مازندمجلس: قدمت تلاش محمدباقر قالیباف برای کسب کرسی ریاست قوه مجریه به طول عمر سند چشمانداز ایران ۱۴۰۴ باز میگردد، در حالی که سند چشمانداز ۲۰ ساله ایران به سالهای پایانی خود میرسد اما قالیباف همچنان در رسیدن به چشمانداز خود ناکام است.
اگرچه شاید اندیشه کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری بیش از دو دهه قبل در ذهن خلبان سیاسی شکل گرفته بود اما شکست در انتخابات ۸۴ و ورود به بهشت شهرداری تهران در واقع ادامه فعالیت ستاد انتخاباتی وی برای آینده بود.
یکی از نقدهایی که میتوان به محمدباقر قالیباف در کنشگری سیاسی داشت نقد به عدم فعالیت حزبی به شکل رسمی و شناسنامهدار و در عینحال تمایل به نقش آفرینی سیاسی در سطح ریاست قوه و مخصوصا تمایل به کسب جایگاه ریاست قوه مجریه است.
این رفتار شترمرغی تمایل به کارتشکیلاتی برای کسب قدرت سیاسی و در عینحال عدم فعالیت سیاسی ذیل عنوان رسمی یک حزب، نهتنها گویای عدم اعتقاد شخصی وی به فعالیت حزبی است بلکه سبب سیاسی شدن برخی تشکلها غیرسیاسی ازجمله موسسات خیریه، فرهنگی و علمی میشود.
او آن زمان که در شهرداری تهران بود با عنوان موسسه "نوای نی" و عناوین دیگر سعی در تشکلدهی به جوانان داشت، این در حالی بود که همزمان شاهد رشد قارچگونه رسانههای مکتوب و مجازی در حمایت از وی بودیم.
با ناکام ماندن در انتخابات ریاست جمهوری 84 و یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ جمعیت موسوم به پیشرفت و عدالت تاسیس شد، جمعیتی که یاران قالیباف در شهرداری تهران را دور هم جمع کرد اما به لحاظ سیاسی، چه در انتخابات ۸۸ و چه در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ پیشرفتی نداشت، این جمعیت همچنین در اسفند ۹۴ با ظهور لیست امید و کسب اکثریت کرسیهای مجلس دهم از سوی اصلاحطلبان بازهم حرفی برای گفتن نداشت، نکته حائز اهمیت اینکه محمدباقر قالیباف عملا و روی کاغذ هیچ جایگاه حقوقی در این مجموعه و سایر احزاب پوششی نیز نداشته است.
واقعیت آن است که قالیباف درمیان حامیان خود نه جایگاه کاریزماتیک هاشمی رفسنجانی را دارد که بخواهد پدر معنوی کارگزاران خود باشد و نه جایگاه مردمی احمدینژاد را که بدون عنوان رسمی حزب سیاسی بتواند مشق سیاسی کند.
چراکه کنشگری سیاسی یک پروژه عمرانی نیست که با تزریق پول و امکانات لجستیک سرعت بگیرد، عملا به مسائل فرهنگی نمیتوان با منش تکنوکراتی ورود کرد اگرچه میتوان پس از قرارگیری در جایگاه مثلا ریاست قوه مجریه تکنوکرات بود اما نمیتوان مسیر رسیدن به آن را با متر و معیار مهندسی پیمود.
به نظر میرسد برخی از کنشگریهای سیاسی یاران قالیباف همچون کنشگری حلقهی موسوم به نیاوران در حوزه اقتصاد باشد، آنجا که محصلین خود را نه از دانشآموختگان علوم انسانی که از رشتههای مهندسی برمیگزینند.
غرض اینکه نمیتوان کار حزبی و سیاسی را در لوای عناوین غیرحزبی و با رفتار مهندسی و با اهرم پول و لجستیک و ... پیش برد.
تجربه راهاندازی اندیشکده، اتاق گفتوگو، اتاق فکر، مجامع نخبگی و نخبگان و ... که عمدتا با اهداف سیاسی، مقطعی و موسمی بوده است نهتنها موسسین خود را به اهداف غایی نمیرساند بلکه افکارعمومی را از هرچه عناوین اینچنینی بیاعتماد مینماید، مخصوصا که مازندران در سالهای اخیر شاهد سوء استفاده مضاعف و فراوان از این عناوین خوش سیما بوده است.
خلق واژگانِ بدون گفتمان و مانیفست مشخص همچون نئواصولگرایی و حکمرانی نو ریشه در همان باور شترمرغی دارد، واقعیت این است در خوشبینانهترین حالت، نئواصولگرایی در نهایت با اصولگرایان همان کاری را میکند که جریان اعتدال با اصلاحطلبان کرده است.
لذا حمله گازانبری به عناوین علمی و اندیشهای با اهداف سیاسی علاوه بر بیاعتبار کردن این عناوین سبب بیاعتباری اجتماعی و ورشکستگی بیشتر موسسان آن خواهد شد.
در نهایت اینکه؛ نمیتوان جزو ۴ درصدیها بود و از ۹۶ درصدیها سخن گفت، نمیتوان فعالیت سیاسی کرد و دبیرکل، موسس یا عضو یک حزب رسمی نبود.