در قانون اساسی ما هست که تظلم‌خواهی حق هر کدام از آحاد کشور است و ملاک در اینجا شناسنامه ایرانی است. آقای اژه‌ای هم خوب است این را اعلام کند که اگر کسی با شناسنامه ایرانی آمد و تظلم‌خواهی کرد و دستگاه قضایی به آن رسیدگی نکرد، مستقیما آن شکایت را به خود او بدهند و اعلام عمومی کند. این یک اطمینان خاطر را برای جامعه به همراه می‌آورد.

پاسخ به این پرسش به دو بخش تقسیم می‌شود که یک بخش تئوریک است و یک بخش هم جنبه عملی دارد. از نظر تئوریک، این نکته، نکته آقای اژه‌ای نیست، بلکه جزو شرح وظایفی است که اصل 156 قانون اساسی روی آن تاکید دارد، یعنی اصلی‌ترین رسالت قوه قضائیه، پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی است و در یکی از بندهای وظایف قوه قضائیه اشاره شده که مرجع تظلم‌خواهی است و این تظلم‌خواهی در رابطه با همه افراد است و هر کسی احساس کند مورد ظلم واقع شده، باید به دستگاه قضایی مراجعه کرده و قوه قضائیه باید با بی‌طرفی تمام و براساس قوانین موضوعه به حل و فصل دعوا و اختلاف بپردازد. بنابراین اگر آقای اژه‌ای هم چنین حرفی را زده است، این تکلیف قوه قضائیه است و آقای اژه‌ای هم به‌عنوان رئیس به این تکلیف اشاره کرده است. اما از نظر عملی، این موضوع که این شرح وظیفه قوه قضائیه از ابتدای تشکیل قوه قضائیه تا الان چه میزان به آن عمل شده و عملکرد قوه قضائیه در این راستا چه بوده و این احساس در جامعه وجود دارد که دستگاه قضا به این رسالت عمل کرده است؛ نیاز به دیتا دارد و فرصت می‌خواهد که عملکرد قوه قضائیه بررسی شود. اما اگر بخواهیم یک نکته را بگوییم و قصد نداشته باشیم همه را سیاه یا همه را سفید ببینیم، در یک جنبه‌هایی شاید قوه قضائیه توانسته است این وظایف را به صورت نسبی انجام دهد، اما وجدان عمومی جامعه هنوز قانع نیست که دستگاه قضا توانسته است این وظیفه را به نسبت بالایی انجام دهد، به ویژه در رابطه با مسائل میان آحاد جامعه با حاکمیت. درست است که قوه قضائیه بخشی از حاکمیت است، اما باید در رابطه مابین حاکمیت با مردم بی‌‌طرفانه عمل کند، اینکه الان می‌بینیم این است که جامعه حسی ندارد که قوه قضائیه بی‌طرف است و مثال‌های فراوانی را در این ارتباط می‌توان مطرح کرد. مثلا در این اتفاقات اخیر کشور که عده‌ای به وضعیت جامعه اعتراض دارند، می‌بینیم قوه قضائیه در فرصت اندک پرونده‌ها را بررسی می‌کند؛ البته من نمی‌گویم رسیدگی سریع به پرونده‌ها امر خوبی نیست، اما باید این رسیدگی سریع در همه جا باشد و فقط شامل این اتفاقات نشود. مردم وقتی این موضوع را می‌بینند، برایشان پرسش ایجاد می‌شود که چطور قوه قضائیه در بررسی این مسائل به سرعت عمل می‌کند، اما در ارتباط با روابط خصوصی افراد این‌قدر رسیدگی به پرونده‌ها زمان‌بر می‌شود. خلاصه کلام در یک جمله بخواهم بگویم، در مجموع از نظر من به عنوان یک معلم حقوقی در دانشگاه، قوه قضائیه نمره قبولی از این جهت نخواهد گرفت.

 ما همیشه چیزی را که به‌عنوان سمبل قضایی می‌دانستیم، آن تصویر فردی است که ترازویی در دست دارد و دو طرف ترازو بالانس است. برای این موضوع رجوع می‌کنم به روایتی از امام علی(ع) که وقتی در دادگاهی حضور پیدا می‌کنند و فردی از ایشان شاکی بوده است، وقتی قاضی با ایشان روبه‌رو می‌شود و کنیه امیرالمومنین را صدا می‌کند، اما شاکی را با اسم صدا می‌کند، امام علی می‌گوید تو چطور ممکن است فکر کنی این آدم به عدالت تو شک نکند که من را با کنیه صدا کردی و او را با نام خطاب کردی؟ ما اینطور یاد گرفته‌ایم، با اینها بزرگ شده‌ایم؛ از قوه قضائیه آن چیزی که انتظار می‌رود این است که عدالت را برقرار کند و با فساد برخورد کند. شما نگاه کنید نتیجه دادگاه‌های مفسدان اقتصادی چه شد؟ آنچه در متروپل گذشت چه شده است؟

همانطور که در سوال اول پاسخ دادم، رئیس قوه قضائیه در این مسیر تلاش‌هایی را انجام داده است، اما این تلاش‌ها کافی نیست و باید از جریان‌هایی که دستگاه قضایی را ابزار کنترل مخالفان می‌خواهد، مستقل بماند.


3- چگونه در رسیدگی به پرونده‌های کشته‌شدگان و آسیب‌دیدگان دو طرف می‌شود با این رویکرد عمل کرد و چه انتظاری نسبت به آن وجود دارد؟


شورای امنیت کشور چند روز پیش اعلام کرد 200 نفر در این حوادث کشته یا شهید شده‌اند. اسامی این افرادی که متعلق به نیروهای نظامی و امنیتی بودند، بارها و بارها اعلام شد و برای آنها مراسم گرفته شد. اعتقاد من بر این است که شورای امنیت کشور یا هر مقام دیگر، در اولین گام باید اسامی افراد غیرنظامی که کشته شدند را رسما اعلام کنند، اعم از اینکه در اغتشاشات شرکت داشتند یا بی‌گناه کشته شدند، اسامی آنها در جراید اعلام شود. دوم اینکه هر کسی ادعایی دارد در خانواده آنها فردی کشته شده در جریان اغتشاشات، مدارک و اسناد خود را به قوه قضائیه یا مقاماتی که معرفی می‌شوند، ارائه کند و آن را اعلام عمومی کند و تحت تعقیب هم قرار نگیرد و البته مسئولیت این را بپذیرد که اگر خلاف گفت با او برخورد شود. به این ترتیب جامعه مطمئن می‌شود که تعداد همین است که آقایان اعلام کرده‌اند، پس از آن باید اعلام شود که برای این افرادی که کشته شده‌اند و برخی از آنها بی‌گناه بوده‌اند، چه تمهیداتی اندیشیده شده است. دو هفته پیش شنیدم که وزارت کشور کمیته‌ای برای این کار گذاشته است تا خسارت افرادی که به هر شکل آسیب‌دیده‌اند جبران شود. این خبر بسیار خوب است اگر درست باشد. مثلاً فردی بی‌گناه یا با گناه قابل اغماض کشته شده، برای آنها غرامت پرداخته شود و خانواده آنها مورد تفقد قرار بگیرند. این درست نیست که ما بیابیم و فقط نیروهای نظامی و امنیتی که شهید شدند را تحت پوشش خبری و حمایتی قرار دهیم، اما در مورد بقیه که بی‌گناه بودند سکوت کنیم، آنها هم از افراد جامعه ما بوده‌اند.

این سوال یک جواب مهم و کوتاه دارد و جوابش آن است که باید به قانون عمل شود. همین قوانینی که ایراد و اشکال هم دارند به این قوانین هم عمل شود؛ عملکرد قوه قضائیه قابل دفاع خواهد بود. در رابطه با رسیدگی و تشکیل پرونده و این مسائل ما قانون آئین دادرسی کیفری داریم و در این قانون، نحوه رسیدگی و ورود و خروج پرونده‌ها و نحوه عمل دستگاه قضائی با اینها مشخص شده است و در برابر هر محکمه‌ای حرف برای گفتن دارد، اما وقتی شما عمل به قانون را کنار می‌گذارید و سلیقه‌ای عمل می‌کنید؛ این مسائلی را ایجاد می‌کند و همین وضعیت فعلی جامعه نتیجه آن است. اگر بخواهم یک مثال بزنم، برخی از قضات هستند که سابقه خوبی در رسیدگی به پرونده‌های این‌چنینی ندارند و در افکار عمومی جامعه شهرت دارند که اینها را ضابطین اداره می‌کنند و فردی است که رای ضابطین را امضا می‌کند. حالا چه اصراری است که پرونده‌های این‌چنینی را به این افراد ارجاع دهند؟ این همه قضات شریف و باوجدان و کاربلد وجود دارد، پرونده‌ها را به همین افراد بدهید تا براساس قوانین موجود رای صادر کنند و جامعه هم از رای‌های صادرشده قانع خواهد شد. اگر به دنبال افزایش اعتماد و حل مشکلات هستید چرا حتما این پرونده‌ها را باید این افراد قضاوت کنند؛ الان همه فهمیده‌اند و می‌دانند این قاضی بی‌طرف نیست و شرط لازم قاضی که بی‌طرفی است را ندارد. دوباره به سوال اصلی برمی‌گردم و می‌گویم عمل به مُر قانون می‌تواند قوه قضائیه را در افکار عمومی بازسازی کند.

عدالتی که حرف از آن زدیم همین است. یکی از مسائلی که وجود دارد این است که به صورت طبیعی در کشور گروه‌هایی وجود دارند که مسئول برقراری نظم هستند و به عبارت دیگر انتظامات جامعه را بر عهده دارد، اما آیا باید فرض را بر این بگذاریم که این گروه‌ها هیچ اشتباهی نمی‌کنند؟ نمی‌توان تمام حق را به یک طرف داد و به طرف مقابل آشوبگر گفت، البته نمی‌گویم دست‌هایی در کار نبوده است؛ بله در این موقعیت‌ها که مردم مطالباتی دارند و به خیابان می‌آیند، گروه‌هایی هستند که کار را به آشوب می‌کشند.

مهمترین مسئله بی‌اعتمادی مردم است. مردم گاه به این رسیدگی‌ها اعتماد ندارند و این اعتماد را باید بازسازی کرد. اگر همان روز اول یک هیئت بی‌طرف و مورد قبول انجمن‌های مدنی، مسئول رسیدگی به علت مرگ جانکاه مهسا امینی شده بود، چه‌بسا اعتراضات زبانه نمی‌کشید. متاسفانه موضوع بی‌اعتمادی جدی است. دیدیم در موضوع سقوط هواپیمای اوکراینی مقامات سه روز تناقض گفتند و عذرخواهی هم نکردند.


4- آیا فحوای این کلام و شرایط موجود بیانگر چنددستگی در میان مسئولان و مقاومت در برابر گفت‌وگو از درون قوا است؟


من اسم این را دودستگی نمی‌گذارم، کمی این موضوع را با حسن‌نیت نگاه کنیم و بگوییم اختلاف‌نظر بوده است؛ واقعیت این است که ما افرادی را داریم که در جریان‌های فکری و سیاسی دیدگاه‌های تندروانه دارند و اعتقاد دارند این گفت‌وگوها در این مقطع زمانی ضعف نظام و حکومت است، البته آنها هم خیرخواهانه نگاه می‌کنند و من اسائه ادب نمی‌کنم؛ آنها هم می‌گویند اگر هر حرکتی انجام شود و این جریان‌هایی که اغتشاش به راه انداخته‌اند و می‌خواهند ادامه دهند، این را ضعف حکومت تلقی کنند، نتیجه معکوس دارد و آنها این حرکات را ادامه می‌دهند. این یک نظر و قابل بررسی است؛ به هر حال هر حکومتی در زمانی که مورد انتقاد و اعتراض قرار می‌گیرد، اگر امتیاز دهد معنای خوبی ندارد؛ گاهی اوقات هم باید این امتیازات را بدهند زیرا اشتباه کرده‌اند. این موارد باید بررسی شود، اختلاف‌نظر وجود دارد و برخی حرکت آقای اژه‌ای را درست نمی‌دانند، به همین دلیل که عرض کردم، عمده افرادی که مخالف این حرکت آقای اژه‌ای هستند، افرادی هستند که اعتقاد دارند در این زمان مقطع خوبی برای این کار نیست و دیدگاه مقابلی هم هست که خود آقای اژه‌ای در آن حضور دارد که می‌گوید گفت‌وگو نقطه قوت نظام است.

تا انتها رفتن به سوال می‌تواند حتی خیلی از مشکلات اصلی کشور را حل کند. اصلی‌ترین مشکل این جامعه وجود افرادی است که باور و اعتقادی به مردم و جامعه ندارند، تندرو هستند و اینها متاسفانه در جامعه ما وجود دارند و عملکرد برخی نهادها باعث شده این طرز تفکر تقویت شود و الان با نهایت تاسف باید گفت در برخی ارکان قدرت جاخوش کرده‌اند. همین‌ها جسته و گریخته از جایی صدای معقول و منطقی و غیرتندروانه ببینند، برمی‌‌آشوبند و حتی برای رئیس قوه قضائیه تعیین تکلیف می‌کنند که شما چه حقی دارید که گفت‌وگو کنید. رئیس قوه است و براساس صلاحدید تشخیص داده گفت‌وگو کند. این نشانه طرز تفکری است که در برخی ارکان قدرت براساس اقدامات نهادهایی مثل شورای نگهبان تقویت شده است و به‌جای اینکه در برابر وضعیت فعلی پاسخگو باشند، طلبکار شده‌اند که چرا حرف از گفت‌وگو زده می‌شود؛ آن هم از فردی طلبکار شده‌اند که به‌طور کلی به جریان خودشان تعلق دارد، اما مثل خودشان فکر نمی‌کنند.

لازمه گفت‌وگو این است که باید وضع موجود را بشناسید. از طریق گفت‌وگو می‌توان وضع موجود را شناخت و بعد از شناخت می‌توان آنالیز کرد و برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و بلندمدت داشت؛ منتهی شرط این است که مردم اعتماد داشته باشند. یکی از مسائلی که می‌تواند اعتماد مردم را همراه داشته باشد، کلمه عذرخواهی یا استعفا است که در ایران چندان وجود ندارد. اگر بخواهیم علت‌ مشکلات را ریشه‌یابی کنیم خیلی‌ها باید کنار بروند و عذرخواهی کنند. همین افراد هستند که از گفت‌وگو فرار می‌کنند. افرادی که خودشان نقش عمده‌ای در ایجاد وضع موجود دارند با گفت‌وگو موافق نیستند و وقتی فردی از مقامات کشور به‌دنبال گفت‌وگو می‌رود می‌گویند چرا حرف از گفت‌وگو می‌زنید. این افراد گفت‌وگو را حمل بر عقب‌نشینی می‌دانند، نه حمل بر اینکه ما فهمیدیم که باید به حرف مردم گوش داد. من فیلم حضور شهردار تهران در دانشگاه را دیدم حالم خراب شد، آقای شهردار برای گفت‌وگو به دانشگاه رفته بود و قرار بود سخنرانی کند، اما نه با این ادبیات تند با دانشجو حرف بزند، همین افراد با گفت‌وگو  مشکل دارند.

بله اختلاف وجود دارد. عده‌ای از مسئولان متوجه شده‌اند که خیزش اعتراضی مهسا امینی پدیده‌ای جدی و ریشه‌های آن در داخل است و به نظام حکمرانی سیاسی و اقتصادی باز می‌گردد ولی عده‌ای چنین اعتقادی ندارند و معتقدند اعتراضات مهسا کار اغتشاش‌گران هست و کار قدرت تصویرسازی و تفسیرسازی دشمن خارجی است. لذا توصیه‌ آنها به حکومت برخورد با معترضین و برخورد با غیرخودی‌ها است نه اینکه با آنها جلسه بگذارند. متاسفانه به نظر می‌رسد تندروی ادامه دارد و اعتراضات (البته با فراز و فرود) هم ادامه دارد. فعلا در ایران باید تعارض دولت و ملت را از بین برد. فرایند توسعه ایران در تعلیق است و نباید اجازه داد ایران به سوی فقر و ناامنی حرکت کند.

ناصر ایمانی علی تقی‌زاده امیرمحمود حریرچی حمیدرضا جلایی‌پور غلامحسین محسنی‌اژه‌ای