برگزیده ها
 شکاف مشارکت در جناح راست/ ارزیـابی تحلیلگران سیاسی از مواضع دوگانه اصولگرایان درباره انتخابات مجلس

عرصه رقابت پیش رو در اختیار اصولگرایان است که به دو جبهه تبدیل می‌شوند. یک گروه عقلای فهیم با نگاه مردم‌سالاری و گروهی دیگر، تندِ رادیکال.

مازندمجلس: «انتخاب اصلح» و «مشارکت حداکثری» دو واژه انتخاباتی است که هر دوره انتخابات از زبان سیاسیون شنیده می‌شود، واژه‌هایی که سرنخ‎های روشنی از موضع‌گیری جریان‌های سیاسی در زمینه انتخابات می‌دهد و گاهی تمایل و خواست گروه‌های سیاسی را در فحوای کلام خود نمایان می‌کند. این واژه‌ها در بین اصولگراها که در یک جریان به ظاهر غربالگری‌شده، تقریباً اکثر کرسی‌های مجلس را از آن خود کردند، به صورت معناداری استفاده می‌شود. انتخاب اصلح و مشارکت حداکثری همیشه در صحبت‌های چهره‌های سیاسی با اهمیت بوده است، اما در انتخاب شخص اصلحی که مردم به او رای داده باشند، بحث‌هایی وجود دارد، این همان نقطه‌ای است که به نظر می‌رسد اصولگراها بر سر آن دچار دودستگی و انشقاق شده‌اند. درحالی‌که بخشی از اصولگراهای سنتی تمایل به مشارکت حداکثری در انتخابات دارند، اصولگراهای رادیکال معتقد به انتخاب اصلح هستند و مشارکت مردم را به معنای از دست دادن کرسی‌های مجلس می‌دانند، هرچند که در بیان تاکید آنها بر مشارکت در انتخابات است.

اما حالا بخشی از اصولگرایان به دنبال مشارکت بالا هستند، اگرچه تحلیل‎های بسیاری چنین مطرح می‎کنند که اصولگرایان چون خیال‌شان از ردصلاحیت اصلاح‌طلبان راحت شده با فراغ بال به استقبال افزایش مشارکت در غیاب چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب رفته‌اند، به عبارتی این‌بار آنها هم خدا را می‎خواهند و هم خرما. البته هستند چهره‎های اصولگرا به‌ویژه گروه اصولگرایان سنتی که دغدغه‎های ملی هم دارند و کاهش مشارکت را ضربه به اعتبار نظام می‎دانند و خواهان افزایش تایید صلاحیت چهر‎های شاخص با نگاه متفاوت هستند از جمله افرادی مانند علی لاریجانی و علی‌اکبر ناطق نوری است که سال‎هاست بر این موضع تاکید داشته‌اند.

چنانچه علی لاریجانی، دیگر چهره اصولگرای سنتی است که مشارکت حداکثری را امنیت‌ساز می‌داند در جریان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 درباره مشارکت مردم در انتخابات گفته بود: «در آشفتگی‌‌های امنیتی منطقه که همه کشورها به نوعی درگیر هستند برگزاری انتخابات با حضور حداکثری مردم امنیت‌ساز است و موجب دفع دشمنان می‌شود.» حالا البته افراد بیشتری از جریان سنتی خواهان افزایش مشارکت شده‎اند؛

مانند محمدرضا باهنر، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری در یکی از آخرین اظهارنظرهای انتخاباتی خود با تاکید بر اهمیت مشارکت در انتخابات گفته است: «رهبر انقلاب بر سلامت، رقابت و مشارکت در این دوره تاکید دارند. مشارکت در این دوره برای ما بسیار مهم است و بالارفتن مشارکت مهم‌تر از نوع انتخاب است. حتی می‌توان گفت مشارکت بالا از انتخاب اصلح هم مهم‌تر است. همه ما موظف هستیم که تلاش کنیم تا این افزایش مشارکت اتفاق بیفتد.» او پیشتر هم برای افزایش مشارکت خواسته بود که از اصلاح طلبی تعریف جدیدی شود و بخشی از آنها فعال شود.

علاوه بر این منوچهر متکی، سخنگوی شورای وحدت نیز در نشست شورای عالی این شورا که مهرماه سال جاری برگزار شد، به شورای نگهبان هم توصیه کرده است که شرایط برگزاری انتخابات مشارکتی را فراهم کند. او بیان کرده است که «انتظار و مطالبه همه دلسوزان و دوستداران حقیقی انقلاب و نظام این است که شورای نگهبان ضمن رد قاطع افراد دارای احکام قضایی و معاندان نظام، با وسعت نظر بیشتری نسبت به تایید صلاحیت‌ها ورود کند. انتظار این است افراد مشمول عنوان عدم احراز صلاحیت به حداقل برسد و واقعاً شامل کسانی باشد که امکان احراز صلاحیت آنان نیست.»

بادامچیان دبیرکل حزب مؤتلفه هم توصیه‌‌ی مشابه متکی را داشته و گفته که «به هر تعداد که میسر است میدان حضور در انتخابات داده شود.» مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت هم بر این اعتقاد است که «می‌خواهیم مشارکت در این دوره بالاتر از دوره قبل باشد و این را در شرایط کنونی یک توفیق بزرگ برای نظام می‌دانیم.

برای این دغدغه، لازم است شورای نگهبان با وسعت نظر بیشتری در بحث تایید صلاحیت‌ها ورود کند.» حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی نیز معتقد به مشارکت حداکثری است. او در یکی از آخرین گفت‌وگوهای خود درباره مشارکت مردم در انتخابات گفته است: «به جهت آنکه اعمال حق حاکمیت ملت از طریق مجلس صورت می‌گیرد، طبیعتاً مشارکت بیشتر مردم در انتخابات مجلس، قدرت حق حاکمیت ملت را افزایش می‌دهد.»

حال با توجه به اینکه اصولگراهای رادیکال بر انتخاب اصلح تاکید دارند، این سوال مطرح است که درحالی‌که تلاش اصولگرایان سنتی و ریش سفیدان این جبهه بر مشارکت حداکثری است. آیا شاهد شکاف بین دو گروه اصولگرایی خواهیم بود ؟ در همین راستا گفتگوهایی با محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، حسن بیادی، از چهره های اصولگرای معتدل، مجید رفیعی، از چهره های اصولگرای نزدیک به محمدباقر قالیباف و امیررضا واعظ آشتیانی، عضو سابق شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی داشته ایم که در ادامه می‎آید.

معمولاً نیروهای جناح راست در ادوار مختلف انتخابات خیلی روی موضوع مشارکت مانور نمی‌دادند و اکثر انتخابات‌ها نشان داده که موفقیت آنها در گرو مشارکت محدودتر است و معمولاً امید و تشویق به حضور حداکثری یا موضع نظام بوده یا نیروهای اصلاح‌طلب، اما در این دوره برخی از اصولگرایان تاکید بر تشویق مردم برای افزایش مشارکت دارند تا جایی که حتی بین انتخاب اصلح و ضرورت افزایش مشارکت، بر دومی تاکید بیشتری داشته‌اند. چرا این‌بار یک طیفی از نیروهای باسابقه جناح راست روی موضوع مشارکت حداکثری تاکید می‌کنند؟

 

محمد عطریانفر: اینها وظیفه ملی و اعتقادی خود را انجام می‌دهند و اگر خلاف این بود، جای سوال داشت. اما این سوال ریشه در دو قرائت تاریخی نسبت به حکومت اسلامی و جمهوریت اسلامی از گذشته‌های دور دارد. جماعتی در گذشته دور معتقد بودند در حکومت دینی مردم نسبتی با مشروعیت نظام ندارند و این مشروعیت تابعی از رای مردم نیست و حاکمان کافی است که رای مشروعیت خود را از نهاد ولایت فقیه بگیرند. عده دیگری نیز معتقد بودند اگرچه حکومت دینی ذیل نهاد ولایت فقیه شکل می‌گیرد، اما اگر مردم مشارکتی نداشته باشند و به حاکمان رای ندهند، آن حکومت و حاکم در صحنه فاقد مشروعیت هستند و رای آن حاکم به‌هیچ‌عنوان قابل قبول نیست.

این دو نگرش در طول تاریخ ایران با همدیگر می‌جنگیدند اما به اعتبار اینکه امام خمینی، نظریه ولایت فقیه را قبل از پیروزی انقلاب تبیین کرده بودند، لذا نظر گروه اول که برای مردم امکان رای‌ای قائل نبودند همواره در اقلیت بوده و فرصتی برای شنیده شدن نظر آنها نیز وجود نداشت. با رحلت امام، رهبری نیز به همان باورهای امام و حضور امام اعتقاد داشتند و پشتیبان نظر امام بودند اما از زمان رحلت امام، جماعتی که به مباحث پیرامونی امید داشتند، تلاش بسیاری کردند تا نظریه خود را در امر استقرار حکومت ذیل نظر انتسابی از نوع ولی‌فقیه جا بیندازند. اگرچه موفق نشدند اما سیاستی را در قالب حضور حداقلی مردم ترغیب می‌کنند که به آنها فرصت می‌دهد با شیوه‌هایی که به کار می‌بندند، بخش بزرگی از مردم را از مشارکت بازدارند و از طرفی نیروهای خود را به حضور جدی دعوت کنند تا به قدرت برسند.

در واقع با یک رفتار متفاوت با توجه به اینکه نمی‌توانند با نظر امام و رهبری مخالفت کنند، با سیاست‌های وارونه و در واقع با یک دور زدن سیاسی جامعه را از حضور حداکثری منصرف می‌کنند و نیروهای خودشان را به‌صورت سازمان‌یافته در انتخابات شرکت داده و به قدرت می‌رسند. چراکه اگر این امکان وجود داشته باشد که جامعه مشارکت سیاسی تمام‌قد هم داشته باشد، با توجه به اینکه این گروه در طول تاریخ در اقلیت بوده، به قدرت نخواهند رسید و با این سیاست می‌خواهند قدرت کسب کنند. حال نسبت این دو قرائت با دو گروه مهم سیاسی در جامعه ایرانی چیست؟

به موازات این دو قرائت دو نظریه سیاسی در قامت احزاب شکل گرفت و گروهی اصلاح‌طلب و گروهی دیگر اصولگرا شدند و دیدگاه‌های آنها نسبت به این دو قرائت متفاوت است. اکثریت مطلق نیروهای چپ سیاسی یا اصلاح‌طلب، قلباً، شرعاً و قانوناً نظریه نقش مردم در استقرار نظام را قطعی می‌دانند و به آن باور دارند. کسانی که باورهای اصلاح‌طلبانه داشته باشند باور به حضور مردم و تاثیر آنها در مشروعیت نظام دارند. چراکه نظریات سیاسی جریان اصلاح‌طلب و نحوه نگاه آنها به کشورداری، مدیریت و تعامل با جهان مطلوب نظر مردم است و مردم با آنها همراهی جدی خواهند داشت، لذا هیچ نگران مشارکت حداکثری نیستند. چراکه پیروزی را برای آنها در مناصب قدرت تضمین می‌کند. اما اصولگرایان در این رابطه دارای چنین قطعیتی نیستند و به دو دسته تقسیم می‌شوند.

برخی همراه با دیدگاه‌های اصلاح‌طلبان موافق طرفدار حضور حداکثری هستند اما می‌دانند اگر به این باور و نظریه قائل باشند احتمال دارد در عرصه اجرا و سیاست‌ورزی عملی این نظریه باعث پیروزی آنها نشود. گروهی از اصولگراها نیز هستند که می‌گویند ما باید مراتب قدرت و مواضع آن را از طریق انتصاب و حضور حداقلی به دست آوریم. افرادی همچون آقای باهنر و لاریجانی که به این نکته مشارکت تاکید می‌کنند و می‌خواهند به باورهای خود صادق باشند و در حق باورهای اولیه انقلابی خود خیانت نکنند، از حضور حداکثری دفاع می‌کنند. گروه مقابل این دسته کسانی هستند که زیر بار این حضور حداکثری نمی‌روند و در ریشه این گروه می‌بینیم که در تاسیس نظام سیاسی و دوران مبارزه با شاه، همراهی و همدلی نمی‌کردند و چه‌بسا مخالف هم بودند. اما شرایطی برای آنها پیش آمده تا در پناه قدرت سیاسی نظام مناصبی را به دست آورند. از این جهت می‌گویم که اگر این نظام بخواهد بر پایه‌های مشروع خود حفظ شود، با توجه به اینکه بدنه نیرومند اصلاح‌طلب که سهم حداکثری و بزرگتری نسبت به اصولگرایان در جامعه دارند بعلاوه بخشی از اصولگرایان که عقاید خود را نقض نکرده‌اند و قائل به حضور حداکثری مردم هستند، در درازمدت اجازه نخواهد داد سرنوشت اداره کشور تحت رهنمودهای غلط جماعتی از نیروهای سیاسی که از این فرصت سوءاستفاده می‌کنند بیفتد.

مجید رفیعی: نظام ما با تاکید بر مردم‌سالاری است و فضای صندوق رای نقش مهمی در تحقق این موضوع دارد و نه‌تنها فضای اصولگرایان بلکه فضای حاکم بر اصلاح‌طلبان نیز با مشارکت مردم پیش می‌رود. اگر مشارکت مردم را نداشته باشیم، کلیت آسیب می‌بیند و چه جناح اصولگرا و چه اصلاح‌طلب آسیب می‌بینند. لذا اینکه فقط برخی چهره‌های اصولگرا دنبال مشارکت مردم هستند را قبول ندارم و معتقدم برای همه جناح‌هایی که در چارچوب سیستم انتخاباتی فعالیت می‌کنند، مشارکت مهم است و هرکسی بتواند سهم بیشتری داشته باشد با برنامه‌هایی که ارائه می‌دهد در این فضا رقابت می‌کنند.

معتقدم هیچ گروه سیاسی از توسعه حامیان خود دست برنمی‌دارد و همه دوست دارند دایره حامیان خود را گسترش دهند و هرکسی بتواند با عدد و رای بیشتری گفتمان خود را پیش ببرد، از این موضوع استقبال می‌کند. این یک سوءتعبیر است که راجع به نحوه فعالیت‌های مجموعه اصولگراهای تندرو اتفاق می‌افتد که آنها خواهان مشارکت پایین هستند. از نظر من این یک تهمت سیاسی در حق کسانی که جزو حامیان گروه‌های خاصی برای مثال جبهه پایداری هستند، محسوب می‌شود. همه دغدغه دارند گفتمان خود را گسترش دهند و طیف بیشتری از مردم را با خود همسو کنند و الان همین مجموعه پایداری است که بیشتر از همه دارد سعی می‌کند تا با بدنه مردم ارتباط بگیرد تا این پیش‌فرض را که گروه‌های خاص اصولگرا به‌دنبال انتخاباتی با مشارکت کمتر هستند، نفی کند.

مردم براساس تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی میزان مشارکت خود را در انتخابات تنظیم کردند و با حضور گسترده یا حضور کمتر پیام خود را منتقل کردند و این موضوع را خیلی متوجه جبهه پایداری نمی‌دانم. کاهش مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر اتفاقاً نتیجه عملکرد دولت اصلاح‌طلب یا دولت آقای روحانی می‌دانم و حجم نارضایتی‌ای که ایجاد شد، باعث شد مردم حضور مورد انتظار در انتخابات را نداشته باشند. چیزی که در جبهه پایداری می‌بینم، فعالیت بیشتر بدنه و تبیین آنها بوده است. اتفاقاً با بدنه مخالف نیز این گروه بیشتر ارتباط می‌گیرند و من نمی‌بینم که فرد اصلاح‌طلبی بین مردم برود و با آنها صحبت کند و خود را در معرض سوالات مردم قرار دهد.

حسن بیادی: متاسفانه حداقلی از نیروها در جبهه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی به دنبال این پدیده مشارکت حداقلی هستند چراکه نوعاً دچار توهم و خودبزرگ‌بینی گشته تا جایی‌که با تمامیت‌خواهی خود با داشتن قدرت و ثروت به دنبال حذف دیگران و رقبا می‌باشند و از برداشت‌ها و تحلیل‌های صحیح مردم از اوضاع اجتماعی و سیاسی در مورد خود غافل هستند و فراموش کرده‌اند که مردم از این افراد حداقلی در جناح‌های سیاسی مأیوس و عبور نموده‌اند. باید اذعان داشت که این معضل نامیمون در اصولگرایان کمی بیشتر از اصلاح‌طلبان قابل مشاهده است. در جبهه بزرگ اصولگرایی باند و ائتلافی با افراد و احزابی قلیل با در دست داشتن قدرت و ثروت و پیاده نمودن پروژه خالص‌سازی هرکاری که بتوانند برای ماندگاری خود بر سر صندلی‌های قدرت انجام می‌دهند و در چند دوره گذشته هیچ توجهی به شعارهای دلسوزان و درخواست‌های مقام معظم رهبری در زمینه مشارکت عمومی مردم نداشته‌اند حتی همکاری خود را با مراکز مصلح روحانیت با جمله «مشارکت صفر» اعلام کرده‌اند و خود را پیروز بلامنازع و بدون رقیب می‌پندارند و برای نتیجه عملکرد بی‌نتیجه خود هیچ پاسخی به قاطبه مردم شریف نداده‌اند.

امیررضا واعظ‌آشتیانی: اصولگراهای باسابقه به دلیل تجربه‌ای که در ادوار گذشته، چه در حوزه اجرایی و چه در حوزه قانون‌گذاری به دست آوردند، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که باید تلاش کرد حضور حداکثری عملی شود. آنها بر این باورند و تلاش‌شان بر این نیست که حرف‌های تند رادیکال بزنند تا عده‌ای خاص از آنها استقبال کنند. آنها آحاد جامعه را می‌بینند و بر محوریت منطقی که خواهان حضور حداکثری مردم هستند، صحبت می‌کنند. ضمن اینکه گروه‌های تندرو در هر جناحی، استقبال آنچنانی از سوی مردم ندارند.

در مقابل جریان‎هایی مانند جبهه پایداری به نظر می‎رسد اصل را بر خالص‌سازی و انتخاب اصلح قرار داده و مشارکت مردم مسئله آنها نیست، آیا این نشان‌دهنده شکاف و دودستگی در جریان اصولگرایی است؟

محمد عطریانفر: رادیکالیسم هرجا که ظهور کند، پایه‌های عقلانیت سیاسی را از بین می‌برد. در فرصتی تحت چتر اصولگرایان معتقد به حضور حداکثری و عاقل جماعتی از رادیکال‌ها قدرت گرفتند و از نردبان آنها بالا رفتند و حالا تلاش می‌کنند این نردبان را به زمین اندازند و این نردبان، در واقع نیروهای عاقل اصولگرا هستند. به همین جهت الان دوگانگی و شکافی در بین آنها شکل گرفته است.

اول اینکه، دوستان اصلاح‌طلب جریان اصولگرای عاقل، در گذشته‌های دور بارها و بارها به اصولگراها یادآور می‌شدند که دوستان سیاسی مخالف ما بدانید این نظریه عقلانی که می‌گفت دشمن دانا، بِه از نادان دوست است، اگر اصلاح‌طلب‌ها دشمن شما نیز نیستند، با شما مشارکت‌ورزی کنند، بهتر از دوستان رادیکال و تندروی موجود است. متاسفانه این پیام و تذکر منطقی را افراد اصولگرای عاقل نشنیدند و در زمانی که به قدرت رسیدند فکر کردند باید از ظرفیت اصولگراهای تندرو استفاده کنند و رقیب خود را با ابزار غیرمنطقی در عرصه سیاست که همان اصواگرایان رادیکال هستند، از صحنه خارج کردند. بخشی از مصیبتی که الان گرفتار آن شدند، به این دلیل است که یک انسجام فراگیر ندارند که دربرابر اصولگراهای رادیکال بایستند.

توصیه ما به این دوستان این است که نیروهای عاقل و فهیم و مدیران شایسته طرفدار حضور حداکثری مردم که به جنبه‌های مردم‌سالاری نظام پایبند هستند باید انسجام ملی و گروهی خود را روزبه‌روز مستحکم‌تر کنند و بدانند که می‌توانند با قدرت جریان رادیکال ذیل اصولگرایی تند را ساکت کنند یا از صحنه خارج کنند. عرصه رقابت‌های سیاسی روزگار ما باید از دست نیروهای ساختارشکن و کسانی که باور به مردم ندارند به کمک خود اصولگراهای عاقل و طرفدار نظریه مردم‌سالاری نظام و در کنار آنها اصلاح‌طلب‌ها از دست جریان‌های رادیکال خارج شود.

مجید رفیعی: واقعیت این است که رقابت بین جریان‌های سیاسی اصولگرا همیشه بوده است. این پیش‌فرض که تقلیل مشارکت‌کننده در انتخابات را برای یک گروه خاصی دستاورد و هدف می‌دانید، قبول ندارم. چارچوبی که فضای اصولگرایی برای خود تعریف می‌کند فارغ از اینکه در قدرت باشد یا نه، تلاش برای این است که مشارکت مردم در انتخابات بیشتر باشد و اتفاقاً این دغدغه‌ای است که در بین اصلاح‌طلبان به این معنا نمی‌بینم و اصولگرایان در این موضوع متفق هستند که مشارکت بیشتر مردم به نفع نظام است، چه رای بیاورند و چه نیاورند. اصلاح‌طلب‌ها این فضا را تعریف می‌کنند که عده‌ای نمی‌خواهند ما رای بیاوریم و این وصله را یک زمانی به جبهه پایداری می‌چسبانند و یک زمانی به گروه‌های معتدل‌تر. آنچه که من می‌بینم تمام تلاش برای این است که مشارکت با توجه به فضای موجود در کشور بیشتر شود ولو اینکه نتیجه صندوق رای به نفع اصولگراها نباشد. این یک رقابت است و طیف‌های مختلف قطعاً با همدیگر اختلاف‌نظر دارند اما موضوع عجیبی نیست و این اختلاف به رشد این مجموعه‌ها کمک می‌کند.

حسن بیادی:همانطور که در پاسخ به سوال اول بیان داشتم نفاق و دودستگی میان گروه‌های اصولگرا برای کسب قدرت موج می‌زند و هر رقیبی را بی‌سروصدا ازمیان برمی‌دارد.

امیررضا واعظ‌آشتیانی: انتخاب اصلح یک نکته مهم است اما نباید بهانه‌ای شود که به سمت فرد اصلح نرویم. الان نگاهی وجود دارد که به سه بخش تقسیم می‌شود؛ یک گروه می‌گویند در لیست موجود هیچ تغییری ندهیم چراکه اگر تغییری اعمال شود، به این معنی است که تصمیمات و انتخابات قبلی آنها ضعف داشته است. یک نگاه دیگر می‌گوید نمایندگانی که در دوره قبل ناکارآمد بوده‌اند و ظرفیت کافی در حوزه مجلس و قانون‌گذاری را نداشتند نباید باشند و افراد اصلح باید جایگزین آنها شوند. عده‌ای نیز به بهانه نگاه اصلح به دنبال چانه‌زنی برای سهم بیشتر هستند. یعنی سه موضوع درگیر هستند و موضوع اول مناسب نیست.

منطقی است بگوییم برخی از کسانی که در دوره گذشته انتخاب شدند کارآمد نبودند و باید فرد کارآمد جایگزین شود و اگر قرار باشد این نگاه وارد باشد، انتخاب اصلح و کارآمد زیر سوال می‌رود. مجموعه اصولگرا بزرگ است و هر جریان اصولگرایی مدعی است که یا انقلابی است، یا اصولگرای سنتی است و اختلاف سلیقه در یکسری از مسائل بین آنها طبیعی است. همچنین که در اصلاح‌طلب‌ها هم این فضا وجود دارد. در نتیجه طبیعی است که در جریان اصولگرا این اختلافات وجود دارد، اما آنچه که اکثر اصولگراها به آن اعتقاد دارند، مبنای شایسته‌سالاری منصفانه و منطقی است و افرادی انتخاب شوند که تجربه‌های مفید باشند و هر فرد خام، کم‌تجربه و یک بار مصرف در لیست قرار نگیرد. از این رو معتقدم اکثر اصولگراها فارغ از سهم‌خواهی بر انتخاب فرد اصلح متخصص و شایسته‌سالار اتفاق‌نظر دارند.

تاثیر این دودستگی بر چشم‌انداز و آرایش نیروهای جریان راست، با توجه به اینکه اصلاح‌طلب‌ها و میانه‌رو‌ها در انتخابات آتی به نظر می‌رسد حضور کمرنگی دارند، چیست و مشارکت چه تاثیری روی سرنوشت انتخابات خواهد داشت؟

محمد عطریانفر: با توجه به رفتاری که از شورای نگهبان در طول دوره‌های برگزاری انتخابات به‌ویژه انتخابات مجلس شاهد بودیم، باور ما این است که رفتار و نگاه شورای نگهبان همچنان مانند گذشته نسبت به اصلاح‌طلبان نگاه ناامن و تند است. لذا در انتخابات پیش رو حس نمی‌کنیم شورای نگهبان به تکالیف قانونی خود که ردصلاحیت حداقلی است، رجوع کند. با وجود چنین شرایطی نمی‌توانم باور کنم اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش رو نماینده مؤثر خود را در انتخابات داشته باشند. به‌ویژه با پیش‌ثبت‌نامی که انجام شد، امکان مشارکت را برای این گروه به حداقل رساندند. اما الان به نظر می‌رسد عرصه رقابت پیش رو در اختیار اصولگرایان است که به دو جبهه تبدیل می‌شوند. یک گروه عقلای فهیم با نگاه مردم‌سالاری و گروهی دیگر، تندِ رادیکال. فکر می‌کنم از تکالیف مهم که برعهده عقلای اصولگراست این است که با نهادهای مسئول از جمله شورای نگهبان مذاکره کنند و از آنها بخواهند این ردصلاحیت‌های گسترده را که در گذشته در حق اصلاح‌طلبان اعمال می‌کردند در انتخابات پیش رو، علیه اصولگرایان عاقل اعمال نکنند.

اگر شورای نگهبان به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل کند و نشان دهد صلاحیت‌های انتخاباتی دو مرحله است و یک مرحله را شورای نگهبان و مرحله دیگر را مردم هستند که مشخص می‌کنند، یعنی با چنین رویکردی عقلا و چهره‌های شاخص در مجلس آینده که از اصولگرایان هستند ردصلاحیت نشوند و امکان مشارکت داشته باشند و در رقابت با آنها خود را تقویت کنند و با یک سازماندهی سراسری و با پشتوانه درست از سوی اصولگرایان سازنده و مذاکره سازنده با شورای نگهبان، اصولگرایان عاقل تاییدصلاحیت شوند و بتوانند رقابت کنند تا بتوانیم به جنبه مشارکت حداکثری مردم امیدوار باشیم و به آینده مجلس لطمه‌ای وارد نشود.

مجید رفیعی: همیشه در انتخابات اینگونه بود که یک لیست اصلی منتشر می‌شد و یک لیست فرعی هم ممکن بود منتشر شود. اما پیش‌بینی من این است که به‌رغم تمام آنچه در رسانه‌ها گفته می‌شود جریان‌های اصولگرا یک لیست اصلی خواهند داشت و توافق اصلی بر آن لیست است و ممکن است عده‌ای که از لیست‌ها بیرون مانده‌اند لیستی داشته باشند. اما بعید می‌دانم در شرایط انتخاباتی که قرار بگیریم، این رقابت جدی باشد و به احتمال زیاد لیست اصلی همه سلایق اصولگرایی را پوشش می‌دهد. در فضای اصلاح‌طلبی نیز همین خواهد بود.

از نظر من، اگر تحلیل شما این است که بین اصولگراها رقابت خیلی جدی ایجاد خواهد شد را قبول ندارم. بله الان به این جهت که عقبه هرکسی می‌خواهند بیشتر به نمایش درآید، ممکن است در تجمعاتی که دارند تعبیر به رقابتی شود که بین آنها وجود دارد و البته موضوع عجیبی نیست و الان در این مرحله هستیم. پیش‌بینی من این است که در نهایت از ترکیب 30 نفره مجلس در تهران حدود 10 نفر جابه‌جا شوند و با لیست دومی مواجه نشویم و رقابت جدی بین اصولگراها شکل بگیرد. هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا می‌دانند که یک سبد رای وجود دارد و دودستگی و اضطراب کل مجموعه را زیر سوال می‌برد و هر دو گروه اصلاح‌طلب و اصولگرا به یک لیست اصلی می‌رسند و لیست‌های فرعی موجود در فضای رقابت دیده نخواهند شد.

حسن بیادی:نتیجه این دودستگی، عدم مشارکت و نیز تحقق حضور حداقلی مردم بر سر صندوق‌های رای خواهد بود. جالب اینجاست که خوشحال هم هستند مانند قاطبه نمایندگان مجلس که مردم اصلاً از عملکرد و نظارت آنان بر عملکرد دولت ناراضی نیستند.

امیررضا واعظ‌آشتیانی: اگر بنا باشد اصولگراها خودشان با همدیگر رقابت کنند، مطمئناً چند لیست خواهیم داشت. باور من این است که اینگونه نیست که تنها اصولگراها حضور داشته باشند. قطعاً اصلاح‌طلب‌ها نیز حضور خواهند داشت. اما اگر اصولگراها بنا را بر این بگذارند که چند گروه بشوند، این گروه‌ها لیست مجزا می‌دهند که منجر به این خواهد شد اگر اصلاح‌طلب‌ها ورود کرده باشند، بتوانند چند کرسی مجلس را کسب کنند. اگر اصلاح‌طلب‌ها ورود نکنند، چندلیستی خواهد شد و احتمال اینکه انتخابات به دور دوم کشیده شود، وجود دارد. مردم به سمت افراد باتجربه و دارای کارنامه روشن می‌روند و کسانی که عملکرد مفیدی دارند؛ هرچند که مردم ما قابل پیش‌بینی نیستند.

انتخابات اصولگرایان جبهه پایداری مشارکت