برگزیده ها
دولت دوم روحانی در انتخابات/ فعالیت‌های زیرپوستی انتخاباتی اصلاح‌طلبان معتدل

رغبت یا بی‌رغبتی اصلاح‌طلبان به انتخابات

مازندمجلس: هنوز چند ماهی مانده تا کشور خیلی‌جدی وارد حال‌وهوای انتخاباتی‌اش بشود، اما احزاب از الان آستین‌ها را بالا زده‌اند و دست به خانه‌‌تکانی در ساختار انتخاباتی خود زده‌اند تا آماده انتخابات اسفند شوند. اصلاح‌طلبان هم از این قاعده مستثنی نیستند. در نمونه آخر حزب کارگزاران کنگره پنجم خود را تشکیل داد و بیانیه‌ای منتشر کرد که هم انتقادهایی جدی به اصلاحات وارد کرد هم مشخصا و صریحا گفت تنها راه اصلاح انتخابات است.

به‌وقت تعمیق شکاف میان اصلاح‌طلبان

به روزها و ماه‌های منتهی به انتخابات که نزدیک می‌شویم، احزاب و گروه‌های سیاسی بیشتر مقابل دوربین‌ حضور پیدا می‌کنند و تقریبا نسبت به همه اتفاقات و وقایع کوچک و بزرگ روز واکنش نشان می‌دهند. اما در مقابل این سوال که شما در انتخابات حضور پیدا می‌کنید یا نه؟ جواب منفی می‌دهند تا افکار عمومی و گروه‌های رقیب، همچنان درمورد استراتژی سیاسی آنها، بی‌اطلاع باقی بمانند. این امر این روزها و در فعالیت‌های سیاسی احزاب و افراد اصلاح‌طلب، نمود بیشتری پیدا کرده است. شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات 1398 مجلس و سوءعملکرد حسن روحانی در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری و وقایع انتخابات 1400، اصلاح‌طلبان را در انفعال فرو برد اما به‌ دودستگی و اختلاف میان اصلاح‌طلبان نیز منجر شد. طیف‌های بعضا رادیکال اصلاح‌طلب معتقد بودند که اصلاحات باید حضور و فعالیت در عرصه سیاسی و شرکت در انتخابات را کنار بگذارد و فعالیت را متمرکز بر همراهی با جامعه کند. گروه دیگر که بیشتر شامل طیف‌های میانه‌رو اصلاحات بودند، معتقد بودند تنها و موثرترین راه، شرکت و حضور در انتخابات است و تحریم انتخابات راه‌حل خروج اصلاحات از انفعال نیست. سردمدار این تفکر بهزاد نبوی، رئیس سابق جبهه اصلاحات بود که همچنان این ایده را مطرح می‌کند و در مقابل طیف تندروی اصلاحات این نقد را وارد می‌کند که عملا راه‌حل و اقدام قابل‌توجهی از جانب صاحبان ایده فعالیت و حضور در انتخابات ارائه نمی‌شود.

رادیکال‌های اصلاحات و اتفاقات پاییز 1401

اتفاقات پاییز سال گذشته را شاید بتوان یکی از موضوعاتی دانست که شکاف میان این دوطیف را پررنگ‌تر کرد. شاید برای فهم این شکاف بتوان بیانیه میرحسین موسوی را که عملا از نظام سیاسی جمهوری اسلامی عبور می‌کرد در کنار بیانیه 15 ماده‌ای خاتمی قرار داد. اصلاح‌طلبانی که خود را همچنان در چهارچوب نظام سیاسی ایران تعریف می‌کردند، تلاش داشتند ضمن رد این ایده که آنچه در خیابان اتفاق می‌افتاد، شباهتی به انقلاب نداشت، انتقادهای خود را در همین چهارچوب بیان کنند اما طیف دیگر تلاش می‌کرد تا با اتفاقات پاییز ایده‌ گذار از نظام سیاسی فعلی را مطرح کند؛ ایده‌ای که البته موردتایید افراد و چهره‌های شناخته‌شده اصلاحات همچون بهزاد نبوی و سیدمحمدخاتمی قرار نگرفت.

رغبت یا بی‌رغبتی اصلاح‌طلبان به انتخابات

سال 1402 از همان ماه‌های ابتدایی، حال‌وهوایی انتخاباتی پیدا کرد. تصویب قانون انتخابات مجلس و رفت‌وبرگشت‌ها میان شورای نگهبان و مجلس و مجمع و واکنش احزاب و چهره‌های سیاسی، نسبت به مفاد موجود در قانون جدید، نشان می‌‌داد علی‌رغم ادعاها مبنی‌بر اینکه رغبتی از جانب گروه‌های سیاسی برای شرکت در انتخابات وجود ندارد، اما به‌نظر می‌رسید این گزاره چندان واقعی نبوده است. حالا و با نزدیک شدن به روزها و ماه‌های منتهی به انتخابات مجلس این گزاره خود را خیلی بیشتر نشان داده است. درحالی‌که ابتدا اصلاح‌طلبان از عدم رغبت و حضور پیدا نکردن در انتخابات صحبت به‌میان می‌آوردند و بار دیگر صحبت‌های تکراری درباره نظارت شورای نگهبان و عدم ‌احرازها و حالا قانون جدید انتخابات مجلس را بهانه عدم حضور در انتخابات مطرح می‌کنند اما فعالیت‌های طیف‌های معتدل‌تر اصلاحات نشان می‌دهد که عزمی جدی برای حضور در انتخابات مجلس وجود دارد و حالا این ایده تحریم و عدم حضور در انتخابات است که از جانب دیگر طیف‌های اصلاح‌طلب موردتوجه و رغبت قرار ندارد.

فعالیت‌های زیرپوستی انتخاباتی اصلاح‌طلبان معتدل

آنچه بیش از همه در این سال‌ها در میان طیف‌های اصلاح‌طلب ضربه خورده، فعالیت‌های حزبی آنهاست. این امر در ماجرای اختلاف در انتخاب رئیس جدید جبهه اصلاحات و استعفای بهزاد نبوی از ریاست جبهه خود را بیشتر نشان داد. در قدم اول و در راستای تحلیل فعالیت‌های انتخاباتی احزاب، می‌شود گفت جناح‌های میانه‌رو درحال جان‌بخشی دوباره به فعالیت‌های حزبی خود هستند و این فعالیت‌ها و نشست‌ها را بیشتر رسانه‌ای می‌کنند. تشکیل جلسات و انتخاب اعضای دوره حزب «اعتدال و توسعه» و «کارگزاران سازندگی» در مهرماه را می‌شود مصداق این بازسازی فعالیت حزبی دانست. روز جمعه بود که پنجمین کنگره حزب کارگزاران سازندگی برگزار شد. در جریان این کنگره اعضای دوره جدید حزب کارگزاران سازندگی انتخاب شدند و بر این اساس محسن هاشمی، شهربانو امانی، امیر اقتناعی، کوروش دستپاک، فرزانه ترکان، ناعمه علینژاد، علی هاشمی، احمد نقیب‌زاده، محمد عطریانفر، محمدهادی جلیلی، علی جمالی، طیبه اصفهانی، جهانبخش خانجانی، محمود علیزاده‌طباطبایی، فاطمه احمدی، مجید صالحی، حامد منتظری و ارسلان شهنی به‌عنوان اعضای جدید شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران انتخاب شدند. درکنار این انتخابات حزب اعتدال و توسعه نیز روز پنجشنبه برگزار شد و درنتیجه انتخابات اعضای حزب مرکزی این حزب، افرادی مثل محمدباقر نوبخت، علی جنتی و محمود واعظی به‌عنوان شورای مرکزی انتخاب شدند. پیش از این محمدباقر نوبخت دبیرکل حزب اعتدال و توسعه نیز سیدعلی آقازاده را به‌عنوان معاون امور استان‌های حزب منصوب کرد و فعالیت‌های اعضای شورای استان حزب کارگزاران سازندگی آغاز شد. این انتصاب‌ها و انتخابات‌های جدید اعضای احزاب معتدل‌تر اصلاحات نشان می‌داد اصلاح‌طلبان علی‌رغم تکرار چندباره ادعاهای پیشین درباره موانعی مثل بررسی صلاحیت‌های شورای نگهبان عامل عدم رغبت به حضور در انتخابات و تکذیب ثبت‌نام چهره‌های شاخص وابسته و نزدیک به این احزاب اما در حال چیدن برنامه سازوکار جدید خود برای انتخابات مجلس هستند که می‌توان آن را مقدمه فعالیت جدی برای انتخابات 1404 دانست.

گام اول اصلاح‌طلبان برای خروج از انفعال

جلسه کارگزاران سازندگی و تشکیل کنگره این حزب، تحلیل‌ها، گمانه‌زنی‌ها و احتمالات درباره اکت انتخاباتی اصلاح‌طلبان را شفاف‌تر کرد. علاوه‌بر این رسانه‌ای شدن برگزاری جلسات و کنگره‌ها نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان این‌بار قصد ندارند از حربه قدیمی احزاب شب‌‌انتخاباتی استفاده کنند که معمولا در روزهای منتهی به انتخابات فعالیت را آغاز می‌کنند و بعضا از بیان سیاست خود در انتخابات‌ها طفره می‌روند و تصمیم‌های انتخاباتی را در زدوبندهای سیاسی و به‌شکلی زیرزمینی اتخاذ می‌کنند، بلکه قصد دارند در چهارچوب فعالیت‌های حزبی نظام‌مند که در نظام ‌سیاسی ایران حضور و نقش کمرنگ‌تری داشته، فعالیت‌های انتخاباتی را پی‌بگیرند. این موضوع را می‌توان گامی رو به جلو در جهت خروج اصلاح‌طلبان از انفعال و مقدمه‌ای برای ورود به فعالیت‌های انتخاباتی برای نقش‌آفرینی در چهارچوب نظام سیاسی ایران دانست.

فقدان چهره‌ای میانجی برای اصلاح‌طلبان

فارغ از تحلیل سازوکارهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش رو اما همچنان اختلافات و نگاه‌های متفاوتی میان طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب وجود دارد و البته نقدهایی نیز از جانب خود اصلاح‌طلبان به فعالیت‌های این طیف وارد است. مواردی از این نقدها در بیانیه حزب کارگزاران سازندگی مورد اشاره قرار گرفته است. کارگزاران در بخشی از بیانیه خود اشاره می‌کند: «اصلاح‌طلبان بیش از هر زمان دیگر در تعلیق سیاسی به سر می‌برند.» انفعال اصلاح‌طلبان موضوعی است که در بخشی از بیانیه کارگزاران به آن اشاره می‌شود. کارگزاران البته نمود این انفعال را در اتفاقات پاییز 1401 و عدم توانایی اصلاحات برای نقش‌آفرینی موثر در این ماجرا معرفی می‌کند اما بخش زیادی از این انفعال را متوجه رهبری حزب می‌داند. کارگزاران اما در ادامه به فقدان موضوعی اشاره می‌کند که متوجه ساختار اصلاحات است. «فقدان چهره‌ای معتدل و میانجی میان «حاکمیت و ملت» از یک سو و «حاکمیت و اصلاحات» از دیگر سو، بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌آید.» نبود یک میانجی یا حلقه واسط امری است که کارگزاران در وهله اول به بیان آن می‌پردازند که اصلاحات با شکافی میان خود و حاکمیت مواجه است و نبود یک چهره برای جبران این شکاف همچنان احساس می‌شود، بر این‌ اساس، کارگزاران ضمن اینکه اصلاحات را در چهارچوب نظام سیاسی ایران صورت‌بندی می‌کند، تلاش می‌کند از لزوم انتخاب یک چهره واسط مثل هاشمی‌رفسنجانی صحبت به میان بیاورد. امری که هم شکاف اصلاحات و حاکمیت را کم می‌کند هم از افتادن اصلاحات به ورطه رادیکالیسم جلوگیری می‌کند.

دفاع کارگزاران از اصل انتخابات

اصلاح‌طلبان هیچ‌وقت حاضر نبودند این موضوع را بپذیرند که انتخابات را تحریم کرده‌اند، هزینه پذیرش مطرح شدن این ادعا به این معنی است که آنها پیش از شروع هر رقابتی باخت را پذیرفته و عملا خود را خارج از چهارچوب نظام سیاسی تعریف کرده‌اند. این امر همواره در قالب مواردی مثل نظارت استصوابی شورای نگهبان، یکدست‌سازی یا مانع‌تراشی‌های قوانین مطرح می‌شد تا آن را عاملی برای عدم رغبت به حضور در این کارزار سیاسی تعریف کنند. امری که از جانب اصلاح‌طلبان رادیکال بیشتر مطرح می‌شد و معتدل‌ها نیز البته آن را مطرح می‌کردند اما درکنار آن می‌گفتند که راهی جز حضور در انتخابات و مشارکت سیاسی در انتخابات وجود ندارد. این موضوع حالا در بیانیه حزب کارگزاران مشخصا مورد تاکید قرار گرفت و ضمن انتقاد به این موضوع که کسانی که تصور می‌کنند، راه تغییر از انتخابات نمی‌گذرند، دچار انحراف شدند، اشاره می‌کند: «ما کارگزاران سازندگی ایران که همواره‌ مدافع نهاد انتخابات به‌عنوان تنها صورت مشروع و مصلحانه تحولات و اصلاحات بوده‌ایم، هشدار می‌دهیم، دوقطبی «حذف- بی‌رونقی» درنهایت به‌ضرر دموکراسی و توسعه در ایران خواهد بود.» کارگزاران حالا در موضع رسمی خود، ضمن فاصله‌گذاری از طیف‌های اصلاح‌طلبان که معتقدند اساسا حضور در انتخابات راهگشا نیست و نمی‌تواند موثر باشد، از این اصل دفاع می‌کند و همچنان آن را راهگشا می‌داند. این امر پیش از این نیز از جانب دیگر چهره‌های اصلاحات مثل خاتمی، بهزاد نبوی، غلامحسین کرباسچی، مهدی هاشمی مطرح شده بود.

خبری از اصلاح‌طلبان جوان نیست

«نسل جدیدی که به قدرت رسیده‌اند نیز ازجمله برکشیدگان پدرخوانده‌های اصولگرایی هستند که به مدد امکانات دراختیار، به آنان اجازه آزمون و خطا داده شده است. در جریان اصلاحات اما حتی همین جابه‌جایی نسلی هم رخ نداده است و با مهاجرت جوانان اصلاح‌طلب هنوز معدل سن و سال مدیران در نهادهای اصلاح‌طلب بالاست.» کارگزاران در بخشی از بیانیه خود ضمن اینکه به رقیبان سیاسی خود نقد وارد می‌کند اما از موضوع مهم‌تری درباره اصلاحات صحبت به میان می‌آورد. موضوع جوان‌گرایی و حضور چهره‌های جوان در بدنه اصلاحات امری است که بارها پیش از این از جانب چهره‌های اصلاح‌طلب مطرح شده است. این امر شاید یکی از مواردی بود که می‌توان آن را در انفعال اصلاحات موثر دانست. امری که خود را در انتخابات جبهه اصلاحات نشان داد و اصلاح‌طلبان پیش از این و به خاطر نبود چهره‌ای موثر علی‌رغم خواست بهزاد نبوی او را به ریاست جبهه اصلاحات انتخاب کردند و بعد از استعفای نبوی در سال گذشته، چهره‌ای به‌عنوان ریاست جبهه انتخاب شد که مورد تایید طیف‌های مختلف اصلاحات قرار نداشت و چهره چندان موثری نیز برای به عهده گرفتن این سمت نبود. براین اساس می‌شود گفت، بیشتر چهره‌های شناخته‌شده و مطرح اصلاح‌طلبان همان‌هایی هستند که در دهه 70 در دولت اصلاحات یا آغاز فعالیت حزب کارگزاران سازندگی حضور داشتند.

ریاست جبهه اصلاحات؛ نقطه تعمیق شکاف میان اصلاح‌طلبان

جبهه اصلاحات بعد از اتفاقات پاییز 1401، با تصور تاثیر‌گذاری بر افکارعمومی ایران مبنا و اصل را براین موضوع قرار داد که ریاست یک زن برای جبهه اتفاق مثبتی خواهد بود. انتخاب آذر منصوری به ریاست این جبهه نیز در ادامه همین ایده بود اما منجر به آغاز اختلافات زیادی میان اعضای جبهه شد. مواضع رادیکال او و بحث‌ها میان اصلاح‌طلبان برای انتخاب او در این جلسه آنقدر جدی شد که منجر به این شد که نمایندگان برخی احزاب اعلام کنند که در جلسات جبهه حضور پیدا نخواهند کرد. برخی از اصلاح‌طلبان منصوری را فردی نمی‌دانستند که برای جایگاه ریاست جبهه شایسته باشد و این گزاره را مطرح می‌کردند که اصلاحات چهره‌های خانم موثرتری دارد که مناسب این سمت هم بودند و از افرادی مثل مولاوردی و معصومه ابتکار صحبت به میان می‌آوردند. آنها حتی اصل قراردادن انتخاب یک خانم را تصمیمی نمی‌دانستند که بتواند اثرگذاری قابل توجهی بعد از جریانات پاییز داشته باشد و منصوری را فردی می‌دانستند که مواضعش فرای اصلاح‌طلبی است و جبهه اصلاحات را هم با مشکل مواجه می‌کند. این نقد البته موضوع اشتباهی نبود. آذر منصوری حتی در جریان اتفاقات اخیر و عملیات حماس نیز ابتدا موضعی گرفت که برمبنای ایده و آرمان فلسطین نبود. ریاست آذر منصوری را می‌توان یکی از موضوعات ایجاد شکاف میان اصلاح‌طلبان دانست. برهمین مبنا نیز می‌توان گفت احتمالا احزاب معتدل اصلاحات، ضمن فاصله‌گذاری با طیف‌های رادیکال که اکنون در جبهه اصلاحات حضور بیشتری دارند، به سمت فعالیت جدایی حرکت کنند که این امر و با نزدیک شدن به انتخابات مجلس خود را به صورت جدی‌تری نشان داده است.

ایده تکراری و کلی کارگزاران برای توسعه

«رهبری سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی را اعلام کردند و چشم‌انداز ۲۰ساله کشور نوشته شد و مسیر خیلی خوبی برای کشور باز شد. اگر همین روال در دولت آقای احمدی‌نژاد ادامه پیدا می‌کرد چه پیشرفتی پیش روی ما بود. اما یکباره و با انتخابات سال ۱۳۸۴ سرنوشت کشور به گونه دیگری رقم خورد. دستاوردهای توسعه به شکل ناباورانه‌ای دچار آسیب شد و نه‌تنها توسعه متوقف شد، بلکه دستاوردهای قبلی نیز از بین رفت.» این بخشی از صحبت‌های اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت روحانی درباره به کارگیری‌ ایده‌های توسعه که در کنگره حزب کارگزاران مطرح شد، بود. عبدالناصر همتی، رئیس پیشین بانک مرکزی هم در بخشی از صحبت‌های خود در این جلسه درباره ایده توسعه می‌گوید: «رشد و پیشرفت در زندگی اقتصادی با همان درآمد سرانه تحقق پیدا می‌کند اما رشد بدون توسعه نه پایدار خواهد بود و نه منجر به خوشبختی مردم خواهد شد. درنتیجه باید به دو متغیر کلان اقتصادی؛ اول، رشد اقتصادی که پیش‌نیاز توسعه است و دوم، تورم اشاره کنیم. بدون رشد اقتصادی نه توسعه‌ای اتفاق می‌افتد و نه این رشد پایدار خواهد بود.» حزب کارگزاران هم در بخشی از بیانیه خود از ایده‌ای برای توسعه ایران می‌گوید و اشاره می‌کند: «هدف نهایی ما باید تاسیس دولتی سیاستگذار به جای دولت مداخله‌گر باشد و کار و سرمایه در بخش خصوصی به تعادل در روابط کارگر و کارآفرین برسد. آزادسازی اقتصاد ایران بر مردمی‌سازی آن مقدم است و خصوصی‌سازی نیازمند شفافیت در قانون‌گذاری و واگذاری است.» نگاهی به این بیانیه و صحبت‌های مطرح شده در این کنگره نشان می‌دهد در ابتدای امر، اگرچه تلاش می‌شود گفته شود، ایده‌ای برای توسعه وجود دارد اما کارگزاران با پیش کشیدن دعواهای سیاسی، پیشرفت برنامه‌های توسعه را محدود به دولت اصلاحات می‌دانند و انتخاب احمدی‌نژاد به‌عنوان رئیس‌جمهور را عامل شکست برای تحقق توسعه می‌دانند. فارغ از اینکه این اظهارات صرفا در قالب دعواهای سیاسی و جناحی باز تعریف می‌شود اما در مرحله ارائه پیشنهاد هم کارگزاران پیشنهاد جدید و تازه‌ای ارائه نمی‌دهد و اظهارات کلی را مطرح می‌کند که در سال‌های گذشته نیز دنبال شده است و به نظر می‌رسد اعضای کارگزاران سازندگی علی‌رغم وارد کردن انتقادات به پیگیری توسعه در کشور اما همچنان با فقدان ایده در این حوزه مواجه هستند و در دام کلی‌گویی افتاده‌اند.

بیانیه‌ای که دامنه نفوذش به پایین سن هم نرسید

علاوه‌بر میانگین سنی بالای چهره‌های اصلی کارگزاران که فاکتوری منفی برای جذب اقبال عمومی محسوب می‌شود حضور این چهره‌ها باعث می‌شود تا مخاطب در ذهن خود دولت روحانی را تداعی کند. اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی بوده و عبدالناصر همتی نیز رئیس بانک مرکزی روحانی بوده و هم ایده‌ها و نظراتش در میدان انتخابات 1400 مصرف شده است. پاسخ این سوال که چرا کارگزاران به سمت تکرار چهره‌های قدیمی‌ می‌روند را باید درخود بیانیه پایانی کنگره پنجم این حزب جست‌وجو کرد: «فقدان چهره‌ای معتدل و میانجی میان «حاکمیت و ملت» از یک سو و «حاکمیت و اصلاحات» از دیگر سو، بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌آید.» با وجود چنین فقدانی طبیعی است که احزاب اصلاح‌طلب از جمله کارگزاران به سمت تکرار چهره‌های قدیمی رفت اما این تکرار نیاز به زمان دارد. دو سال زمان بسیار کمی برای تکرار چهره‌های دولت روحانی محسوب می‌شود. دولتی که سوءمدیریتش در بورس، خودرو و مسکن باعث شده تا کمتر خاطره خوبی از آن در اذهان عمومی وجود داشته باشد.

سازندگی از بدنه رای خاتمی نمی گذرد

انتخابات هیات‌رئیسه جبهه اصلاحات را می‌توان تجلی شکاف عمیق بین اصلاح‌طلبان دانست. محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران سپرده شدن ریاست جبهه اصلاحات به آذر منصوری را متاثر از پیام محمد خاتمی دانسته و عنوان دیکتاتوری به آن می‌دهد. مطابق آنچه که قوچانی روایت کرده است پس از انتخاب آذر منصوری احزاب اعتماد ملی، ندا و کارگزاران تصمیم گرفته‌اند تا دیگر در سطح دبیر در جلسات جبهه شرکت نکنند. چنین مواجهه‌ای به این معنی است که احزاب اصلاح‌طلب علی‌رغم نارضایتی از رویکرد خاتمی ارتباط خود را به‌طور کامل با وی قطع نکرده و در حد نماینده هم که شده در جلسات جبهه اصلاحات حضور می‌یابند. این مواجهه به این معنی است که اصلاح‌طلبان خاتمی را واجد بدنه رایی می‌دانند که باعث می‌شود قطع ارتباط‌شان با وی به معنی محرومیت از این بدنه رای ارزیابی شود. به همین دلیل نیز همچنان پیوندشان با وی را به‌طور کامل از بین نمی‌برند تا بتوانند در بزنگاه‌ها از حضورش به نفع خود استفاده کنند. این رابطه اما نمی‌تواند یک‌طرفه تداوم پیدا کند. آنها از سویی می‌خواهند با جناح رادیکال اصلاحات مرزبندی کنند تا مبادا از عرصه حکمرانی کنار گذاشته شوند و از سوی دیگر می‌خواهند بدنه رای خاتمی که سلیقه سیاسی‌اش به سمت چهره‌های رادیکال گرایش پیدا کرده را نیز به نفع خود مصرف کنند. رابطه‌ای بلاتکلیف که طبعا اثراتش در کنش سیاسی آنها بروز داشته و از تبعاتش این است که انسجامی برای تشکیل ائتلافی پر‌قدرت در بین اصلاح‌طلبان به وجود نخواهد آمد و این عدم انسجام نیز می‌تواند نتیجه انتخابات 84 را تکیه کند. انتخاباتی که عدم انصراف کروبی و معین در دور اول آن باعث شد تا احمدی‌نژاد از بدنه اصولگرایی ظهور کرده و به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود.

تکلیف کارگزاران و لاریجانی روشن نیست

یکی از مهم‌ترین معضلاتی که کارگزاران با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کند فقدان چهره‌ای شاخص است که بتواند پیروزی آنها را در انتخابات تضمین کند. به همین دلیل نیز آنها به ناگزیر به سمت چهره‌هایی گرایش پیدا می‌کنند که متعلق به خودشان نیست. کارگزاران از طرفی نمی‌تواند با چهره‌های رادیکال مورد تایید خاتمی به اجماع برسد و از طرف دیگر علی‌رغم قرابت با روحانی به دلیل ظرفیت رای منفی وی نمی‌تواند امید داشته باشد از دل ائتلاف با او پیروزی کسب کند. به همین دلیل نیز به سراغ گزینه سومی می‌رود تا هم پیوندش با حاکمیت را نشان دهد و هم به اندازه روحانی چهره منفی نباشد. لاریجانی گزینه‌ای است که خود روحانی نیز برای پیروزی در انتخابات مجلس روی ائتلاف با او سرمایه‌گذاری کرده است. تکلیف اعتدال توسعه و جریان نزدیک به لاریجانی تا حد زیادی روشن است. این دو طیف که به لحاظ نظری نزدیک به هم قرار داشته و با اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نیز فاصله دارند به لحاظ عملی نیز پروژه‌های مشترکی همچون برجام را سپری کرده‌اند. پروژه‌ای که دال مرکزی گفتمان روحانی در عرصه سیاست خارجی و اقتصاد بوده و هنوز نیز روی آن سرمایه‌گذاری می‌شود به‌ویژه اینکه اخیرا نیز موعد یکی دیگر از بندهای غروب برجام رسید و مطابق آن تحریم تسلیحاتی ذیل شورای امنیت برطرف شد و حالا روحانی تلاش دارد تا با استناد به این موارد، گفتمان احیای روابط با غرب را در سیاست خارجی احیا کند و لاریجانی نیز ‌انگیزه کافی برای بده‌بستان سیاسی با او را دارد. درمورد کارگزاران اما فضا خیلی شفاف نیست. به دلیل سابقه سیاسی روحانی و ارتباطش با مرحوم هاشمی، نسبت کارگزاران با روحانی و جریان اعتدال توسعه تا حد زیادی مشخص است و احتمالا این دو با یکدیگر ائتلاف خواهند داشت اما درمورد لاریجانی و نسبتش با کارگزاران نمی‌توان اینقدر راحت نظر داد؛ چراکه فقدان چهره سیاسی موثر در حزب کارگزاران وزن این حزب را کاهش داده و چیزی برای بده بستان وجود ندارد. مگر اینکه کارگزاران قبول کند نقش موثری ندارد و چاره‌ای جز قرار گرفتن ذیل ائتلاف روحانی و لاریجانی برایش باقی نمانده است. 

کارگزاران اصلاح طلبان اعتدال گرایان انتخابات